ریپورتر

طبقه بندی موضوعی
نویسندگان

۲۲۹۶ مطلب توسط «درویش» ثبت شده است

۱۵
مهر

واقعه کربلا و شهادت "امام حسین (ع)"، اتفاق جان‌سوزی است که دل محبین سرور و سالار شهیدان را به درد می‌آورد.

 اتفاقات سال 61 هجری نماد مظلومیت، شجاعت، بصیرت و نماد هیات منا الذله "حسین بن علی (ع)" در دشت کربلا بود که دست رد به بیعت خلیفه‌ای زد ستم به مظلومان و خوشگذرانی از ویژگی های بارز وی بود.

"امام حسین (ع) " بیعت با یزید را رد کرد چون پسر معاویه را فاقد وجاهت قانونی برای خلافت می‌دانست و این موضوع (خلافت یزید) نقض کننده پیمان صلح "امام حسن (ع)" نیز بود و "خلافت موروثی امویان" را نشان می‌داد.

**تدارک انبوه یزیدیان برای جنگ کربلا 
اما یزید بن معاویه که این موضوع را برنمی‌تابید تلاش کرد تا با زور از "امام حسین (ع)" بیعت بستاند؛ در حالی که فرزند علی (ع) و نوع پیامبر با ظالم هیچگاه سازش نکرد و پسر معاویه لشکری انبوه را برای جنگ با "امام حسین (ع)" راهی دشت نینوا کند. به طور کلی لشکر  "حسین بن علی (ع)" هفتاد و دو نفر بود و لشکر یزیدیان هزاران نفر که تعداد نفرات لشکریان یزید به  فرماندهی عمر بن سعد 8 تا بیش از 30 هزار نفر عنوان شد.

**لشکریان یزید در "کربلا" چند هزار نفر بودند؟ 
لشکر یزید دو فرمانده ارشد و چند فرمانده گردان و تیپ داشت که فرماندهان ارشد لشکر عمر بن سعد و شمر بن ذی‌الجوشن با حمایت عبید‌الله بن‌ زیاد بودند و فرماندهان زیر رده یزید بن رکاب کلبی، حسین بن نمیر تمیمی، مغایر بن رحیمه، کعب بن طلعه، شبث بن ربعی، حجاز بن ابجد، عمر بن حجاج زبیدی، یزید بن حرث، عرزه  بن قیس بودند که کدام بین 500 تا 4هزار نیرو را فرماندهی می‌کردند که مجموع این نیروها در منابع بیش از 30 هزار نفر ارزیابی شده که در مقابل لشکر "امام حسین (ع)" که فقط هفتاد و دو نفر بود، لشکر انبوهی به حساب می‌آمد.

لشکر "حسین بن علی (ع)" با وجود قلت از نظر تعداد؛  ایمان و شجاعتی در ابعاد ده‌ها لشکر داشتند و همین موضوع باعث شد با علم به آن که می‌دانستند شهادتشان قطعی است اما راهبرد "هیات منا الذله " را عملیاتی کردند.

**فرماندهان لشکر "امام حسین (ع)"
فرماندهان لشکر "امام حسین (ع)"؛ "حسین زهیر بن قین"، "حبیب بن مظاهر" و "عباس بن علی‌ (ع)" بودند که دلاورانه و جوانمردانه در میدان یزیدیان وارد شدند و با کفرجنگیدند و به شهادت رسیدند و نگذاشتند که ظالمان بیعت خود را به زور به "امام حسین (ع)" تحمیل کنند.

**امربن سعد و شمر بن  ذی‌الجوشن 
بیشترین هجمه به سپاه "امام حسین (ع)" از سوی عمر بن سعد و شمر بن  ذی‌الجوشن بود که البته نباید نقش باقی فرماندهان و اعضای لشکر 30 هزار نفری یزید را همچون شبث بن عمر، مالک بن نسیر کندی، سنان بن انس، خولی بن یزید اصبحی، حرمله بن کامل اسدی، قیس بن اشعث کندی و ....  را نادیده گرفت که در این لشکر 30 هزار نفری در جنایت‌ها و خباثت‌ها ایفای نقش داشتند.

البته سردمداران این جنایت یزید بن معاویه و عبیدالله بن زیاد بودند که نقش ان‌ها در جنایات کربلا بی‌بدیل بود و از طمع برخی از افراد مثل عمر بن سعد سو استفاده کردند و فاجعه بزرگ کربلا را رقم زدند که البته که چه خوش گفت مولایمان حسین که عمربن سعد از گندم ری نخواهد خورد و چنین نیز شد.

هر چند که بعدها "مختار ثقفی" بعدها انتقام جنایت های یزیدیان را گرفت اما جنایت های امویان در کربلا هیچگاه از ذهن پاک نخواهد شد.

۱۴
مهر

همزمان با فرارسیدن ایام سوگواری حضرت اباعبدالله‌الحسین‌(ع)، امسال نیز همچون سال‌های گذشته مجلس عزاداری در حضور رهبر معظم انقلاب برگزار می‌شود.

 
به گزارش تسنیم، برنامه عزاداری ایام شهادت حضرت اباعبدالله الحسین(ع) در حسینیه امام خمینی (ره) از شب هفتم تا شب دوازدهم محرم 1438 برگزار می شود.

این مراسم همراه با اقامه‌ی نماز جماعت مغرب و عشاء در حسینیه‌ی امام خمینی‌(رضوان‌الله‌علیه) واقع در خیابان فلسطین جنوبی، تقاطع خیابان آذربایجان برگزار می‌شود. ضمناً هر شب قبل از اذان مغرب، حجت‌الاسلام فلاح‌زاده، به بیان احکام شرعی خواهند پرداخت.
 
برنامه عزاداری ایام محرم در حسینیه امام خمینی(ره) به شرح زیر است:

 
برنامه مراسم عزاداری در حضر رهبر انقلاب
۱۴
مهر

عکس ۱۲‌ سالگی تنها نشانه به‌ جای‌ مانده از «ام‌خاقان» است؛ زنی که در تاریخ با روایت زندگی نزدیکانش، تصویری بدنام و مخدوش به یادگار گذاشته است؛ دختر بزرگ امیرکبیر و عزت‌الدوله، نوه مهدعلیا، خواهرزاده ناصرالدین شاه، همسر مظفرالدین شاه، مادر محمدعلی شاه... ردپایی از تاج‌الملوک فراهانی است که ۱۰ مهر ۱۲۸۷، چند ماه بعد از تبعید فرزندش از ایران در راه رسیدن به او با بیماری درگذشت.

تاریخ ایرانی نوشت: «در تاریخ ناگفته ایران زنان زیادی هستند که جز نام، نشانه دیگری از آنها نداریم. زنانی که به دنیا می‌آمدند تا پشت درهای بسته حرمسراها زندگی کنند و به عقد مردی درآیند و پشت همان درهای بسته بمیرند؛ بدون این که کسی حتی نام آنها را بداند اما همه این زن‌ها، این مرز تولد تا مرگ را بدون تأثیرگذاری در روند تاریخ طی نمی‌کردند.

یکی از این زنان تاج‌الملوک ملقب به ام‌خاقان است؛ زنی که بی‌تردید وجودش در شکل‌گیری بخشی از تاریخ معاصر مؤثر بوده است. آنچه او را مشهور می‌کند، گزارش‌هایی است که در روزنامه‌های دوران مشروطه نوشته شده و به او نسبت‌های غیراخلاقی داده شده است. شاید هیچ زنی به اندازه ام‌خاقان نباشد که به صراحت در روزنامه‌ها متهم به خیانت شده و این نسبت به جایی رسیده بود که محمدعلی شاه را فرزند مظفرالدین شاه ندانسته و او را فرزندی زنازاده می‌دانند.

با این همه هیچ روایت مدونی از زندگی‌اش وجود ندارد و هر چه از او می‌دانیم به اعتبار وابستگان به اوست. می‌دانیم که او دختر امیرکبیر و عزت‌الدوله، خواهر ناصرالدین شاه، بوده و از سمت مادری، نوه مهدعلیا، یکی از قدرتمندترین زنان تاریخ معاصر بوده است. مادرش، عزت‌الدوله هم زنی جسور بوده و بسیاری از کسانی که با او دیدار کردند، معتقد بودند زنی بی‌پروا با زبانی بسیار تند بوده که حتی شاه نیز از آن در امان نمانده بود.

او زنی است که از شاهزاده‌ای که ولیعهد رسمی است، طلاق می‌گیرد و فرزندانش را که یکی از آنها ولیعهد بعدی است از پدر می‌گیرد و بار دیگر ازدواج می‌کند. اینها نشانه‌هایی هستند که نشان می‌دهند ام‌خاقان، زنی حرم‌نشین و مستوره نبوده و اگر چه تلاشی برای این که پا جای پای مهدعلیا بگذارد، ندارد اما بخش‌هایی از اخلاق‌های او را به میراث می‌برد که رسانه‌های دوران مشروطه جسارت می‌کنند تا به او بدترین تهمت‌ها را بزنند اما این تنها جرم او نبود که نخواسته بود با فرزند قاتل پدرش زندگی کند. همچنین مادر شاهی بودن که مخالف خواست عمومی مردم برای حکومت مشروطه بود نیز دلیل بیشتری برای تهمت‌هایی است که نام ام‌خاقان را با خود همراه کرد. او همچنین نقطه تداوم سلطنت قاجاریه بعد از مشروطه بود و این نکته‌ای است که نمی‌توان آن را نادیده گرفت.

زندگی ام‌خاقان هیچگاه درست روایت نشده است و همه چیز درست مانند پازلی چند هزار تکه کنار هم قرار می‌گیرند. این نوشته نیز چهل‌تکه‌ای است از بخش‌هایی از زندگی ام‌خاقان به روایت زندگی دیگران.

دختر اتابک
نخستین قطعه پازل زندگی‌ ام‌خاقان با تولد او در خانه اتابک اعظم، میرزاتقی‌خان امیرکبیر پیدا می‌شود. او نخستین فرزند مشترک امیرکبیر و عزت‌الدوله، خواهر ناصرالدین شاه قاجار، است. ناصرالدین شاه که در سفر میان تبریز تا تهران مرید امیرنظام می‌شود، در نخستین حکمی که پس از تاجگذاری می‌دهد، میرزاتقی‌خان فراهانی را با لقب اتابک‌ اعظم به عنوان صدراعظم منصوب می‌کند. او همچنین برای به دست آوردن بیشتر دل این صدراعظم جدی و کاربلد، هم لقب امیرکبیر به او داد و هم تنها خواهر تنی‌اش را به عقدش درآورد. این ازدواج که در سال اول سلطنت ناصرالدین شاه رخ داد، نخستین بخش از زندگی‌ ام‌خاقان را شکل می‌دهد.

در نامه‌ای که امیرکبیر به ناصرالدین شاه می‌فرستد، خبر تولد نوزاد دختری را به او اعلام می‌کند؛ دختری که به نظر می‌رسد بسیار سخت به دنیا آمده و مادر را آن‌ طور که امیر نوشته، زحمت زیادی داده است: «قربان خاکپای همایون مبارکت شوم. دستخط همایون زیارت شد. احوال این غلام را استفسار فرموده بودید از تصدق سر سرکار همایون٬ خوب و مشغول دعاگویی هستم. ملکزاده دیشب بعد از زحمت زیاد و بی‌خواب ماندن همه٬ یک نفر کنیز برای خانه‌زادی قبله عالم روحنا فداه زاییدند.» این تنها سند تولد دختری است که تا مدت‌ها کسی نمی‌داند نامش چیست و حتی در چه تاریخی این نامه نگاشته شده است اما قرائن موجود و رابطه امیر با شاه نشان می‌دهد که باید حدود سال ۱۲۶۵ یا ۱۲۶۶ یعنی اولین سال و شاید هم سال دوم سلطنت ناصرالدین باشد.

باز از خلال نامه‌های امیرکبیر است که متوجه می‌شویم این دختر هنوز شیرخواره است که ملکزاده خانم فرزند دیگری را باردار است؛ فرزندی که هر چند امیر آرزو می‌کند غلام خانزاد شاه شود اما دختر دیگری می‌شود که بعدها نامش به عنوان همدم‌الملوک ثبت می‌شود.

تاج‌الملوک هنوز به سن سه سالگی نرسیده بود که بر اثر اختلاف میان پدر و مادربزرگش، این مهدعلیا، مادربزرگش است که پیروز شده و حکم عزل و تبعید امیرکبیر را از ناصرالدین شاه می‌گیرد. در روایت‌هایی که از تبعید امیرکبیر ثبت شده، اشاره مستقیمی به دخترانش نشده است اما می‌دانیم که عزت‌الدوله، شوهر را رها نکرد تا به تنهایی به کاشان برود. ناصرالدین شاه از او می‌خواهد که با دو دخترش در تهران بماند و او می‌گوید که حاضر نیست همسرش را تنها بگذارد تا هر بلایی می‌خواهند سرش بیاورند.

این نکته‌ای است که لیدی شیل، همسر سفیر انگلستان نیز در خاطراتش به آن اشاره می‌کند و معتقد است: «موقعی که تصمیم به تبعید او به کاشان گرفته می‌شود، همسرش - خواهر شاه - عزت‌الدوله که زن جوانی هجده‌ساله بود، با وجود ممانعت برادر و مادرش تصمیم گرفت شوهر خود را تا تبعیدگاه همراهی کند و این جز نشان‌دهنده علائق زن و شوهری در میان ایرانیان نبوده است. همین نکته‌ای است که نشان می‌دهد تاج‌الملوک و همدم‌الملوک که بین یک تا سه ساله بودند، همراه آن دو به کاشان می‌روند. نام این دو دختر در حکمی که ناصرالدین شاه برای حفاظت از امیر و عزت‌الدوله و همراهانشان به کاشان می‌دهد هم نیامده است اما در جایی از این حکم به همراهی طبیب همراه این کاروان اشاره می‌شود که از وجود کودکان در آن حکایت دارد.

حضور این دو کودک در کاروان تبعیدی‌های کاشان آن قدر تأثیرگذار است که حتی لیدی شیل، همسر سفیر انگلیس که در عزل امیرکبیر نقش مهمی داشته، دلش به حال آنها می‌سوزد و می‌خواهد که برود و به آنها در سفارت پناهندگی بدهد: «هر دو درون تخت روانی حرکت می‌کردند که در محاصره قراولان قرار داشت. این صحنه بی‌شباهت به تشییع جنازه نبود. به قدری منظره غمناکی داشت که من تاکنون شبیه آن را ندیده بودم و دلم می‌خواست آن‌ قدر جسارت داشتم که پرده تخت روان را کناری بزنم و امیر محبوس را همراه زن جوان و بینوایش و دو بچه کوچک به درون کالسکه خود بیاورم و آنها را به داخل سفارت خودمان ببرم.»

اما تاج‌الملوک خردسال به همراه پدر و مادر به کاشان می‌رود تا ۵۴ روز بعد از عزل پدر، نامه و خلعتی‌ای که سحرگاه می‌رسد، حکم فصد رگ امیر را با خود بیاورد. درباره اتفاقی که صبح روز ۲۰ دی ۱۲۳۰ خورشیدی در حمام فین کاشان رخ داد و امیرکبیر را به کام مرگ برد، روایت‌های زیادی وجود دارد. می‌دانیم مرگ امیرکبیر در روزنامه رسمی در اثر نقرس اعلام شده بود اما این دلیل آن نبود که درون درهای بسته حرم ناصری و در چشم شاه و مادرش، روایت اصلی گفته نشود. مادر چند هفته بعد از خاکسپاری امیر با دو کودکش به تهران بازمی‌گردد و یکسره به دیدار برادر تاجدار می‌رود و در مقابل چشم نمایندگان فرنگی و صدراعظم بعدی، هر چه فحش بلد است، نثار ناصرالدین شاه و مهدعلیا و کسانی که باعث مرگ امیر شدند، می‌کند.

‏کنت دوگوبینو که به نظر می‌رسد یکی از شاهدان این اتفاق بوده، نوشته است عزت‌الدوله که با خاطری سرگشته از کاشان بازگشت، در نخستین دیدارش با شاه «هر چه فحش بود به او داد.» لیدی شیل که به محض رسیدن عزت‌الدوله به تهران برای سرسلامتی به دیدار او رفته، به یاد آورده بود: «در این ملاقات چون بر خلاف انتظار، مادر (مهدعلیا) را هم در اندرون مشاهده کردم، یکه خوردم و از آنجا خارج شدم، زیرا ادب اقتضا نمی‌کرد که شاهزاده‌خانم در حضور ایشان لب به سخن بگشاید. بیوه امیر، زیبا بود و با لباس ماتم ساده به دخترکان دوازده، سیزده ساله شورانگیز شبیه بود تا مادر دو بچه.»

مهدعلیا، سرپرست دختران یتیم
یتیم شدن، نخستین بخش از زندگی ام‌خاقان بود اما این یتیمی وقتی بیشتر معلوم شد که ناصرالدین شاه به خواست مادر به خواهر عزادار و عصبانی خود دستور داد تا با میرزاکاظم، فرزند میرزا آقاخان نوری ازدواج کند؛ ازدواجی که خشم عزت‌الدوله و دخترانش را به شاه بیشتر کرد اما مهدعلیا به این نیز بسنده نکرد و سرپرستی دو دختر عزت‌الدوله را به عهده گرفت و آنها را به خانه همسر تازه دخترش نفرستاد. به نظر می‌رسید با وجود این که مهدعلیا از ازدواج دخترش با آشپززاده قائم‌مقام رضایت نداشت، نمی‌توانست ببیند نوادگانی که حاصل این ازدواج بودند، زیر دست خاندان امیرکبیر یا همسر تازه دخترش بزرگ شوند. از سوی دیگر، امیرکبیر ماترک زیادی برای این دو دختر به جای گذاشته بود و او سرپرستی حفاظت از این ماترک را هم به دست می‌گرفت.

هر چند این موضوع تأیید نشده اما به نظر می‌رسد مهدعلیا همچنین از دیدار دائم عزت‌الدوله با دخترانش هراس داشت. او دخترش را به خوبی می‌شناخت و می‌دانست که از یادآوری داستان مرگ شوهر نمی‌گذرد. این کار دخترانش را بیش از پیش در مقابل مهدعلیا و شاه قرار می‌داد؛ تلاشی که به نظر بی‌ثمر می‌آمد. ام‌خاقان و همدم‌الملوک هر چه بزرگ‌تر می‌شدند، بیشتر به راز قتل پدر پی می‌بردند و نیز خشمگین‌تر می‌شدند.

زندگی در کنار کسانی که حکم به قتل پدرشان داده بودند، شاید سخت‌ترین بخش زندگی این دو دختر به شمار می‌آمد و نفرت را روز به‌ روز بیشتر می‌کرد. این نفرت به جایی رسیده بود که هر دو دختر امیرکبیر بی‌پروا به ناصرالدین شاه می‌گفتند او قاتل پدرشان است. از آن جایی که تاج‌الملوک، دختر بزرگ‌تر بود و خاطره‌های محوی از امیرکبیر به یاد داشت، به نظر می‌رسد نسبت به خواهرش، همدم، با قاتلان پدر شدیدتر مواجه می‌شد.

این حجم از تنفر آن‌ قدر شدید بود که از چشم کسی چون دوگوبینو هم پنهان نماند. او در جایی از خاطراتش نوشته است: «ناصرالدین شاه سعی دارد با دادن اسباب‌بازی به فرزندان عزت‌الدوله، محبت آنها را به خود جلب کند ولی بچه‌ها همیشه به شاه می‌گویند تو همان کسی هستی که به قتل پدرمان حکم دادی. چند ماه پیش، پسر فراشباشی (پسر علیخان) که به سن همان بچه‌هاست با بچه‌های امیر مواجه می‌شود. همین که بچه‌ها او را شناختند به روی او افتادند و با چنگ و ناخن، سر و صورت او را زخمی کردند و به زحمت او را از دست دختران امیر بیرون کشیدند.»

با این همه تاج‌الملوک تا دوازده‌سالگی زیر دست مهدعلیا بزرگ شد و شاهد آن بود که مادرش به عنوان اسباب وزارت، از خانه این صدراعظم به خانه صدراعظم بعدی می‌رفت. او هر چه بزرگ‌تر می‌شد، به وضعیتی که برای پدرش پیش آمده بود، اعتراض می‌کرد؛ اعتراض‌هایی که البته باعث نشد مهدعلیا سرنوشت دیگری برایش در نظر بگیرد.

همسر ولیعهد جوان
اولین خبری که از ازدواج تاج‌الملوک با مظفرالدین شاه است، در خاطرات مسعودمیرزا ظل‌السلطان آمده است. مهدعلیا که سرپرستی دو فرزند دخترش را بر عهده داشت، تصمیم گرفت برای آنها همسرانی از خانواده انتخاب کند.

گزینه‌هایش هم مشخص بودند؛ مظفرالدین میرزا یمین‌السلطنه، ولیعهد حاکم تبریز و مسعود میرزا ظل‌السلطان، پسر بزرگ‌تر ناصرالدین شاه که در آن زمان حاکم مازندران بود.

اما نکته جالب در این انتخاب آن بود که مهدعلیا و ناصرالدین شاه تصمیم گرفتند تاج‌الملوک که دختر بزرگ‌تر بود را به عقد ولیعهد و همدم‌الملوک که دختر کوچکتر بود را به عقد مسعودمیرزا که بزرگ‌تر بود، درآورند. علت چنین انتخابی مشخص نیست اما به نظر می‌رسد به این دلیل که تاج‌الملوک جسارت بیشتری نسبت به خواهرش داشت و عاقل‌تر بود، او را به عقد ولیعهد درآوردند که کمتر کسی گمان می‌برد ۳۵ سال ولیعهدی را دوام بیاورد. تاج‌الملوک ۶ سالی بزرگ‌تر از مظفرالدین میرزا بود زیرا او حدود سال‌های ۱۲۲۷ تا ۲۸ شمسی به دنیا آمده بود.

این در حالی بود که مظفرالدین میرزا که چهارمین فرزند ناصرالدین شاه بود و ولیعهد می‌شد، متولد سوم فروردین ۱۲۳۲ بود و دو سال بعد از کشته شدن امیرکبیر از شکوه‌السلطنه به دنیا آمده بود. مظفرالدین‌میرزا ۵ ساله بود که قاسم‌میرزا، پسر جیران تجریشی فوت کرد و از آن جایی که او بزرگ‌ترین پسری بود که مادری دولو قاجار داشت، توانست برادر بزرگ‌ترش مسعودمیرزا را که تقریبا با تاج‌الملوک همسن بود، پشت سر بگذارد و خطبه ولیعهدی برایش خوانده شود.

مظفرالدین‌میرزا و تاج‌الملوک به عقد یکدیگر درمی‌آیند اما تاج‌الملوک دو سال دیگر پیش مهدعلیا می‌ماند و مظفرالدین‌میرزا به تبریز می‌رود تا در نهایت در جمادی‌الآخر ۱۲۸۴ در مراسم جشن مفصلی که هفت شبانه‌روز طول می‌کشد، راهی حرم ولیعهد می‌شود. او نخستین همسر عقدی مظفرالدین شاه است که به عنوان همسر اصلی در حرم دارالحکومه تبریز مستقر می‌شود.

حاصل این ازدواج، سه فرزند با نام‌های محمدعلی‌میرزا، احمدمیرزا و عزت‌السلطنه است. بر خلاف ازدواج همدم‌السلطنه با ظل‌السلطان، این ازدواج آن‌ طور که معلوم است خیلی به خیر و خوشی ختم نمی‌شود. تاج‌الملوک که بعد از به دنیا آمدن محمدعلی‌میرزا، پسرش، به لقب ام‌خاقان مشهور شد، هیچگاه با مظفرالدین‌میرزا با روی خوش برخورد نکرد.

می‌دانیم که میان او و مظفرالدین شاه اختلاف‌های جدی وجود داشت؛ اختلاف‌هایی که برخی علت آن را حس انتقامی می‌دانند که تاج‌الملوک از خاندان مادری خود بابت کشته شدن پدر داشت اما برخی دیگر هم مانند یحیی دولت‌آبادی معتقدند تاج‌الملوک معلوم‌الحال بوده و به مظفرالدین‌میرزا وفادار نبوده است. البته نظر سومی هم وجود دارد و آن هم این است که برخی منابع، بیماری مظفرالدین‌میرزا و ناتوانی او را در بروز این اختلاف مؤثر می‌دانند. آنچه به این موضوع دامن می‌زد، زمان طولانی تا تولد نخستین فرزند مظفرالدین شاه از این ازدواج بود.

ازدواج مظفرالدین شاه و ام‌خاقان در سال ۱۲۴۲ شمسی در تبریز اتفاق می‌افتد در حالی که محمدعلی شاه اول تیر ۱۲۵۱ به دنیا می‌آید. در این فاصله، فرزند پسر دیگری برای مظفرالدین شاه به دنیا نیامده است و او نخستین فرزند پسر است که بعد از تولد نیز به عنوان ولیعهد دوم انتخاب می‌شود و لقب ام‌خاقان را به مادرش اعطا می‌کند.

تولد محمدعلی‌میرزا از اختلاف مظفرالدین‌میرزا و ام‌خاقان کم نمی‌کند و این دو با وجود تولد دو فرزند دیگر، بیش از پیش با یکدیگر مشکل دارند؛ مشکلاتی که تا زمانی که مهدعلیا زنده است یعنی چهار سال بعد از تولد محمدعلی میرزا پشت دیوارهای حرمسرا مسکوت می‌ماند اما با مرگ مهدعلیا، این اختلاف‌ها بالا می‌گیرد.

محمدعلیخان غفاری٬ پیشخدمت‌باشی مظفرالدین‌میرزای ولیعهد که در میانه این اختلاف قرار داشته در خاطراتش می‌نویسد: «در این اوقات، حضرت اقدس ولیعهد به واسطه سوء‌سلوک نواب علیه عالیه ‌ام‌خاقان که وقتی به خادمی حرم مبارک افتخار جست، حضرت ولیعهد را جوان دید، از آن زمان تاکنون به همان وضع رفتار می‌کرد و ملاحظه‌ شان سلطنتی را به کلی از دست داده بود، رفته‌رفته طبع مبارک از او منزجر شد، مورد عنایت و مرحمتی واقع نمی‌شد و بعضی خیالات فاسد به سر او افتاد که خدای نخواسته آسیبی به وجود مبارک برساند؛ العهده‌الرّاوی.»

این نوشته نشان از آن دارد که ام‌خاقان از ابتدای ورودش به دارالحکومه تبریز، روی خوشی به ولیعهد نشان نمی‌داده و او را تحقیر می‌کرده است. همین مسأله دلیل اصلی بالا گرفتن اختلاف میان این زن و شوهر است اما در کنار اختلاف‌های جدی میان این زن و شوهر، شکوه‌السلطنه، مادر ولیعهد، نیز در آتش این اختلاف هیزم می‌ریخت.

به نظر می‌رسد شکوه‌السلطنه که از ازدواج با ناصرالدین شاه دو فرزند به دنیا آورد که یکی یعنی دختری به اسم زینت در ۹ ماهگی درگذشت، از ابتدا، علاقه‌ای به این ازدواج نداشت و ترجیح می‌داد خواهرزاده‌اش به همسری ولیعهد دربیاید و ولیعهد از نوادگان فتحعلی شاه باشد؛ هر چند با تولد محمدعلی شاه این آرزو به باد رفت و شکوه‌السلطنه ترجیح داد کاری کند تا ام‌خاقان، نفوذ بیشتری در دربار پسرش نداشته باشد.

زمانی که اختلاف میان ام‌خاقان و مظفرالدین‌میرزا بالا گرفت، محمدعلی‌خان غفاری قاصد نامه‌ای شد که در آن مظفرالدین‌میرزا برای پدر خود به تهران فرستاد تا او را در جریان تصمیمش برای جدا شدن از ام‌خاقان بگذارد. وقتی او به تهران می‌رسد، شکوه‌السلطنه او را احضار می‌کند و می‌خواهد تا هر آنچه رأی شاه است به او خبر دهد و به او سفارش می‌کند تا کاری کند رأی سلطان صاحبقران بر جدایی این دو باشد: «مقرب‌الخاقان، میرزا محمدعلی‌خان، درباره حکم قمرالسلطنه چیزی به من نوشته بودند. خب شما حکم را ببرید. من می‌نویسم به قمرالسلطنه، ‌سواد دستخط را گرفته می‌خوانم. شما به زودی به سلامت وارد شوید. به حضور مبارک که رسیدید و حکم را به نظر مبارک رساندید، آنچه رأی مبارک است، سربسته با تلگراف به من خبر بدهید که بدانم صلح می‌شود یا طلاق یا روانه طهران. چون هر سه فقره را شاه دستخط داده بودند از این سه فقره یکی را قبول بکنند... زبانی آنچه خیریت ولیعهد است از جانب من عرض بکنید و این فقره را یک طرفی بکنید. به خدا قسم من آرام ندارم. از دیوانگی‌های آن زن، عاقبت می‌ترسم خدای‌نکرده خلافی بکند که همه عاقل‌ها حیران بمانند... شماها خیلی باید در هر کاری مواظبت بکنید خاصه در خورد و خوراک ولیعهد که آن زن شعور در سر ندارد... بهتر است این کار را تمام بکنید. اگر محض بچه‌ها باشد، بچه‌ها را به طهران بیاورند من نگه می‌دارم والا خدمتکار دارند.»

ناصرالدین شاه وقتی در جریان مشکلات زندگی مشترک ولیعهد و خواهرزاده قرار می‌گیرد، از سپهسالار صدراعظم که برادرشوهر خواهرش نیز هست، می‌خواهد تا راهی برای حل این مشکل بیندیشد. میرزاحسین‌خان که معتقد است اختلاف میان این زن و شوهر چیزی نیست که قابل حل شدن نباشد، از شاه می‌خواهد که شکوه‌السلطنه و مظفرالدین‌میرزا را برای صلح و حل مشکلات راضی کند. او خود نامه‌ای برای شکوه‌السلطنه می‌نویسد و از او می‌خواهد تا با بزرگ‌تری کردن، این زن و شوهر را به صلح برساند. ناصرالدین شاه نیز که راضی به صلح بود در حاشیه نامه سپهسالار نوشت: «البته اگر کار به طلاق نکشد، بجاست.»

با چنین نظری، شکوه‌السلطنه به ظاهر کوتاه آمد و خودش را راضی به رأی به شاه می‌داند اما در پشت پرده، مظفرالدین میرزا را برای طلاق تشویق می‌کند. او به محمدعلی غفاری می‌گوید: «ما هم به این فقره راضی نیستیم. معلوم است با سه شاهزاده خلاف است طلاق داده شود اما صلح و اصلاح این کار هم خوب نیست؛ نمی‌توان تحمل کرد زن هر چه بگوید و هر چه بکند. اقلا یک قدری تنبیه و سیاست لازم است، یعنی کم‌محلی که بدتر از هر دردی است برای زن‌ها... خواهش دارم نوعی بکنند که امسال نواب والا به تهران بیایند.»

او می‌دانست که آمدن ام‌خاقان به تهران می‌تواند زمینه طلاق این دو را فراهم می‌کند. در نهایت نیز با ابراز دلتنگی شکوه‌السلطنه در صفر ۱۲۹۳ قمری، مظفرالدین‌میرزا و ام‌خاقان و سه فرزند خردسالش به تهران آمدند. به محض آن که پای این دو به تهران رسید، شکوه‌السلطنه طلاق ام‌خاقان را گرفت و او را راهی حرم شاهی کرد. این جای ماجرا بود که خبر به گوش عزت‌الدوله رسید و در نامه‌ای معترض به سپهسالار، زبان به شکایت از ظلمی که به دخترش رفته، باز می‌کند.

او در این نامه نوشت: «از قراری که از طهران چه نوشته‌اند و چه تلگراف می‌کنند، نواب ارفع والا ولیعهد و سرکار خانم شکوه‌السلطنه درجه بی‌لطفی را به ام‌خاقان به پایه‌هایی رسانده‌اند که می‌خواهند طلاق بدهند، عرض هم کرده‌اند و قبله عالم هم قبول فرمودند. از هیچ ‌کس شکایت نمی‌کنم٬ بدبختی خودم را بالاتر از این می‌دانم٬ اگر قبله عالم مرا کنیز خودشان می‌دانستند هیچ‌ کس را جرأت این کارها نبود... از شما اگر صلاح بدانید یک خواهش دارم، یک استدعا نمایید و این عرض مرا به خاکپای مبارک برسانید که دختر من کمتر از مریم‌خانم، کنیز مادرم نیست. بعد از مهدعلیا، قبله عالم راضی نشدند که مریم‌خانم دربه‌در در خانه‌های مردم منزل داشته باشد. اگر طلاق می‌دهند، بچه‌ها را دستش بدهند و در گوشه خانه دیوانی جایش بدهند که بچه‌هایش را بزرگ کند تا بعد رأی قبله عالم به هر چه تعلق یافت، آن خواهد شد. معلوم می‌شود که خواهرزاده شکوه‌السلطنه بهتر از خواهرزاده قبله عالم است که باید رسوای دنیا بشوم.»

اما در نهایت این ازدواج به طلاق منجر می‌شود و فایده نامه عزت‌الدوله فقط به اینجا می‌رسد که بچه‌ها تا دو سال آینده که با میرزاابراهیم‌خان معتمدالسلطنه ازدواج کند، پیش تاج‌الملوک یا ام‌خاقان می‌مانند.

وارث همسر امیرکبیر
جدایی ام‌خاقان از مظفرالدین شاه برای عزت‌الدوله بسیار تلخ و ناگوار بود. او بعد از این ماجرا، ام‌خاقان را به عنوان وصی خود معین کرد و در نامه‌ای که لقب همسر امیرکبیر به خود داده، مهر امضا کرد. در این وصیت آمده: «وصیت‌نامه به خط خودم به تو که دختر من ام‌خاقان هستی، می‌نویسم. بدانید من در کمال صحت اعضا می‌نویسم. به هر کس لازم است که بنویسید من دولت زیاد ندارم. شکر خدا قرض هم ندارم. خانم جانم برای خرج خودم خانه‌های شهر مرا یا بفروشید؛ از جهت خرج خودم، نماز، روزه، حج مکه باشد.»

او بعد از طلب مغفرت از کسانی که در خدمتش بودند نیز نوشته است: «رستم‌آباد را هیچکس حق ندارد؛ سه دانگ مال حق شما، سه دانگ مال حق افسرالسلطنه. قربانت تو را به خدا قسم می‌دهم با افسرالسلطنه مهربانی کنید به معتمدالملک، اینها هیچ ‌کسی را ندارند، اگر رضای مرا می‌خواهی این‌طور رفتار کن، خدا از تو رضا باشد و به بچه‌هایت عمر بدهد، اگر پولی باشد در جعبه خودم درش را باز کنید یک خرت و پرت در جعبه هست؛ خود دانید، البته کار آخرت مرا درست کنید، خانه‌ای [خانه‌های] مرا بفروشید، خرج کنید. به سهل بفروشید. رضا نیستم به هیچکدام بفروشید دیگر به غیر از زمین.» او در این نامه با امضا به عنوان همسر امیرکبیر به دخترش یادآوری می‌کند که فرزند چه کسی است.

مادر شاه غیور
در تاریخ ایران اگر یک شاه باشد که به صراحت در زمان پادشاهی‌اش به مادرش نسبت فساد بسته باشند، محمدعلی شاه قاجار است. او که تا دو سال بعد از طلاق مادر و پدرش در تهران پیش ام‌خاقان ماند، با ازدواج دوباره مادر مجبور به ترک او شد. محمدعلی شاه زیر نظر شکوه‌السلطنه به دست یکی از صیغه‌های مظفرالدین شاه به اسم دلپسندباجی سپرده شد. فرزند دوم این ازدواج، یعنی احمدمیرزا در کودکی درگذشت و عزت‌السلطنه، دختر او نیز به ازدواج عبدالحسین‌خان فرمانفرما درآمد و سالارالدوله از فرزندان او به شمار می‌رود.

با آن که ام‌خاقان به دلیل دو ازدواج پی‌درپی از فرزندان دور می‌شود اما ارتباط او با محمدعلی میرزا حتی بعد از آن که مظفرالدین شاه تاجگذاری می‌کند و او به عنوان ولیعهد به تبریز می‌رود، کم نمی‌شود. او بعد از طلاق از مظفرالدین شاه با معتمدالسلطنه مستوفی آذربایجان و پدر حسن وثوق‌الدوله و احمد قوام‌الدوله ازدواج می‌کند و به تبریز نزدیک پسرش می‌رود و او را رها نمی‌کند. این رابطه آن‌قدر تنگاتنگ بود که زمینه حمله‌های زیادی که در آینده نسبت به ام‌خاقان می‌شود را فراهم می‌کند. ازدواج ام‌خاقان با معتمدالسلطنه زمان زیادی طول نمی‌کشد و او احتمالا به خاطر بچه‌دار نشدن از معتمدالسلطنه طلاق می‌گیرد و بعد از چند وقت با میرزا علی‌خان نصیرالسلطنه ازدواج می‌کند؛ ازدواجی که مانند دو ازدواج قبلی دوام نمی‌آورد و در سال ۱۳۲۳ قمری، یک ‌سال قبل از مشروطه به دلیل بیماری درگذشت.

با آغاز مشروطه، ام‌خاقان نزد محمدعلی‌میرزا و همسرش ملکه‌جهان می‌رود و به نظر می‌رسد از آنجا به اتفاقاتی که در تهران و تبریز رخ می‌دهد، می‌نگرد. در حالی که هیچ جایی نامی از او به میان نمی‌آید به یک باره بعد از به سلطنت رسیدن محمدعلی شاه، محور صحبت برخی از روزنامه‌های مشروطه‌خواه می‌شود؛ به طوری که روزنامه‌ها پا را از دایره اخلاق فراتر می‌گذارند و دلیل مخالفت محمدعلی شاه با مشروطه را به فساد مادرش نسبت می‌دهند و او را این‌ چنین تحقیر می‌کنند: «امروز (۱۲جمادی‌الثانی ۱۳۲۵) تهرانی‌ها در دشمنی با محمدعلی میرزا اندازه نشناختند و آن چه می‌دانستند و توانستند، گفتند. امروز نام مادر او ام‌خاقان را سر زبان‌ها انداختند و سخنانی را که در سی و اند سال پیش درباره آن زن گفته شده بود؛ اقدام دیگر مخالفان و تندروها علیه محمدعلی شاه، تهیه سخنانی که بنیادی جز پندار و گمان نداشت.»

محمدرضا شیرازی، مدیر روزنامه مساوات، که بیشترین حمله را به ام‌خاقان می‌کرد، توماری تهیه کرده بود و در آن شهادت داده بودند ام‌خاقان، فاحشه و محمدعلی شاه، زنازاده است...

جدا از این حمله‌ها، شب‌نامه‌هایی نیز در شهر پخش می‌شد که بسیاری معتقد بودند کار مدیر مساوات است و در آن به ام‌خاقان حمله می‌شد؛ حمله‌هایی که در نهایت باعث شد تا بعد از به توپ بستن مجلس، عقوبت این تهمت‌ها به سختی گرفته شود. ام‌خاقان اما سکوت کرد و در حرمسرای پسرش ماند تا روزی که تهران فتح شد و محمدعلی شاه از قدرت برکنار شد.

مادربزرگ آخرین شاه قاجار
درست است که ام‌خاقان آن‌قدر زنده نماند تا به تخت نشستن شاه کوچولوی خاندان را ببیند اما در روزهایی که محمدعلی میرزا و ملکه‌جهان در سفارت روسیه پناه گرفته بودند، در کنار نوه خردسالش ماند تا او به عنوان شاه مشروطه قسم بخورد. با تبعید محمدعلی شاه، او در تهران باقی ماند و بیشتر وقت خود را به دعا و عبادت مشغول بود. قهرمان میرزا عین‌السلطنه در روزنامه خاطرات خود به ام‌خاقان اشاره می‌کند و مشغولیت او به عبادت را چنین می‌نویسد: «حراف و طرار است؛ شیرزنی است نمکین و بسیار خوش‌صحبت... حکایت‌ها از ام‌خاقان نقل می‌کنند که هر کدام کتابی علی‌حده لازم دارد... به هر جهت الان تائب شده و مشغول عبادت است...»

ام‌خاقان در نهایت در ذی‌القعده ۱۳۲۷ در حالی که تصمیم داشت بعد از زیارت عتبات پیش فرزندش برود، در اثر بیماری در قصرشیرین درگذشت و رازهای زنی را که دختر صدراعظم و همسر و مادر شاه بود را به گور برد

۱۴
مهر

کتاب معرفی فارغ‌التحصیلان این دوره را منتشر کرده است که عکس مریم رجوی، از رهبران سازمان مجاهدین خلق و شورای ملی مقاومت ایران هم در میان فارغ التحصیلان این دانشگاه دیده می‌شود.

در این ویژه‌نامه رهبر سازمان مجاهدین خلق یکی از فارغ التحصیلان این دانشگاه و با عنوان "مریم قجر عضدانلو، ساکن فرانسه" معرفی شده است.

در پی این اقدام، ریاست دانشگاه صنعتی شریف، دستور تعلیق فعالیت انجمن فارغ‌التحصیلان این دانشگاه را صادر کرده و در بیانیه ای گفته "مدیریت این دانشگاه (صنعتی شریف) اعلام می‌دارد، این انجمن ارتباط سازمانی و تشکیلاتی با دانشگاه صنعتی شریف ندارد و پیگیری‌های لازم برای برخورد قانونی با خاطیان از طریق مراجع ذیربط در حال انجام است".

بر اساس بیانیه این دانشگاه، تمامی نسخه های موجود این کتاب جمع آوری شده است.

این در حالیست که ۳۳ نفر از نمایندگان مجلس ایران با ارائه تذکر کتبی به وزیر علوم، خواستار توضیح درباره چاپ عکس مریم رجوی در ویژه‌نامه فارغ‌التحصیلان دانشگاه صنعتی شریف شدند.

مریم رجوی، دانشجوی رشته مهندسی متالورژی در دانشگاه صنعتی شریف تهران بوده است.

۱۴
مهر
 
۱۴
مهر

پنجره فولاد صحن جمهوری حرم رضوی به علت دسترسی آسان‌تر زائران بارگاه رضوی به ضریح منور امام رضا(ع) از درگاه قبلی خود به درگاه جانبی جابه‌جا شد.

به گزارش ایسنا- آیت‌الله رییسی، تولیت آستان قدس رضوی از روند جابه‌جایی پنجره فولاد بازدید کرد.

در این بازدید یکی از خادمان بارگاه رضوی گفت: ایجاد یک سایبان در پنجره فولاد صحن جمهوری و پنجره فولاد صحن انقلاب باتوجه به گرمای تابستان ضروری به نظر می‌رسد.

یکی دیگر از خادمان حرم رضوی گفت: من 27 سال است که خادم حرم هستم، زائران قبل از این از نظر دسترسی به روضه منوره اذیت می‌شدند و این جابه‌جایی بسیار به‌جا بود.

حرم رضوی دارای چند پنجره است که معروف‌ترین و مهم‌ترین آن‌ها، پنجره فولاد صحن انقلاب است. فلسفه ایجاد پنجره‌های فولاد این بوده است که زائران و دلدادگان حرم امام رضا(ع) که عذر شرعی برای زیارت روضه منوره را دارند از طریق این پنجره‌ها ضریح را زیارت کنند.

۱۳
مهر

تصویربرداری فصل دوم سریال «شهرزاد» هفته آتی جلوی دوربین می‌رود. گروه در تلاش هستند که به سرعت مقدمات لازم برای جلوی دوربین رفتن سکانس‌ها را فراهم آورند. خانه بزرگ آقا زیر نظر مجید میرفخرایی بازسازی و آماده برای تصویربرداری این بخش شده است.

نویسندگی این مجموعه نمایش خانگی توسط حسن فتحی انجام شده و در این فصل مجموعه به سمت نزدیک به زمان انقلاب خواهیم شد

رویانونهالی و امیر جعفری به گروه بازیگران این اثر اضافه شدند. سعید ملکان از گروه سازنده اثر جدا شد و حسن مصطفوی به عنوان مدیر تولید و عبدالله اسکندری به عنوان طراح چهره پردازی همچنین مجید میرفخرایی به عنوان مدیر هنری به گروه تولید این اثر اضافه شد.

در این مجموعه با بازیگران مطرح سینما چون علی نصیریان، شهاب حسینی ، ترانه علیدوستی، مصطفی زمانی ، رویا نونهالی، امیر جعفری، پریناز ایزدیار و...  همکاری دارند.

سریال شهرزاد سومین محصول خانگی تصویر گستر پاسارگاد پس از شاهگوش و ابله است که به خوبی توانست بامخاطب ارتباط برقرار کند و در شبکه نمایش خانگی توزیع می شود .

۱۳
مهر


سعید سالارزهی، مالک و صاحب امتیاز کاراکتر محبوب جناب خان از احتمال حذف این کاراکتر در فصل چهارم خندوانه و تصمیم قطعی برای ساخت فیلم سینمایی آن با حضور رامبد جوان خبر داد.

 
جناب خان مدت ها قبل از این که در برنامه «خندوانه» حضور پیدا کند یکی از کاراکترهای اصلی مجموعه «کوچه مروارید» بود. در این مجموعه رامبد جوان با جناب خان همبازی بود و اصلا به همین دلیل هم تصمیم گرفته شد که برای مدتی در برنامه «خندوانه» حضور داشته باشد. حالا بعد از گذشت یک سال و نیم، سعید سالارزهی مالک و صاحب امتیاز جناب خان نسبت به ادامه حضور این کاراکتر در این برنامه تردید دارد. او معتقد است که رسالت جناب خان چیزی فراتر از حضور در برنامه خندوانه است و به دنبال ساخت فیلم سینمایی با حضور این کاراکتر است. مشروح این مصاحبه را بخوانید.
 

جناب خان یکی از مهمترین کاراکترهای عروسکی مجموعه «کوچه مروارید» بود. چه شد یکمرتبه سر از خندوانه در آورد؟

- پیشنهاد حضور جناب خان در خندوانه در حین ضبط سری دوم کوچه مروارید شکل گرفت و برای این تصمیم دو دلیل داشتیم. اول اینکه در «خندوانه» می تواند یک تغییر مثبت اتفاق بیفتد و با دعوت یک عروسک به عنوان مهمان، در سری مهمان خندوانه نوآوری شکل بگیرد و اینکه ما هم نیاز داشتیم عروسک جناب خان دیده شود. رامبد با مدیر شبکه نسیم این مسئله را در میان گذاشت و توافقی صورت گرفت که جناب خان به عنوان مهمان، چند قسمت به خندوانه برود اما چون تاثیر حضورش خیلی زیاد بود، تداوم پیدا کرد.

خب حتما این حضور برای شما هم سودی داشته. شما به عنوان خالق جناب خان می خواستید برند جناب خان شناخته شود تا کوچه مروارید بیشتر فروش برود؟

- فروش بیشتر کوچه مروارید و کسب درآمد و موفقیت آن یک گام از برنامه ای است که ما به دنبال آن هستیم. هدف ما فراتر از کوچه مروارید و حتی فراتر از مرزهای ایران است. تلاشی را که ما از سال 1389 شروع کردیم برای طراحی و خلق برنامه های عروسکی است که در خارج از مرزهای ایران هم بتواند مورد توجه قرار بگیرد. از نظر ما جناب خان تازه در ابتدای راه است. البته موفقیت او تا به حال نشان داده که تیم ما قادر به خلق کاراکترهای جذاب است در حالی که بعد از کلاه قرمزی و شهر موش ها تقریبا هیچ کاراکتر قدرتمند و جذابی خلق نشده بود.

چطور به ایده ساخت کاراکتری مثل جناب خان رسیدید؟

- اولین بار من سال 89 تصمیم قطعی را برای خلق کاراکترهای جذاب گرفتم و محمد باقری، امیر سلطان احمدی، محمد بحرانی، نیوشا صدر و بهادر مالکی را به عنوان اعضای اتاق فکر و نگارش متن انتخاب کردم. مدتی تلاش کردیم و طراحی اولیه کوچه مروارید به شکل ابتدایی و ناقص صورت پذیرفت ولی به دلیل مشغله زیاد من و تصویب مشروط وزارت ارشاد، برای مدت چند ماه کار رها شد. در شروع سال 90 من دوباره محمد نادری را به عنوان نویسنده و اتاق فکر جدیدی با حضور رضا کاظمی نژاد، سارا سالار و سیما سالار رهی، محمد نادری و خودم شکل دادم و به مدت دو سال طراحی کامل شخصیت ها و نگارش متن البته این بار به صورتی که می بینید، طول کشید. اگرچه امیر سلطان احمدی به عنوان مشاور من حضورش به صورت پراکنده، هیچ گاه قطع نشد.

جناب خان تا حدودی با الگوبرداری از عروسک های معروف مایت شو ساخته شده و شکل و شمایلش کاملا از جنس آنهاست، چرا چنین تقلیدی انجام دادید؟

- به هیچ وجه تقلید صورت نگرفته. من از بین سبک های مختلف عروسی سبک پولیشی را به اسفنجی و سایر شکل ها ترجیح می دادم. استفاده از پارچه پولیشی به جای اسفنج مخصوصا وقتی که پارچه کهنه تر می شود، به بافت پوست و صورت نزدیک تر است. از طرفی وقتی در صورت عروسک به جزییات بیش از اندازه پرداخته شود، مثل چروک پیشانی و اخم و غیره، قدرت تداعی ذهن در مخاطب کاسته می شود در حالی که در طراحی جناب خان در عین سادگی خیلی از حالات روانی کاراکتر تداعی می شود. ما به هیچ وجه تقلید مو به مو از هیچ برنامه ای نکردیم.
 
حدود دو سال روی طراحی شکل جناب خان وقت گذاشته شده است. هدیه هاشمی، نیما مجلسی و مرتضی خدایی ده ها طرح زدند. خیلی از طرح ها را هدیه هاشمی ساخت و ما دور ریختیم و در نهایت با وسواس و حساسیت بالا عروسک جناب خان و سایر عروسک ها تولید شدند.

برای کاراکتر جناب خان از اول ویژگی هایی مثل جنوبی بودن، لبوفروشی و ... مد نظرتان بود؟ یعنی عروسک بر اساس چنین تعریف هایی شکل گرفت؟

- برای طراحی و خلق کاراکتر جناب خان ما کاملا گروهی کار کردیم. گرچه حق رد کردن یا پذیرش نظرات تیم را برای خودم به عنوان کارگردان و سرپرست اتاق فکر قائل بودم ولی در مورد جناب خان ما یک لبوفروش را می خواستیم که با لهجه محلی صحبت کند. محمد نادری که از دوستان قدیمی محمد بحرانی بود از بین لهجه های مختلف روی آبادانی تاکید داشت و نظرات مختلف اتاق فکر برای لهجه های بعدی رد شد.

کوچه مروارید شخصیت های عروسکی زیادی داشت اما به نظر می رسید بار اصلی جذابیت از همان ابتدا روی دوش جناب خان بود. انگار این کاراکتر نسبت به سایرین هم پرداخت بهتری داشت و هم عمق بیشتری برایش در نظر گرفته شده بود.

- بله، حق با شماست. در مرحله نگارش محمد نادری بارها از طرف اتاق فکر و خود من مورد سرزنش قرار می گرفت که برند کودک کوچه مروارید را تبدیل به برند جناب خان کرده ای و تمام اتفاقات و قصه ها حول محور جناب خان پروبال داده شده است. در مرحله ضبط نیز محمد بحرانی با ویژگی های فوق العاده اش کار نادری را به اوج رساند.

بعد از اینکه جناب خان در خندوانه معروف شد چند سری جدید از کوچه مروارید توزیع شد اما به نظر می رسد چندان روی فروش  اثر نگذاشت.

- تاثیر داشت ولی اصلی ترین مسئله ما این شد که محبوبیت جناب خان و ظرفیت های این کاراکتر در حوزه بزرگسال موثر است و تیم اتاق فکر ما را به سمتی برد که برای ایجاد یک برند جدید بزرگسال برنامه ریزی کنیم. یعنی اینکه لزوما قصد ما برگرداندن جناب خان به مجموعه کوچه مروارید نیست و احتمال دارد در قالب یک اثر نمایشی زمینه مستقل شدن برند جناب خان را ایجاد کنیم.

به عنوان مالک و صاحب امتیاز می توانید هر زمان نخواهید اجازه ندهید که جناب خان به کارش در خندوانه ادامه دهد؟

- بله. این مسئله ممکن است و همینجا باید این نکته را بگویم که احتمال عدم حضور جناب خان در خندوانه در سری جدید خیلی بیشتر از حضورش است. راستش حضور جناب خان حتی در این دوره اخیر نیز به رغم تمایل من انجام پذیرفته است. رامبد دوست صمیمی من است و برنامه خندوانه به نظر من یک برنامه استثنایی و خاص است که توانسته در فضای شاد و صمیمی از ارزش هایی بگوید که تا قبل از آن در هیچ بستر جذابی بیان نمی شد و به نظر من هیچ کس غیر از رامبد از پس موفق کردن و موفق نگاه داشتن برنامه خندوانه بر نخواهد آمد ولی جناب خان به خندوانه دعوت شد تا تیم ما که چندین سال برای خلقش تلاش کرده ایم، بهره برداری کنیم و این در حالی است که به رغم اینکه حضور جناب خان در خندوانه موفقیت های زیادی برای این برنامه و شبکه نسیم به همراه داشته و اسپانسرهای زیادی جذب کرده، در طی این دو سال ما هیچ درآمدی از این حضور نداشته ایم. از طرفی جناب خان با انگیزه ها و اهداف خاص و متفاوتی خلق شد و به نظر می رسد وقتش رسیده که مسیر شخصی اش را ادامه دهد.

الان بار بخش مهمی از جذابیت خندوانه روی دوش جناب خان است و طبیعتا با حذف این شخصیت، برنامه دچار مشکل می شود. شما بیشتر به خاطر مسائل مالی با حضور جناب خان در خندوانه مشکل دارید؟ یعنی اگر به این لحاظ به توافق برسید مشکل برطرف می شود؟ 

- نه. گفتم ما برنامه و اهداف مشخصی برای جناب خان داریم و اگرچه حق طبیعی ماست که از منافع مالی جناب خان بهره برداری کنیم ولی نه به هر قیمتی. قبلا هم گفتم ما تازه در ابتدای راه هستیم و خیلی ایده ها و برنامه های ویژه ای برای جناب خان در نظر داریم و شرط اصلی ما برای ادامه، حفظ موفقیت و محبوبیت جناب خان است و برای ما این نگرانی که حضور جناب خان در مدت خیلی طولانی در خندوانه، آسیب ببیند وجود دارد.

الان فکر می کنید جناب خان خارج از خندوانه می تواند همین اندازه جذاب باشد؟

- حتما همینطور است. شما اگر فیلم سینمایی جناب خان اکران شود نمی روید تماشا کنید؟

از این جهت سوال را مطرح کردم که برنامه کوچه مروارید بعد از معروف شدن جناب خان، باز هم چندان فروش قابل توجهی نداشت.

- ما کوچه مروارید را برای کودکان ساختیم و  برند شدن در حوزه کودک فرمول کاملا متفاوتی دارد. احتیاج به زمان طولانی دارد تا بچه ها با کاراکترها انس بگیرند.
 
فیلم سینمایی که به فکر ساختنش هستید برای گروه سنی بزرگسال است؟

- بله، جناب خان با شرایط فعلی در حوزه بزرگسال موفق تر عمل خواهد کرد اما این فیلم طوری ساخته خواهد شد که چنانچه خانوده ای با کودک هفت ساله شان هم به تماشا بیایند، همه شان خوشحال و راضی سالن را ترک کنند ولی همانطور که گفتم مخاطب اصلی مان بزرگسال است. بخش های خصوصی و دولتی علاقه شان را برای اسپانسری این مسئله نشان داده اند. تیم ما ترجیح می دهد که رامبد هم کنار جناب خان بازی کند و هم کارگردانی فیلم را به عهده بگیرد اما اگر به مدت طولانی درگیر خندوانه باشد و وقت نداشته باشد، برای ما بهتر است که فقط بازی کند و کارگردانی را به شخص دیگری واگذار کنیم. منتظریم تا ضبط خندوانه تمام شود و بنشینیم درباره این مسئله صحبت کنیم.

قرار است چه توافقی با عوامل خندوانه داشته باشید؟

- در حال حاضر من به عنوان مالک و صاحب امتیاز جناب خان امانت دار دو گروه هستم، ابتدا خالقین جناب خان که طی این چند سال و بی ادعا برای موفقیت ما تلاش شبانه روزی داشته اند، دسته دوم امانت دار مردم. در حال حاضر جناب خان در بین مردم محبوبیتی کم نظیر را دارد و چنانچه به این کاراکتر آسیبی وارد شود، مردم نیز متاثر خواهند شد. برنامه خندوانه تقریبا هر شب اجرا می شود و نگرانی درباره یکنواختی و بی خاصیت شدن جنابخان وجود دارد.

البته همانطور که گفتم علاوه بر این مسائل مالی هم بی تاثیر نیست و اگر امکان سازگاری بین اهداف کاری و مالی ما با تیم خندونه وجود داشته باشد و احترام متقابل به حقوق مادی و معنوی طرفین موجود باشد، احتمال تداوم حضور جناب خان در خندوانه خواهد بود.

در آینده ممکن است کاراکتر احلام هم به جناب خان اضافه شود؟

- بله، احتمال آن خیلی هم زیاد است. در واقع اتاق فکر جناب خان درباره اش تصمیم نهایی را خواهد گرفت. عده ای از دوستان اعتقاد دارند هیچ گاه شکل ظاهری اش را نشان ندهیم و بعضی از بچه ها با دیده شدن احلام موافق هستند ولی نه به این زودی. خود من دوست دارم که حتما دیده شود و خیلی هم زود چون اعتقاد دارم با آمدن احلام ظرفیت های جدیدی برای جناب خان فراهم خواهد شد.
۱۳
مهر

رجوع به کتب تاریخی، زندگینامه‌ها و حتی دانشنامه‌ها و اشعار قدیمی آیینی نشان می‎دهد که تا پیش از تخریب خانه‌های میان حرمین، نام بین‌الحرمین مرسوم نبوده است.

به گزارش کرب و بلا، بین‌الحرمین، به صحن یا میدان میان حرم امام حسین و حضرت ابوالفضل (ع) گفته می‌شود. در چند دهۀ اخیر، این اصطلاح در ادبیات عاشورایی بسیار گفته می‌شود. سوای حرمین، خود بین‌الحرمین هم تقدس و جایگاهی در میان دوستداران اهل‌بیت (ع) یافته است. در اشعار و نوحه‌خوانی مداحان، واژۀ بین‌الحرمین به‌وفور دیده و شنیده می‌شود؛ اما این اصطلاح، اصطلاحی نو است و تا چند دهۀ پیش گفته نمی‌شد.

تصحیح یک اشتباه پژوهشی

رجوع به کتب تاریخی، زندگینامه‌ها و حتی دانشنامه‌ها و اشعار قدیمی آیینی نشان می‎دهد که تا پیش از تخریب خانه‌های میان حرمین، نام بین‌الحرمین مرسوم نبوده است. تنها نامی که از بین‌الحرمین دیده می‌شود، بازار بین‌الحرمین تهران است که در زمان قاجار ساخته شده و میان دو مسجد شاه و جامع تهران است.

پیش از ساخت بین‌الحرمین، آنجا محله‌ای مثل دیگر محلات کربلا بوده و بافتی قدیمی داشته است؛ کوچه پس کوچه‌های باریک و پیچ در پیچ و خانه‌ها و مغازه‌های مردم. آیت‌ﷲ سید محسن حکیم در این اندیشه بود که دو حرم را توسعه دهد و به یکدیگر متصل کند؛ اما تملک خانه‌ها و مغازه‌ها، هم هزینۀ هنگفتی داشت و هم رضایت مالکان سخت و دور از دسترس بود. در این میان، وجود برخی مدارس و مساجد نیز مسئله را دشوارتر می‌کرد.


مراحل ساخت بین‌الحرمین

در ۱۳۹۳ ق ادارۀ عتبات عالیات در عراق را وزارت اوقاف عراق به دست می‌گیرد و در سال ۱۴۰۰ ق کارگروهی برای بازسازی و توسعۀ حرمین تشکیل می‌شود.

صدام در محرم ۱۴۰۵ ق/۱۹۸۴ م با حضور در کربلا اعلام می‌کند که ده‌ها میلیون دینار برای توسعۀ حرمین و نیز اتصالشان به میدان واحدی اختصاص خواهد داد. در این طرح اراضی و محلات اطراف حرم خریداری شد. مبلغ یک میلیون دینار عراقی – معادل ۱۰ میلیون دلار­ برای توسعۀ حرمین و احداث بین‌الحرمین به استاندار کربلا داده شد.[۱]

پس از دو سال، در سوم جمادی الثانی ۱۴۰۷ ق/۱۹۸۷ م بین‌الحرمین به همراه دیگر طرح‌های توسعه حرمین – مانند تجدید طلاکاری گنبد حرم امام حسین (ع) – افتتاح شد.[۲]

در طرح توسعۀ حرمین، خانه‌ها، بازار و مغازه‌ها به عرض ۴۰ متر از بین رفت. در این میان برخی آثار تاریخی، مدارس علمیه و مساجد قدیمی و نیز برخی مقبره‌های بزرگان تخریب شد.[۳]

در دو طرف بین‌الحرمین، ساختمان‌های تجاری ساخته شد. این ساختمان‌ها تا سال ۱۹۹۱ م بودند. پس از انتفاضه با تخریب این ساختمان‌ها، بین‌الحرمین گسترده‌تر شد.


اهمیت سیاسی و دیپلماتیک کربلا

بازسازی و توسعۀ عتبات عالیات، برای حکومت صدام نه فقط از جهت به دست آوردن حمایت شیعیان و قبایل شیعه اهمیت داشت، بلکه بسیاری از رؤسا و مسئولان کشورهای اسلامی در سفر به عراق به کربلا و دیگر عتبات می‌رفتند. بازدید مسئولان دیگر کشورها، نوعی انگیزۀ سیاسی بود تا حکومت صدام به عمران و بازسازی عتبات توجه کند. در دورۀ احمد حسن البکر و بعد در دورۀ صدام، بسیاری از رؤسای جمهور و مقامات دیگر کشورهای اسلامی به کربلا آمدند. جعفر النمیری و مشیر سید سوار رؤسای جمهور سودان، علی سالم الربیعی رئیس جمهور یمن، مأمون عبدالقیوم رئیس جمهور مالزی، محمد داوود خان رئیس جمهور افغانستان و بعدها حسن کونجی رئیس جمهور نیجریه و جودت صونای رئیس جمهور ترکیه در سفرشان به عراق، به زیارت امام حسین (ع) در کربلا نیز رفتند. در رژیم گذشته خاندان پهلوی مانند رضاشاه و محمدرضا شاه، غلامرضا، اشرف و فرح دیبا بارها به کربلا سفر کردند. صدام خود بارها در مناسبت‌های گوناگون به کربلا سفر کرده است. این مسئله نشانگر آن است که کربلا نه‌تنها از جهت مذهبی، بلکه از جهت سیاسی نیز اهمیت دارد. اهمیت مذهبی و سیاسی – چه سیاست داخلی و چه خارجی – حکومت را به بازسازی ترغیب می‌کرد.


انتفاضه ۱۹۹۱

بعد از دو جنگ صدام با ایران و کویت و انزوای بین‌المللی عراق، صدام زیارت‌های دیپلماتیک از کربلا را تعطیل کرد و این بُعد از اهمیت سیاسی کربلا برای حکومت صدام از بین رفت. قیام شیعیان در انتفاضۀ ۱۹۹۱ م و حمله به کربلا، صدمات بسیاری به حرمین کربلا وارد ساخت. اگرچه سال‌های بعد، حکومت صدام در پی بازسازی برآمد، اما تا زمان پس از صدام آثار حمله به حرمین کربلا دیده می‌شد. پس از انتفاضه و صدمات فراوان به حرم، بین‌الحرمین توسعه یافت. در ۱۴۱۵ ق/۱۹۹۴ م به همت شیعیان بغداد درختکاری بین‌الحرمین انجام شد.

در هر صورت بنای بین‌الحرمین به زمان دولت صدام باز می‌گردد که با تملک ساختمان‌های میان دو حرم انجام گرفت و پس از آن اصطلاح «بین‌الحرمین» وارد ادبیات عاشورایی و آیینی شد.


نقد تاریخ بین‌الحرمین در دانش نامۀ امام حسین (ع)

در برخی منابع، ساخت بین‌الحرمین به پس از انتفاضه ۱۹۹۱ م و خرابی‌های حرم ربط داده شده است؛ چنان که در دانشنامۀ امام حسین (ع) این گونه آمده است:

آخرین هجوم و تخریب و ایجاد تغییرات در حرم امام حسین (ع) و ابوالفضل العباس (ع)، در حکومت بعثی‌ها، در شعبان ۱۴۱۲ ق (مارس ۱۹۹۱ م)، در انتفاضه و قیام مردم علیه حکومت بعثی اتفاق افتاد. چندین روز متوالی در شهرهای شیعه در جنوب عراق، به ویژه شهرهای مقدس کربلا و نجف، میان نیروهای بعثی و مردم، درگیری وجود داشت. در کربلا، بسیاری از مردم در خانه‌های میان حرم امام حسین (ع) و حرم حضرت عباس (ع)، پنهان شده بودند. زمانی که بعثی‌ها غلبه کردند، تمام این محله و بازار میان آن (موسوم به بازار بین‌الحرمین) را تخریب و فضای میان دو حرم را کاملاً مسطح کردند؛ جایی که اکنون آن را «بین‌الحرمین» می‌نامند.[۴]

با توجه به آنچه گفته شد، آنچه در دانشنامه آمده – و هیچ منبعی نیز ندارد – صحیح نیست و بین‌الحرمین پیش از انتفاضه ساخته شده بود.


پی نوشت:

[۱] دائره المعارف الحسینیه٬ تاریخ المراقد الحسین و اهل بیته و انصاره٬ الجزء الثالث٬صص ۱۲۵­۱۲۶.

[۲] همان٬ ص ۱۵۵.

[۳] همان٬ ص ۱۳۵ (پانوشت).

[۴] دانشنامۀ امام حسین (ع)٬ ج٬۱۲ ص ۳۷۶.

۱۳
مهر

دو ماهی است که ۴۰۰میلیون دلار وجه نقد از سوی آمریکا به ایران داده شده، اما دولت هنوز هیچ اطلاعاتی درباره آن منتشر نکرده و مشخص نیست که این درآمد جدید ارزی را در چه راهی هزینه خواهد کرد.

مهر: حدود دو ماه از زمان تحویل ۴۰۰ میلیون دلار وجه نقد از سوی دولت آمریکا به ایران گذشته است. همه چیز در هاله‌ای از ابهام قرار دارد و مشخص هم نیست که چه سرنوشتی را می‌توان برای آنها متصور بود. هیچ دستگاهی هم از دولت یازدهم حاضر نیست در این‌باره اطلاع‌رسانی کرده و توضیحی ارایه دهد. گویا دلارهای آزاده شده که می‌تواند یک فرصت طلایی برای بازگرداندن رونق و شکوفایی به اقتصاد باشد، در یک فضای خاکستری، سرنوشت نامعلومی پیدا کرده است.

تا این لحظه هیچکس اطلاعی از اینکه این دلارها بعد از تحویل در قالب جعبه‌های چوبی، چه مسیری را طی کرده و به کجا رفته‌اند، آیا به خزانه واریز می‌شوند یا خیر، محل هزینه‌کردشان کجا است و آیا نظارتی بر چگونگی هزینه‌کرد آنها قرار است صورت بگیرد یا خیر، ندارد و همین امر فضای گمانه‌زنی را داغ کرده است.

داستان هر چه که باشد، اکنون ۴۰۰ میلیون دلار پتانسیل برای سرمایه‌گذاری در بخش‌های مختلف اقتصاد ایران وجود دارد که باید به صراحت گفت که ورود این حجم از سرمایه به اقتصاد ایران، می‌تواند رونق و تحرک قابل توجهی را ایجاد کند. اگر حتی دلار را ۳۱۰۰ تومان یعنی همان نرخ مبادله‌ای در نظر بگیریم، این ۴۰۰ میلیون دلار قدرت نقدینگی بالایی برای اقتصاد ایران خواهد داشت و در صورت هزینه‌کرد درست، می‌تواند گره‌های بسیاری را در حوزه تولید کشور باز کند.

البته داستان به همین ۴۰۰ میلیون دلار ختم نمی‌شود؛ آسوشیتدپرس، اوایل شهریورماه و درست به فاصله چند هفته بعد از تحویل ۴۰۰ میلیون دلار پول نقد به ایران، اعلام کرد که دولت اوباما گفته که در ماه ژانویه، یعنی ۲ روز بعد از اینکه اجازه تحویل ۴۰۰ میلیون دلار پول نقد به ایران را داده است، ۱.۳ میلیارد دلار دیگر نیز بابت حل و فصل دعوای حقوقی در خصوص تجهیزات نظامی تحویل داده نشده، به تهران پرداخت کرده است.

الیزابت ترودو، سخنگوی وزارت خارجه آمریکا همان روزها اعلام کرد که واشنگتن نمی‌تواند به خاطر حساسیت‌های دیپلماتیک، چیز بیشتری درباره پرداخت پول در ۱۹ ژانویه اعلام نماید. ظاهرا این ۱.۳ میلیارد دلار طی ۱۳ قسط جداگانه ۹۹۹۹۹۹۹۹.۹۹ دلاری و یک قسط نهایی ۱۰ میلیون دلاری به ایران پرداخت شده است.

این موضوع در شرایطی مطرح می‌شود که آنگونه که بانک جهانی مردادماه امسال گزارش داده است، ۳۰ میلیارد دلار از دارایی‌های ایران پس از برجام آزاد شده است؛ اما همه این اعداد و ارقام کوچک و بزرگ، بدون هیچ شفاف‌سازی و ارایه گزارشی از سوی دولت، به دست ایران رسیده است.

البته اعداد و ارقام مربوط به پول‌های بلوکه شده ایران در خارج از کشور، خود داستانی طول و دراز دارد. تابستان سال قبل بود که حجم دلارهای بلوکه شده ایران در خارج از کشور که قرار بود بعد از برجام آزاد شوند، در ابعاد کوچک و بزرگی مطرح می‌شد و کار قضاوت در مورد عدد اصلی آن را سخت می‌کرد؛ مسئولان دولتی هر یک، ارقام متعددی عنوان می‌کردند و در مقابل، رسانه‌های خارجی هم اعدادی دیگر؛ به نحوی که گمانه‌ها در مورد حجم پول‌های بلوکه شده ایران در خارج از کشور از ۲۹ میلیارد دلار تا ۱۸۰ میلیارد دلار متغیر بود. اما همه چیز دست به دست هم داده بود تا عدم شفافیت بر میزان منابع ارزی بلوکه شده ایران سایه بیفکند و تا این لحظه هم، کمتر شفاف‌سازی در مورد آنها صورت گرفته است.

پویا جبل‌عاملی، اقتصاددان در گفتگو با خبرنگار مهر در خصوص وضعیت ۴۰۰ میلیون دلار پول نقدی که از سوی آمریکا دو ماه پیش به ایران داده شده است، می‌گوید: بخشی از پول‌های بلوکه شده ایران که آزاد می‌شود، در حقیقت ذخایر بانک مرکزی است و بنابراین، دولت در گذشته ریال آنها را تحویل گرفته است، بنابراین این پول‌ها قابل هزینه‌کرد از طریق بودجه عمومی دولت نیستند.

وی می‌افزاید: چنانچه ۴۰۰ میلیون دلار آزاد شده، بخشی از ذخایر بانک مرکزی باشد که از گذشته بلوکه شده و بعدا آزاد شده است، این پول جزو ذخایر بانک مرکزی است و باید به حساب این بانک واریز شود، اما اگر ریال آنچه که آزاد می‌شود، به نحوی از سوی دولت تحویل گرفته نشده باشد که به نظر می‌رسد ارقام این بخش بسیار اندک است، آنجا است که دولت می‌تواند از آن پول استفاده کند.

جبل عاملی سناریوی دیگر برای هزینه‌کرد ۴۰۰ میلیون دلار پول بلوکه شده ایران را واریز بخشی از پول‌های مذکور، به حساب صندوق توسعه ملی دانست و خاطرنشان کرد: صندوق توسعه ملی صندوقی است که سهم ۲۰ درصدی از درآمدهای نفتی دولت را دارد و بنابراین در حال حاضر حساب صندوق توسعه ملی و بانک مرکزی هم یکسان است و در این صورت هم، باز دولت رقم بسیار پایینی در اختیار خواهد داشت که بتواند هزینه کند.

وی تاکید کرد: هنوز مشخص نیست که پول‌هایی که به صورت نقدی به ایران داده شده است، از چه محلی بوده است. پس باید ابتدا منشا آن مشخص شود و دولت و بانک مرکزی تعیین کنند که به چه شکلی این پول‌ها را در اختیار گرفته و به چه شیوه‌ای آن را هزینه خواهند کرد.

به اعتقاد جبل عاملی، این رقم ممکن است بدهی دولت امریکا به ایران بوده باشد که به این شکل باشد، این پول متعلق به دولت است و باید به بانک مرکزی تحویل داده شده و ریال آن به خزانه واریز شود. اما به هرحال هنوز هیچ چیز شفاف‌سازی نشده و باید هر چه سریعتر از سوی دولت تعیین‌تکلیف و گزارش مبسوطی از آن ارایه شود.

بی‌شک لازم است که دولت در مورد این ۴۰۰ میلیون دلاری که آمریکا به صورت نقدی و بدون ثبت در هیچ حساب و کتاب دفتری و رسمی، به ایران تحویل داده است، اطلاع رسانی شفافی انجام دهد و مشخص کند که این پول به کجا رفته، آیا خزانه دولت محلی برای واریز این دلارها و هزینه‌کرد آن بوده یا اینکه این پول هم همچون دلارهای بلوکه شده ایران، از قبل پیش‌خور شده و بانک مرکزی ریال آن را به دولت تحویل داده است؟ اگر نه، دولت چه برنامه‌ای برای هزینه‌کرد آن در اقتصاد ایران دارد؟ همه چیز منتظر یک شفاف‌سازی جامع از سوی دولت است و شاید بد نباشد دستگاههای نظارتی نیز در این مساله ورود کنند.