وقت آن نرسیده که سازمان سینمایی و شورایعالی تهیهکنندگان معیارهایشان را اعلام کنند و مثلا بگویند که چگونه برای شخصی که تاکنون سابقه تهیهکنندگی و سرمایهگذاری در هیچ فیلم بلند سینمایی نداشته، مجوز تهیهکنندگی و پروانه ساخت صادر کردهاند؟اوضاع عجیبی داریم. آنقدر اتفاقات عجیب در این سامان پشتبند هم و بیکمترین فاصلهای رخ میدهد که نه فرصت نفسکشیدن میماند و نه عادت به این رخدادهای جدید عجیب؛ مثل همین ماجرای ژن خوب که با اینکه چند ماه بیشتر نیست وارد ادبیات رسانهای این دیار شده، اما انگار عمری است سابقه دارد. چه در همین فرصت اندک تعداد مابهازاهایی که در حوزههای مختلف برای این ترکیب پیدا شده، قطعا از تعداد انگشتان دو دست و دو پا تجاوز میکند و ناگهان ما میمانیم و فهم این واقعیت تلخ که شاید اصلیترین مشکل ما همین ژن باشد!
ژن سینما
ژن خوب در حوزه سیاست زاده شد و در این حوزه پا به وادی ادبیات گذاشت؛ اما نکته در این است که محدود به این عالم نماند و به تمام حوزهها نفوذ کرد؛ ازجمله به دنیای سینما. درواقع ما که زمانی از این مینالیدیم که در سینمای این سامان هیچ چیز سر جای خودش نیست و مثلا به جای ملزوماتی مانند سواد و توانایی و استعداد، توانایی جذب سرمایه و اسپانسر شروط لازم و کافی برای ورود به عالم فیلمسازی هستند، حالا ناچاریم فاکتور آقازادگی و گاه نسبت فامیلی نزدیک با عوامل موثر سینمایی را نیز به فاکتورهای لازم برای ساخت فیلم سینمایی بیفزاییم. نمونه میخواهید؟ نگاهی داشته باشید به تولیدات اغلب پرهزینه و بدون توجیه اقتصادی سالهای اخیر این سینما که اغلب نامهایی آشنا را در مقام تهیهکننده دارند.