ریپورتر

طبقه بندی موضوعی
نویسندگان

۲۲۹۶ مطلب توسط «درویش» ثبت شده است

۱۱
آبان

مقام معظم رهبری با تاکید بر لزوم مشارکت همه مردم در مبارزه با آسیب های اجتماعی تصریح کردند: برای مبارزه با آسیب های اجتماعی حتی آنهایی که به دین و اسلام اعتقادی ندارند، اگر ایران را قبول دارند باید با همه توان وارد میدان شوند.

به گزارش ایسنا، حجت الاسلام والمسلمین حسن روحانی رئیس جمهور کشورمان در جلسه امروز مجلس با اشاره به سخنان مقام معظم رهبری در جلسه شب گذشته مقابله با آسیب های اجتماعی  با تاکید بر  اینکه ایرانی اقتدار ایران را می خواهد، اظهار کرد: دیشب مقام معظم رهبری در جلسه مهم مقابله با آسیب های اجتماعی فرمودند که برای مبارزه با آسیب های اجتماعی حتی آنهایی که به دین و اسلام اعتقادی ندارند، اگر ایران را قبول دارند باید با همه توان وارد میدان شوند.

وی خاطر نشان کرد: ایشان همچنین فرمودند حتی اگر کسی در عشقش به ایران تردیدی باشد و در وجدان سالم او تردیدی نباشد، باید با همه توان برای مقابله با آسیب های اجتماعی آماده شود و تحرک داشته باشد.

رئیس جمهور گفت: رهبری در جلسه دیشب آسیب های اجتماعی نام دستگاه هایی را بردند که مسائل از طریق آنها حل شود که نام سه وزراتخانه آموزش و پرورش، فرهنگ و ارشاد و ورزش و جوانان جز ءآنها بود. این سه وزیری هم که معرفی شدند حوزه مسئولیت آنها در زمینه فرهنگی و اجتماعی است.

۱۱
آبان

کانال تلگرامی پایگاه اطلاع رسانی دفتر مقام معظم رهبری تصویری از رهبر انقلاب در دیدار با یک مادر شهید را منتشر کرده و نوشته است؛

۱۱
آبان

در این گزارش برخی بازیگران ایرانی دارای وطنی غیر از ایران معرفی می‌شوند؛ یک وطن در تهران برای کار و دیگری خارج از کشور یا در شهرستان‌های ایران برای زندگی.

به گزارش جام جم آنلاین ، البته بازیگرانی هستند که مدام در سفر تفریحی بیرون از تهران یا خارج از کشور هستند. اما این مجال فقط به آنهایی پرداخته که به طور موقت یا برای همیشه از پایتخت بیرون رفته و فقط برای بازی و گاه گاهی در تهران دیده می شوند و البته در فهرست چند هزار بازیگر، هنرپیشه های بسیاری چونان دیگر قشرها در سال های گذشته دارای دو وطن شده اند و هر روز هم افزوده می شوند، در این نگاه گذرا فقط به برخی از نامدارترین ها اشاره می شود ...

پروانه معصومی

در تهران زاده شده اما از بیست سال پیش زندگی آرام بخش و هوای سالم شمال کشور در استان گیلان را به شهر نشینی برتر دانست. او زندگی بی هیاهو را همراه پرورش گل و درختان در روستای طاهر گوراب شهرستان صومعه سرا برگزیده است.

کتایون ریاحی

پیش از بدرود بر دنیای بازیگری، از زندگی در تهران هم خداحافظی کرد و نقش اول زندگی خودش شد و از چند سال گذشته، جزیره زیبای کیش را برای سکونت در کنار همسر و پسرش انتخاب کرد. وی سفرهایی هم به مناطق محروم از سیستان و بلوچستان ایران تا کشورهای آفریقا داشته و مدیر عامل یک شرکت خیریه است.

مهدی فقیه

پدر دوست داشتنی سینما به ویژه فیلم "هور در آتش" پس از تحصیل در تئاتر در ایران با گرفتن بورسیه به دانشگاه "ونسان" فرانسه رفت و سال 1357 به ایران بازگشت. وی در اصل شیرازی است و از ابتدا در همان شیراز زندگی کرده و فقط برای بازی به تهران می آید. او در شهر خودش به نجاری مشغول است.

الناز شاکردوست

دوران دانشجویی اش در دانشکده هنر و معماری بیشتر مشغو ل بازی در سینما بود، چند سالی است برای افزودن دانش هنری خود در لندن اقامت دارد و پس ار پایان دوران آموزشی اش به ایران باز می گردد.

شبنم قلی خانی

با مجموعه "مریم مقدس" در هجده ساله گی در عالم بازیگری مطرح شد و در سال های گذشته همراه همسر و دختر خردسالش ساکن استرالیا بودند. او علت سفر به استرالیا را به دست آوردن دانش هنری، و تحصیل در حرفه کارگردانی اعلام کرده است. وی چند ماه گذشته به ایران آمده و قصد ماندن دارد.

کمند امیر سلیمانی

همه او را با نقش "آذر" در سریال "پدر سالار" می شناسند. او چند سالی به دلیل شغل همسرش با زندگی در دبی که فقط دو ساعت با هواپیما از ایران فاصله دارد، خودش را از سینما دور کرد و در یکی دو سال گذشته دوباره در فضاهای هنری پررنگ شده است.

گوهر خیراندیش

کمتر بازی ضعیفی در کارنامه دارد و همواره بازیگر پرطرفداری در ایران بوده است. وی برای تحصیل فرزند و همچنین برای تدریس و زندگی در رفت و آمد به آمریکا است.

بهرام رادان

هم به واسطه سوپر استاری در سینما، کافه داری و مدلینگ، همواره جایگاه اجتماعی خوبی در ایران داشته است. مدتی است که روزگار او در کشور کانادا هم می گذرد اما تصویر او بر تابلوهای تبلیغاتی بزرگراه های ایران دیده می شود.

میترا حجار

حدود یک دهه پیش در اوج شهرت از ایران رفت و سه سال در فرانسه زندگی کرد. همچنین برای تحصیل در رشته کارگردانی به آمریکا سفر داشت اما سرانجام به ایران بازگشت و دوباره بازی را از سر گرفت اما این بار نه در نقش های سوپراستاری.

گلوریا هاردی

پدری فرانسوی و مادری ایرانی دارد و در پاریس زاده و بزرگ شده است. هر چند که پیش تر نیز تجربه هایی در بازیگری داشته است اما سریال "کیمیا" او را معرفی کرد و ازدواجش با ساعد سهیلی به سرعت خبر ساز شد و توجه عمومی را به خود گرفت. او در فرانسه به کلاس بازیگری می رفت و هاردی سه سال است که به ایران آمده است و در حال حاضر وطن او اینجاست و حرفه اصلی خود را موسیقی می داند نه بازیگری.

حسام نواب صفوی

آقای سفید و مشکی پوش که افزون بر بازیگری به نوازندگی و وکالت هم مشغول است، در تهران زاده شده و دوران کودکی اش را در آمریکا سپری کرده و گردشگری در دنیا را تا امروز تجربه کرده است. از سه برادر او، دو برادر در آمریکا و یک برادر هم در آفریقای جنوبی زندگی می کنند. وی چند ماه گذشته در کشور بلژیک بود که به دلیل بمب گذاری داعش به ایران آمد و در رسانه های مجازی از سپاه ایران خواست تا امنیت اروپا را نیز به دست بگیرند و برای اظهار نظرهایش مورد نقد بسیاری قرار گرفت.

محمد رضا گلزار

مهندس و گیتاریست و سوپر استار یک دهه گذشته و بازیگر و مدل تبلیغاتی امروز؛ بیشتر وقت خود را در مدلینگ سپری می کند و برای این حرفه در کشورهای گوناگونی دیده می شود. او در کشور امارت هم مشغول تجارت است. وی تا دو ماه گذشته در هندوستان مشغول بازی در فیلم "سلام بمبئی" بود.

اکبر عبدی

ستاره آذری بی همتای سینمای کمدی در سال گذشته با خبر مهاجرت به آلانیا ترکیه رسانه ای شد اما خبر مهاجرت را رد کرد و خبر خرید خانه در این کشور همسایه را به علت هم زبانی،استراحت، آب و هوا و بیماری اش تایید کرد.

زیبا بروفه

با "مجید دلبندم" همچنان شهرت دارد. او چندین سال گذشته را در جزیره زیبای کیش وسط خلیج فارس با خانواده اش سر می کند تا از استرس و شلوغی و دود تهران دور باشد.

فلور نظری

در عکس های اینستاگرامی از آن سوی آب ها فعال است. در طول سال بین ایران و آلمان سفر می کند و به معنای واقعی دو وطن دارد. در آلمان و تهران زندگی می کند و هر از گاهی در ایران بازی دارد.

فریبرز عرب نیا

بازیگر نقش اول مختارنامه فقط در فصل تابستان برای بازیگری در ایران فرصت دارد و بیشتر زندگی اش را در کنار فرزندش در آمریکا می گذراند که در حال تحصیل است. او گفته که قصد اقامت دائمی ندارد و تنها می خواهد مثل رفیق در کنار پسرش باشد.

پیمان معادی

زاده نیویورک است و این روزها در آمریکا مشغول نوشتن فیلم نامه ای به نام "خندنده" با رامبد جوان، امیر رضا کوهستانی و پویا مهدوی زاده شده است. همینطور سرگرم بازی در سریال "جنایت" برای شبکه "HBO"است. بازی معادی در فیلم "کمپ ایکس ری" تشویق رسانه های آمریکایی را همزمان با اکران عمومی داشته است تا جایی که سایت رسمی "راجر ایبرت" درباره او نوشته است: "پیمان معادی می تواند پسرخاله داستین هافمن در خاورمیانه باشد."

امید آهنگر

بازیگر "علی کوچولو" دهه 60 را همه می شناسند. او این روزها در هلند مشغول تحصیل و فیلم سازی است. وی از فضای هنری ایران فاصله گرفته چرا که معتقد است دست اندرکاران هنری کشور، با تصمیم های نه چندان درست باعث می شوند که بسیاری مجبور به ادامه فعالیت در خارج از وطن باشند.

و ... روز به روز بر بیکاری بازیگران در شهر خودشان افزوده می شود و البته بر حمایت کشورهای دیگر از رزومه فرهنگی هنرمندان ما افزوده می شود. همان بس که از مهمترین راه های مهاجرت، داشتن رزومه هنری است که ابتدا موجب مهاجرت فصلی و سپس مهاجرت همیشگی هنرمندان به شهر یا دیار دیگری است. گویی این ماجرا، ناخوشایندی متولیان فرهنگی را به دنبال ندارد. این حکایت ادامه دارد تا آن روز که امنیت شغلی و حرفه ای و نفس کشیدن در هوای آلوده تهران شوخی باشد ...

۱۰
آبان

حسین فلاح جوشقانی، معاون نظارت و اعمال مقررات سازمان تنظیم مقررات و ارتباطات رادیویی از ایجاد امکان استعلام تعداد خطوط ثبت شده به نام مشترکان تلفن همراه از طریق پیامک خبر داد و گفت: این امکان به منظور تسهیل در استعلام تعداد خطوط ثبت شده ارتباطات سیار به نام مشترکان راه‌اندازی شده و مشترکان تلفن همراه می‌توانند با ارسال کد ملی خود به سرشماره 3000504901 از تعداد خطوط ثبت شده به نام آنها در اپراتورهای تلفن همراه کشور با خبر شوند.

وی با اشاره به اینکه همچنان امکان استعلام تعداد خطوط از طریق مراجعه به سایت mobilecount.cra.ir وجود دارد تاکید کرد: مشترکان می‌توانند از طریق یک خط تلفن همراه که مطمئن هستند متعلق به خودشان بوده و اطلاعات آنها مانند کد ملی به درستی ثبت شده است، تعداد خطوط ثبت شده به نام خودشان را استعلام کنند.

حسین فلاح افزود: مشترکان تلفن همراه درصورت مشاهده هرگونه مغایرت در تعداد خطوط ثبت شده به نام خودشان برای جلوگیری از هرگونه سوء استفاده از خطوط می‌توانند شخصاً به دفاتر خدمات مشترکین اپراتورها مراجعه کنند و با ارائه کارت ملی از تمامی خطوط به نام خود آگاه شده و برای قطع هر یک از سیم‌کارتها اقدام کنند.

منبع: روابط عمومی سازمان تنظیم مقررات و ارتباطات رادیویی

 
 
۱۰
آبان

بازیگر سینما، تئاتر و تلویزیون، خواننده، حسابدار راه‌آهن، ضربی‌خوان، تهران‌شناس، محقق و دوبلور؛ این صفت‌ها می‌تواند تا حدودی معرف مردی باشد که اگر امروز در میان ما بود، ۹۲ سالگی خود را جشن می‌گرفت، اما «مرتضی احمدی» یلدای دو سال پیش پر کشید. از دست دادن مردی با این همه هنر و گنجینه‌ای از فرهنگ عامیانه، دردناک بود، هرچند پیش از رفتنش، این فرصت به‌دست آمد تا قطعات زیادی با صدای او ضبط شود.

قرار است یک‌بار دیگر، صدای گرم ضربی‌خوانی‌های مرتضی احمدی در آلبوم چهارم «صدای طهرون» منتشر شود. خبرگزاری ایسنا به مناسبت سالروز تولد این هنرمند (۱۰ آبان‌ماه) به سراغ ناشر آلبوم‌هایش و نوه او رفت تا درباره بخشی از زندگی‌اش که به ضربی‌خوانی و موسیقی گره خورده بود، گفت‌وگو کند.

شاید قصه چگونگی ضبط این آثار و انتشار آلبوم‌ها، بارها در محافل مختلف نقل شده است، اما با فرا رسیدن سالروز تولد میراث‌دار فرهنگ و موسیقی کوچه‌بازاری «طهرون» خالی از لطف نیست که یک‌بار دیگر آن‌ها را مرور کنیم.

«صدای طهرون» چطور ضبط شد؟

بابک چمن‌آرا - ناشر موسیقی - که ضبط و انتشار قطعات ضربی‌خوانی مرضی احمدی را برعهده دارد، درباره چگونگی این‌ کار توضیح داد: نوروز سال ۸۸ بود که به واسطه دوستی‌ای که با نوه مرتضی احمدی داشتم، برای عید دیدنی به خانه‌اش رفتم. با خورش چاغاله‌بادوم از ما پذیرایی «طهرونی» کرد. هنگام گپ زدن صحبت از این شد که چرا آقای احمدی آهنگ‌ها را ضبط نمی‌کند؟ او نیز جواب داد که خیلی دلش می‌خواهد این کار را انجام دهد، زیرا ۴۰ سال درپی جمع‌آوری اشعار بوده است. من ‌ آن زمان استودیو هم داشتم و به او پیشنهاد کردم تا آثارش را ضبط کنم. ما از فروردین سال ۸۸ ضبط قطعات را هفته‌ای سه جلسه‌ آغاز کردیم. تا آخر تابستان نیز در مجموع ۱۰۶ قطعه را ضبط کردیم. در آن زمان فقط به فکر ضبط آثار بودیم نمی‌دانستیم قرار است این ضربی‌خوانی‌ها را چگونه منتشر کنیم.

او ادامه داد: نحوه کار ما به صورتی بود که آقای احمدی صدای تنبک را فقط در هدفون می‌شنید و ما صدای او را به‌صورت خام ضبط می‌کردیم تا در آینده هرچه بخواهیم روی آن ضبط کنیم. من ۱۰۶ قطعه را به وزارت ارشاد برای مجوز دادم، حدود ۳۵ شعر مجوز گرفت و بقیه را برای مجوز شعر رد کردند. از این ۳۵  قطعه ۱۲ قطعه آن برای موسیقی هم مجوز گرفت. سال ۸۹ اولین مجموعه همزمان با تولد آقای احمدی منتشر و جشن انتشار آن هم در تالار وحدت برگزار شد.

چمن‌آرا اظهار کرد: یک سال بعد به‌سراغ بقیه شعرهایی که مجوز گرفته بود، رفتم و با لطف افرادی مانند آقای علیزاده و خانم برومند و حمایت آن‌ها نسبت به آلبوم اول که منتشر شده بود، کلی توضیح و دلیل آوردم که با انتشار آلبوم اول هیچ اتفاقی نیفتاده است، این‌ها باعث شد ۱۳ قطعه دیگر مجوز بگیرد که دو سال بعد، در آبان ۱۳۹۱ منتشر شد.

او با بیان این‌که برای انتشار آلبوم سوم وقفه افتاد، گفت: سر مجوز آن به مشکل برخوردیم، زیرا شعرهای‌مان تمام شده بود و باید مرحله شعر را هم دوباره از سر می‌گذراندیم. زمانی که مجوز آلبوم‌های ۳، ۴ و ۵ را گرفتیم، حال آقای احمدی خوب نبود و دست و دل هیچ‌کدام‌مان نمی‌رفت که این کار را انجام‌ دهیم. متاسفانه او در یلدای ۱۳۹۳ فوت شد و از آنجایی که من در زمان فوت هیچ‌کس، کاری را منتشر نمی‌کنم، به خودم قول دادم این کارها را همچنان در تولدهایش منتشر کنم.

نمی‌دانم می‌توانم برای آلبوم ششم هم مجوز بگیرم یا خیر

این تهیه‌کننده موسیقی بیان کرد: در حال حاضر آلبوم چهارم و پنجم تقریبا آماده است و آلبوم چهارم با تاخیر چند روزه نسبت به روز تولد آقای احمدی منتشر می‌شود. پنجمین آلبوم هم سال آینده منتشر خواهد شد. ۱۰۶ قطعه بعد از یکی - دو سال به ۱۰۷ قطعه رسید که از میان آن‌ها و در این پنج آلبوم، حدود ۶۰ قطعه منتشر شده است. قطعات برای ششمین آلبوم هم وجود دارد، اما نمی‌دانم بتوانم برایش مجوز بگیرم یا خیر. امیدوارم بتوانم برای ششمین آلبوم هم مجوز بگیرم، زیرا آقای احمدی پرسپولیسی دو آتشه بود!

او با اشاره به این‌که همه اشعار خوانده‌شده در حافظه آقای احمدی بود، اظهار کرد: او نزدیک به چهار - پنج دهه برای جمع‌آوری آن‌ها وقت گذاشته بود. همان‌طور که خودش تعریف می‌کرد، مثلا در حال نهار خوردن بود، یکی که از کنارش رد می‌شد و شعر می‌خواند، او هم دمپایی پایش می‌کرد و در خیابان به‌دنبال آن فرد می‌دوید تا شعر را از او یاد بگیرد یا مادربزرگی را پیدا می‌کرد تا اشعار را برایش دانه‌دانه بخواند.  

عجله‌ای برای انتشار قطعات نداریم

چمن‌آرا گفت: عجله‌ای برای انتشار قطعاتی که تا امروز مجوز نگرفته‌اند، نداریم. فکر می‌کنم شاید روزی کسانی که قرار است مجوز بدهند، به این باور برسند که انتشار این‌ها، انتشار یک سند تاریخی و ثبت فرهنگ تهران است.

او ادامه داد: وزارت ارشاد نیز دلش می‌خواهد این آثار منتشر شود، اما آن‌ها نیز نگران کسانی هستند که این باور را نداشته‌ باشند. آن‌ها باید به این نتیجه برسند که انتشار این آثار نه‌تنها ایرادی ندارد، بلکه فرهنگ عامیانه و کوچه‌ی ‌ما توسط آدم‌های بزرگ به‌شکل کتاب نگارش شده است. امکان دارد ما برخی از این اشعار را بی‌ادبی بدانیم، اما این‌ها فرهنگ عامیانه ما هستند.

چمن‌آرا اظهار کرد: من آقای احمدی را خیلی ندیدم و در پنج - شش سال آخر، همراه او بودم. من زمانی با او آشنا شدم که چند ماه از فوت پدربزرگم می‌گذشت و به‌طور تصادفی آن‌ها در راه‌آهن همکار بودند. او خیلی ناگهانی در ذهن من جای پدربزرگم نشست. رابطه ما کاری نبود احساس می‌کردم که او پدر بزرگم است.

او پشت میکروفن ۸۹ ساله نبود ۴۰ ساله می‌شد

این تهیه‌کننده موسیقی درباره حال و هوای مرتضی احمدی هنگام ضبط، بیان کرد: آقای احمدی سال‌های آخر خمیده شده بود. با این حال به استودیو می‌آمد. هیچ‌کس دنبال او نمی‌رفت، بلکه خودش تاکسی می‌گرفت و به محل ضبط می‌آمد.

او در ادامه گفت: پس از آن‌که یک مقداری چای می‌خوردیم و خوش و بش می‌کردیم، خود آقای احمدی می‌گفت «خب دیگر برویم ضبط کنیم». او وقتی پشت صندلی می‌نشست، دیگر خمیده نبود. نه دستش می‌لرزید نه ممکن بود صدایش بلرزد.

چمن‌آرا افزود: آقای احمدی  پشت میکروفون، ۸۹ سال نبود، بلکه ۴۰ ساله می‌شد. وضع عجیبی بود. کسانی که در هر کسوتی مانند معلم، فوتبالیست، قالیباف و... حرفه‌ای کار کرده‌اند، زمانی که سنی از آن‌ها گذشته باشد و به اصطلاح بازنشسته شده باشند، پکر می‌شوند، اما زمانی که به سراغ کارشان می‌روند، دوباره انرژی می‌گیرند. من این موضوع را با آقای احمدی احساس کردم.

کم‌خطاترین فرد سر ضبط آقای احمدی بود

این ناشر موسیقی اضافه کرد: او بعضی وقت‌ها خودش اصرار می‌کرد که برخی قطعات را دوباره ضبط کنیم. او هرچه را که می‌خواست بخواند، روی کاغذ می‌نوشت و کم‌خطاترین فرد هنگام ضبط، آقای احمدی بود. او یک حسابدار راه‌آهن، بازیگرتئاتر، بازیگر سینما، پیش‌پرده‌خوان، ضربی‌خوان، تهران‌شناس، محقق و دوبلور بود.

نذری که خاطره‌ساز شد

چمن‌آرا به پرسپولیسی بودن مرتضی احمدی اشاره و خاطره‌اش از بازی خاطره‌انگیز استقلال - پرسپولیس را این‌گونه تعریف کرد: او در لحظه‌، شعار می‌ساخت و جایش در استادیوم مشخص بود. یک‌بار در روز بازی وقتی به استادیوم وارد شد، تازه حقوق گرفته بود و ۷۰۰ تومان پول در جیبش داشت، نذر کرد که به ازای هر گلی که پرسپولیس می‌زند، ۱۰۰ تومان به فقرا کمک کند. تیم محبوبش همین‌طور گل می‌زند تا می‌رسد تا گل ششم. آقای احمدی رو به خدا می‌کند و می‌گوید، خدایا غلط کردم. من موندم با ۱۰۰ تومن پول تا آخر ماه. بسه دیگه!

این تهیه‌کننده موسیقی بیان کرد: نیاز بود برخی قطعات را در دو ورژن بگیریم و بعضی کلمات آن را عوض کنیم. این جاگذاری‌ها توسط خود آقای احمدی انجام می‌شد.

او ادامه داد: امکان دارد در این اشعار همان‌طوری که در خانه و دورهمی‌ها خوانده می‌شود، از کلمات زشتی استفاده شود. خود آقای احمدی می‌گفت، برخی از این اشعار در اصل این کلمات را نداشته، آن‌قدر دهن به دهن چرخیده و مرجعی نبوده که بخواهند از روی آن بخوانند که به این شکل درآمده است. قطعات ضربی‌خوانی به دلایل اجتماعی یا سیاسی نوشته‌ می‌شدند.

چمن‌آرا تاکید کرد: ثبت این آثار به‌صورت کتاب یا فایل صوتی، این فایده را دارد که دست‌نخورده‌تر باقی‌ می‌مانند.

او پیش از ضربی‌خوانی به خوانندگی علاقه داشت

بهرنگ بقایی - نوه مرتضی احمدی - نیز به خبرنگار ایسنا گفت: پدربزرگم پیش از علاقه به ضربی‌خوانی، به خواندن علاقه پیدا کرده بود، تحت تاثیر صدای مادرش (که صدای خوش داشت) می‌خواند و اذان می‌گفت. راه ورود او به تئاتر نیز پیش‌پرده‌خوانی بود. کسانی که موسیقی پیش‌پرده و شعر آن را می‌ساختند، از فرهنگ عامیانه تاثیر می‌گرفتند و برای عامه مردم کار می‌کردند. بنابراین گرایش در او نسبت به فرهنگ عامیانه پیدا شد.

او ادامه داد: پس از آن‌که پیش‌پرده‌خوانی روبه افول رفت، او و برخی دوستانش مانند آقای انتظامی سعی کردند این موضوع را حفظ کنند.

بقایی در پاسخ به این پرسش که آیا آقای احمدی استاد آواز داشت؟ بیان کرد: پدر بزرگم استاد مشخصی که به او آواز یاد بدهد نداشت، اما می‌دانم که با جواد بدیع‌زاده و تفکری رفاقت داشت و همیشه می‌گفت از آن‌ها چیزهای زیادی یاد گرفته است.

نوه مرتضی احمدی دغدغه گردآوری اشعار کوچه‌بازاری تهران در پدربزرگش را به سال‌های خیلی دور مربوط دانست و گفت: او تا اواخر دهه ۷۰ به ضبط آن‌ها فکر نمی‌کرد، زیرا همچنان در حال گردآوری بود. پس از انتشار کتابش و گرفتن بازخورد مردم، بیشتر به فکر ضبط آثار افتاد. البته این موضوع کار خطرناکی بود، زیرا مطمئن بودیم که اشعار مجوز نخواهند گرفت. ما باید مطمئن می‌شدیم فردی که این آثار را ضبط می‌کند، آن‌ها را لو نمی‌دهد یا به‌صورت نامعتبر ارائه نمی‌کند.

بقایی اضافه کرد: من در این‌باره، با بابک چمن‌آرا صحبت کردم و فکر می‌کنم او خیلی حرکت شجاعانه و کار بزرگی انجام داد. او گفت به‌خاطر علایق شخصی‌اش می‌خواهد که این آثار ثبت شود و اگر ما بخواهیم فایل صوتی آثار را به ما می‌دهد و نزد خودش نگه نمی‌دارد.

احمدی راوی معتبر ضربی‌خوانی بود

او اظهار کرد: پدربزرگم حس و حال عجیبی داشت و همیشه درد دل می‌کرد که کاش بمانم و این آثار را ضبط شود، زیرا کسی بعد از من نمی‌تواند این‌گونه بخواند؛ من راوی معتبر این داستان هستم.

نوه مرتضی احمدی با بیان این‌که همه از انرژی پدربزرگم برای ضبط این آثار، تعجب می‌کردند، گفت: روزی که پیش او رفتیم تا خبر مجوز گرفتن آلبوم اول را به او بدهیم، بعد از شنیدن این خبر اشک شوق ریخت.

بقایی بیان کرد: او دغدغه پرورش شاگرد را نیز داشت، اما پیش از انتشار آلبوم‌ها، کسی با ضربی‌خوانی آشنا نبود. بنابراین کسی برای یادگیری مراجعه نمی‌کرد. از طرفی باید امکانات و مقدماتی برای تدریس وجود داشته باشد.

او با بیان این‌که خوشحالم که پدربزرگم در زمان رونمایی از کتاب‌ها و آلبومش حضور داشت، اضافه کرد: مطمئن هستم که پدربزرگم هنوز هم هست و ذوق می‌کند که چند روز دیگر، آلبوم جدیدش منتشر می‌شود. پروسه انتشار آلبوم به‌طور خیلی عجیبی پیش می‌رود، گویی او بالای سر کارش حضور دارد.

۱۰
آبان

در گذر سال‌های عمر، ضعیف شدن چشم امری طبیعی محسوب می‌شود. پس باید از ضعیف‌تر شدن بینایی خود جلوگیری کنیم. آیا می‌دانستید که چه راه‌های بسیار ساده‌ای برای تقویت چشم وجود دارد؟

به گزارش الو دکتر، در گذر سال های عمر، ضعیف شدن چشم امری طبیعی محسوب می شود. پس باید از ضعیف تر شدن بینایی خود جلوگیری کنیم.

آیا می دانستید که چه راه های بسیار ساده ای برای تقویت چشم وجود دارد؟

طی ۱۰تا ۱۵ سال اخیر تعداد افرادی که از عینک یا لنز برای اصلاح دید خود استفاده می کنند، چندین برابر شده است. علت این امر افزایش ساعات کار با رایانه در محل کار و منزل و همین طور تماشای طولانی مدت تلویزیون‌هایی است که روز به روز بزرگ تر و شفاف تر می شود.

به نوشته گاردین بسیاری از افراد معتقدند که همه افراد سرانجام باید از عینک یا لنز استفاده کنند چون در گذر سال های عمر، ضعیف شدن چشم امری طبیعی محسوب می شود.

البته تعداد زیادی هستند که به علت بیماری ها و مشکلات چشمی باید از عینک یا لنز استفاده کنند اما بیشتر مردم و افرادی که به قصد اصلاح دید خود عینک می زنند، می توانند با تمرینات ساده ای که طی ۵مرحله عضله چشم را تقویت می کند، به میزان زیادی از ضعیف تر شدن بینایی خود جلوگیری کنند.

تقویت چشم در کلام امام رضا (علیه‌‌ السلام)

امام رضا (ع)در بیانی حکیمانه می فرمایند :

کوتاه کردن ناخنها را در تقویت چشم موثر دانسته اند.

هر 5 شنبه ناخن هایتان را کوتاه کنید تا پایان عمر به درد چشم مبتلا نشوید.

در بیانی دیگر مسواک کردن را مایه تقویت قوه بینایی دانسته اند :

اَلسِّواکُ یَجْلُو الْبَصَرَ وَ یُنْبِتُ الشَّعْرَ وَ یَذْهَبُ بِالدَّمْعَةِ؛

مسواک زدن، نور چشم و رشد مو را زیاد و آبریزش چشمرا برطرف مى‏کند.

در جایی دیگر سرمه را برای درمان ضعف چشم مفید دانسته اند.

خوردن ترنج در شب را نهی کرده ، زیرا چشم را انحراف مى‏دهد و کژچشمى مى ‏آورد.

۱۰
آبان

رعنا رحیم‌پور، مجری بی‌بی‌سی فارسی و مروج ازدواج سفید که عکس‌های متعددی در شبکه‌های مجازی با مردان مختلفی تحت عنوان «رفیق» دارد تلاش می‌کند پدر فرزندش را همچنان پنهان کند، اما همسر رحیم‌پور در تهران چه می‌کند؟!
 

به گزارش نامه، رعنا رحیم پور  مجری و کارمند بخش فارسی تلویزیون دولتی انگلیس (BBCPersian) که سال گذشته مسئله ممانعت از ورود وی به خاک آمریکا به دلیل تصویب محدودیت‌های خاص برای اتباع ایرانی بازتاب گسترده‌ای در رسانه‌های داخلی و خارجی داشت، علی رغم اعلام خبر ازدواج خود، تاکنون به دلایلی نامعلوم از افشای هویت همسرش خودداری می‌کرد!
 
همسر مجری BBC فارسی در تهران 

عکسی که بعنوان پدر بچه‌اش منتشر کرد
 
  همسر مجری BBC فارسی در تهران

بی‌بی‌سی فارسی همواره مروج ازدواج سفید در بین جوانان بوده و بی‌قید و بندی در زندگی را آموزش داده است، رعنا رحیم‌پور مصداق بارز آن است که تصاویر متعددی از وی با مردان مختلفی در اینترنت و شبکه‌های مجازی منتشر شده است. رحیم‌پور، خود را در این تصاویر در حال «رفیق‌بازی» عنوان کرده است.

 
  همسر مجری BBC فارسی در تهران
 
  همسر مجری BBC فارسی در تهران

اما به تازگی اسنادی به دست آمده که علت امتناع وی از معرفی "همسرش" مشخص می‌شود!

در ماه‌های اخیر اخبار متعددی از حضور فعالان اقتصادی خارجی به بهانه انعقاد قراردادهای تجاری با شرکت‌های داخلی در رسانه‌ها منتشر می‌گردد اما حضور برخی افراد در قالب این هیأت‌های تجاری در داخل کشور و حضور در مراکزی غیر مرتبط با حوزه فعالیت آنها، نشان می‌دهد برنامه‌هایی در پشت پرده این رفت و آمدها وجود دارد و مسائل اقتصادی و سرمایه‌گذاری تنها پوششی برای آنها است.

یکی از این شرکت‌هایی که در ماه‌های اخیر به شدت در تلاش برای آموزش جذب سرمایه و خدمات مشاوره ای به شرکت‌های بازرگانی است، شرکت فِدِلِتی اینترنشنال (FIDELITY INTERNATIONAL)است.

در دو سال اخیر مدیر بخش خاورمیانه این شرکت بارها به ایران سفر کرده و در جلسات متعددی که از سوی برخی افراد مرتبط با خارج از کشور هماهنگ شده، حضور پیدا کرده است.
 
  همسر مجری BBC فارسی در تهران


دومینیک هربرت مدیر بخش خاورمیانه این شرکت که مسلط به زبان‌های عربی و فرانسه و آشنا به زبان فارسی است
 
  همسر مجری BBC فارسی در تهران

اما نکته قابل تأمل در رفت و آمدهای این فرد به ایران این است که وی اقدام به حضور در محافلی می‌کند که اصولا ارتباطی با حوزه فعالیت وی نداشته، تلاش برای برقراری رابطه دوستانه با هنرمندان ایرانی را می‌توان یکی از این مسائل مشکوک برشمرد!

 
همسر مجری BBC فارسی در تهران
عکس یادگاری مدیر بخش خاورمیانه شرکت انگلیسی از حضور در مهمانی بازیگران ایرانی
 
  همسر مجری BBC فارسی در تهران

حالا شاید جالب باشد که بدانید این فرد یعنی دومینیک هربرت همان فردی است که مجری شبکه بی بی سی فارسی سعی در مخفی کردن هویت وی به عنوان همسر خود دارد!
 
  همسر مجری BBC فارسی در تهران

اکنون با توجه به افشای این مسأله، نیاز است مسئولان به این پرسش‌ها پاسخ دهند:

1_ با توجه به تشدید تلاش غرب و عوامل آن برای نفوذ در ایران، چه کسانی اقدام به دعوت از این افراد به داخل از کشور کرده‌اند؟

2_ کوتاهی کدام نهاد یا سازمانی موجب شده است تا جاسوسان و عوامل سرویس‌های امنیتی غربی به این آسانی وارد کشور شوند؟

3_  اهداف اصلی سفرهای متعدد این فرد به ایران چه بوده است؟

4_  دلیل علاقه‌مندی وی به حضور در محافلی مانند مهمانی‌های هنرمندان و... چیست و آیا این ارتباط گیری با آنها در جهت جذب بازیگران ایرانی و کشاندن آنها به مسیری بر خلاف منافع ملی بوده است؟

5_ با توجه به ضربه خوردن شبکه نفوذ بی بی سی فارسی در کشور (آبان ماه سال 94) و دستگیری برخی عوامل ضد انقلاب در رسانه‌های داخلی، آیا در پشت پرده ارتباط‌گیری همسر مجری شبکه دولتی انگلیس با برخی محافل داخلی، برنامه‌ای در جهت احیای ساختار منهدم این شبکه در حال پیاده شدن است؟

در گزارش‌های بعدی جزئیات جدیدی از سوابق و فعالیت‌های همسر مجری بی‌بی‌سی فارسی در داخل کشور منتشر خواهد شد.
۱۰
آبان



1- این هفته برنامه ثریا در ارتباط با بحث تراریخته ها بود. هفته پیش نیز به همین ترتیب. البته پیشنهاد برگزاری مناظره در این ارتباط را خود من اولین بار مطرح کردم. اما به هر صورت برنامه به شکلی که خودشان دلشان خواست برگزار شده و باید بگویم که تا حد زیادی بیخود و مزخرف بود. و دردناک تر اینکه مجریان و تهیه کنندگان برنامه مشخص بود که بی طرف نیستند و خودشان طرفدار یک طیف هستند.

2- تز دکترای من کلا در مورد این ماجرا بوده. جدای از مقالات فارسی و دو تا مقاله انگلیسی که از آن منتشر شده، ماجرا این است که هیچ کس به اندازه من شاید این حوزه را نشناسد. من تمام نوارهای مباحثات و جلسات کمیته ایمنی زیستی، شورای ایمنی زیستی، کمیته بازنگری و ... را بارها و بارها گوش دادم و با تک تک افراد درگیر در این حوزه در وزارتخانه های مختلف مصاحبه کردم و همه را از نزدیک می شناسم. اما در روایت تز و مقالات، از منظر یک ناظر بیطرف صرفا تلاش کردم بگویم که ریشه این اختلافات چیست بدون اینکه جانب یک طرف را بگیرم.

هرکس دوست داشت کل متن تز از این لینک قابل دستیابی است: http://sro.sussex.ac.uk/7076/

3- جدای از آن، در انگلستان در جریان تمام مباحثات میان آنان و اتحادیه اروپا و تجربه سایر کشورها، بحثهای پروتوکل کارتاهنا، کارهای آمریکا، نظریات انگلستان و سایرین بودم. استاد راهنمای من هم که کلا کارش این فیلد بود و می دانم که ماجرا در دنیا چیست و کشورهای مختلف چگونه عمل می کنند.

4- الان با توجه به مصوباتی که برای برنامه ششم در مورد ممنوعیت کامل این محصولات ارائه شده، و ترس از اینکه ابوموسی های اشعری زمان بخواهند مانند همیشه به کشور ضربه بزنند، ناگزیر از این هستم که داستان را به گونه ای دیگر روایت کنم و امیدوارم این روایت تاثیر خود را داشته باشد. هر چند نمی دانم در تلگرام ارائه آن به صلاح است یا باید دنبال بسترهای دیگر نیز رفت. داستان از این قرار است:

5- در دهه 90نگرانی هایی در مورد ریسک تکنولوژی به وسیله جامعه شناسان مطرح شد. افراد دیگری مقاله نوشتند و نشان دادند که ارزیابی ریسک تکنولوژی به وسیله علم، آنگونه که ادعا می شده علمی نیست چرا که ورودی های غیر علمی دیگری دارد که می تواند کل تصمیم را تحت شعاع قرار دهد. مثلا اینکه ما تا چند درصد ریسک را می پذیریم؟ لذا یک جریان کلی در این ارتباط آغاز شد. اما در همین زمان، آمریکا که سردمدار محصولات تراریخته بود، به اتحادیه اروپا فشار می آورد که باید محصولات تراریخته را طبق سازمان تجارت جهانی بپذیری. در نهایت مفهومی به نام "این همانی" مطرح شد که ذیل آن دو طرف اقیانوس اطلس تصمیم به مبادله محصولات تراریخته گرفتند. اما واقعیت این بود که با این کار، کشاورزی اروپا نابود می شد چرا که محصولات تراریخته آمریکا کل بازار اروپا را قبضه می کرد و اروپایی ها پاسخی برای ارائه نداشتند.

لذا در سال 1999 که اولین کشتی سویای تراریخت در فرانسه پهلو می گیرد، روزنامه ها و مدیا شروع به جنجال می کنند که محصولات تراریخته همه ما را نابود خواهد کرد. مردم تحریک می شوند و به تظاهرات می پردازند و فرانسه اجازه تخلیه بار را نمی دهد. چند مقاله علمی نیز در همین حین منتشر می شود که مفهوم "این همانی" را زیر سوال می برد و در نهایت اتحادیه اروپا در سال 2000 تصویب می کند که هر گونه مصرف و کشت این محصولات تا 5 سال ممنوع است. و بعد از آن مفهومی توسعه می یابد تحت عنوان precationary approach یا رویکرد فوق احتیاطی که می گوید قبل از ورود هر محصول تراریخت به بازار، باید تمام ارزیابی های مخاطرات آن صورت پذیرد. بدین ترتیب اتحادیه اروپا خود را در برابر محصولات آمریکا مصون می کند. و به تبع آن آمریکا به سازمان تجارت جهانی شکایت می کند که داستان های خود را دارد.

6- واقعیت این است که اروپا برای حفظ کشاورزی خود به این ترفند روی آورد وگرنه ذیل سازمان تجارت جهانی، کشاورزی اش نابود می شد. در این میان، انگلستان با این ماجرا خیلی موافق نبود ولی چوب عضویت در اتحادیه را خورد چرا که در انگلستان صنایع علم محور قوی هستند نظیر داروسازی یا همین تراریخته ها. اما ناچار به این ماجرا تن در داد و من در انگلستان می دیدم که مسولان و سیاستمداران کلا مخالف این ماجرا هستند ولی چاره ای جز پیروی نداشتند. کشورهای دیگر اتحادیه اما از این طریق توانسته بودند کشاورزی خود را حفظ کنند.

7- پروتوکل کارتاهنا بامبول دیگری بود که ذیل توافق زمین درست شد و بسیاری از کشورهای در حال توسعه که عطش پیوستن به پروتوکل های جهانی را دارند (نظیر ایران !!!) به این پروتوکل پیوستند و اصل اول آن استفاده از رویکرد precationary بود. اما باز هم به سیستم سیاسی کشورها اجازه بازی و داشتن قواعد خاص خود را داده بود. بسیاری از کشورهای جهان سوم به این پروتوکل پیوستند و تراریخته را تا حد امکان محدود کردند که تجربیات آن ها در جاهای مختلف باز شده است. اما هر کدام از آنها نگرانی های خاص خود را نیز داشتند. مثلا برای هند تراریخته خیلی تحت تاثیر شرکت های بزرگ چند ملیتی بود و می دانستند اگر بازار را باز کنند، این شرکت ها کشور آنها را قبضه خواهند کرد (نظیر اتفاقی که می توانست برای اتحادیه اروپا بیفتد). اما کشورهایی نظیر کره جنوبی، به تراریخته تن ندادند و اکنون این ماجرا را آزاد کردند.

8- واقعیت این است که در پس تمام این جنجال ها و هیاهوها، بحث امنیت ملی و غذایی نهفته است. هر کشوری، آنهایی که عقل دارند، از بحث های حاشیه ای عبور می کنند و امنیت خود را در نظر می گیرند. اگر تراریخته باعث شود امنیت ملی و غذایی ما به مخاطره بیفتد، باید آن را محدود کنیم. اما برای ایرانی که نه با شرکت های چند ملیتی و جریان سرمایه گذاری خارجی سروکار دارد و نه عضو سازمان تجارت جهانی است و هم اینکه طبق پروتوکل کارتاهنا، می تواند قوانین خود را داشته باشد، محدود کردن تراریخته چه سودی دارد؟

9- من متاسفم وقتی می بینم که یک عده بی سواد و ناآگاه، به نام بسیجی و یا انقلابی تیشه به ریشه کشور می زنند. تا کی ما باید چوب ناآگاهی خود را بخوریم؟ زمانی که دردولت های قبل نیز این بحث ها مطرح می شد (و من اسناد همه آنها را دارم)، مجددا بسیاری از آن ها از روی ناآگاهی بود و بحثها در حد کوچه و خیابان و تاکسی مطرح می شد. مثلا اینکه چرا سوئیس بسته است و چرا اتریش به سمت گرین رفته است؟ خوب کل سیستم غذایی اتریش با ارگانیک عجین شده و چرا باید بازار خود را باز کند؟ این چه نحوه استدلال است؟

10- به اینها باید این مساله را اضافه کرد که اکنون که انقلاب فناوری اطلاعات به عنوان انقلاب 5ام فناوری بیش از 40 سال از عمر خود را گذرانده است، و بعضی ادعا می کنند که شاید ما در نقطه عطف یک انقلاب جدید فناوری باشیم، یکی از مطرح ترین گزینه ها بیوتکنولوژی مدرن است. آیا می خواهیم به دست خود، خودمان را محدود کنیم و سپس بعد از تجاری شدن و شروع شدن یک انقلاب جدید، به سرمان بزنیم که چرا توان نداریم و چرا عقب ماندیم؟

11- اینکه پژوهش را آزاد کنیم و تولید را محدود کنیم نیز یک اشتباه دیگر است. حجم عظیمی از دانش و فناوری در تولید و تجاری سازی نهفته است که به نسبت پژوهش، چندین و چند برابر است. چگونه خودمان را به یک دهم دانش دلخوش کنیم و زمانی که دنیا را تراریخته ها و غول های آمریکایی و انگلیسی پر کردند (انگلستانی که الان دیگر عضو اتحادیه اروپا نیست)، بعد بگوییم که حالا راه کچ آپ چیست؟

12- ترس از نوشته طولانی و محدودیت فضا باعث شد مختصر بنویسم. اما من باب یک وظیفه ملی این مطلب را نگارش کردم و امیدوارم کشور بتواند راه درست خود را مبتنی بر مقتضیات خود؛ و نه غرب زدگی دینی (منظور افرادی با اعتقادات دینی عمیق است که اتفاقا بسیار غرب زده هستند) و یا غرب زدگی سکولار، و یا عدم آگاهی و به شیوه ابوموسی اشعری ها؛ اتخاذ نماید.

دکتر ابراهیم سوزنچی کاشانی
عضو هیات علمی دانشگاه شریف

۰۹
آبان

کانال تلگرامی پایگاه اطلاع رسانی دفتر مقام معظم رهبری، تصویری از سردار سلیمانی را در کنار رهبری منتشر کرده و به نقل از رهبر انقلاب نوشته است؛ بدون امنیت، نه خوراک لذّتی می‌بخشد، نه خانواده اُنسی ایجاد می‌کند و نه شغل و درآمد فایده‌ای می‌دهد. امنیت که نبود، هیچ چیز نیست.

۰۹
آبان
 
در تمام دوران خدمت 17 ساله رضا شاه و در طول 37 سال سلطنت محمدرضا شاه هیچ تاریخ نگار و نویسنده‌ای حق نداشت به این مطلب اشاره کند و هیچ عکسی از پدر رضا شاه به چاپ نرسید و هر وقت این عکس معروف به مناسبت‌های تاریخی در نشریات چاپ می‌شد، فقط زیر آن می‌نوشتند: «میرزا رضا کرمانی» قاتل ناصرالدین شاه! و اشاره ای به نام امنیه ای که زنجیر میرزا رضا را در دست داشت نمی‌کردند. به گزارش نامه نیوز ، تصویر زیر میرزا رضا کرمانی، قاتل ناصرالدین شاه را در غل و زنجیر نشان می‌دهد. سر زنجیر را یک امنیه سیه چرده به دست دارد. این امنیه سیه چرده، پدر رضا شاه است که از بادکوبه به ایران مهاجرت کرد و مدت‌ها جزو عساکر قزاق بود. اما بعدها به علت اعتیاد به مواد مخدر (که در آن زمان منع قانونی نداشت و استعمال آن آزاد بود) از سپاه قزاق اخراج شد و به خدمت کامران میرزا نایب السلطنه درآمد. (امنیه دولتی شد)
 
 
 پدر افیونی رضاشاه در کنار قاتل شاه قاجار