ریپورتر

طبقه بندی موضوعی
نویسندگان

۲۴۵ مطلب با موضوع «فرهنگی» ثبت شده است

۱۷
آذر


گفت‌وگو با هرمز سیرتی را در باره پشت پرده شبکه جم در ادامه بخوانید:

-من هرمز سیرتی حاشیه‌نشین اقیانوس هنر هستم، بازنشسته اداره برنامه‌های تئاتر وزارت فرهنگ و هنر یا به عبارتی اداره برنامه‌های نمایشی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی. اواخر سال 38 گروه تئاتری به نام افشین تاسیس کردم و نمایش‌های زیادی را روی صحنه و به‌صورت زنده در تلویزیون اجرا کردیم. با اکثر کارگردان‌های تئاتر همکاری نزدیک داشتم و سال‌ها در کلاس‌های آقایان مرحوم دکتر مهدی فروغ و مرحوم حمید سمندریان شاگردی کردم. در طول زندگی سعی کردم آدم باشم و اذیت و آزارم به کسی نرسد. اما به قول هوشنگ ابتهاج: حریفان هریک آوردند از سودای خود سودی/ زیان آورده من بودم که دنبال هنر رفتم.

-یک مشت قالتاق پدرسوخته در شبکه جم کار می‌کنند، عین واقعیت را می‌گویم. ما در خیابان منوچهری کوچه‌ای به نام ارباب جمشید داشتیم که پاتوق سیاهی‌لشکرهای سینما بود. برخی هم بودند که می‌دویدند دنبال هنرپیشه‌ها تا با آنها عکس بگیرند. بجز دو سه نفر، آنهایی که در شبکه جم کار می‌کنند، از نخاله‌ترینِ این افراد هم پایین‌تر‌ هستند. بیشتر آنها نابازیگر و ناکارگردان هستند.

-تیزرهای فیلم‌های سینمایی که در شبکه جم به نمایش درمی آید، بی بروبرگرد از داخل کشور و با اطلاع سازندگان آثار پخش می‌شود و نمونه تبلیغاتی فیلم‌ها را از اینجا برای مدیران این شبکه می‌فرستند. هرکس به جز این می‌گوید دروغ است. مگر می‌شود بدون اطلاع آنها این کار انجام شود؟ پیدا کردن سرمنشاء این ارتباط هم اصلا کار سختی نیست و می‌توان با رد حساب بانکی و جابجایی پول تبلیغات و این آگهی‌ها به آن پی برد و با متخلفان در این زمینه برخورد کرد.

-فیلمنامه سریال «شهر قشنگ» به کارگردانی مهدی مظلومی که از شبکه جم می‌شود، بسیار سطحی و آبکی است و کارگردان بنا را بر لودگی گذاشته. به ویژه سه شخصیت کله پوک در سریال هستند که برای خنداندن تماشاگر به هر رفتاری متوسل می‌شوند و با لهجه نقاط مختلف کشور، بدترین و توهین‌آمیزترین حرف‌ها را به زبان می‌آورند.

-من سه ماه و شش روز در آنتالیا بودم، اما حتی یک بار سعید کریمیان (مدیر شبکه جم) را ندیدم. بعد از این مدت به یکی از معاونان او گفتم این فیلمنامه‌ای که من الان می‌بینم، کجروی از سیناپس اولیه است. گفت طبیعی است، دو ماه دیگر درست می‌شود. من گفتم به دو ماه دیگرِ شما اعتماد ندارم و می‌دانم کار بهتر نخواهد شد. در نتیجه تصمیم به ترک شبکه جم گرفتم. اگر جوانانی که قصد رفتن به این شبکه را دارند، فقط ده دقیقه با من بشینند و صحبت کنند، آنها را راهنمایی و حقایق را برایشان روشن می‌کنم. مثلا جوانی که آنجا راننده من بود و هر روز مرا از محل اقامتم در هتل کرملین به سرصحنه فیلمبرداری می‌برد، یک موزیسین بود. وقتی او را در این وضع می‌دیدم، ناراحت می‌شدم و خجالت می‌کشیدم. اولش فکر می‌کردم کریمیان چقدر ناسیونالیست است و دارد از ایرانی‌ها حمایت می‌کند، اما همان حقوق اندک بچه‌ها را هم بموقع نمی‌داد و برخی سه چهارماه حقوق طلبکار بودند.

-چند وقت پیش، آقای پویان می‌خواست از من برای بازی در تئاترش دعوت کند، اما به او گفتند فعلا دست نگه دارد. قصد دارم یکی از همین روزها به وزارت ارشاد و سازمان سینمایی بروم و دیداری با آقای حجت‌الله ایوبی داشته باشم. ایشان یک بار گفتند من روی صندلی پدر نشسته‌ام. برای همین وقتی او را دیدم، می‌خواهم بگویم آمده‌ام پیش پدرم. پدر موظف است که نان بچه‌هایش را تامین کند.

-در شبکه جم پولم را خوردند و آن دستمزدی را که توافق کرده بودند به من ندادند. نه‌تنها حقم را تضییع کردند، بلکه آزارم دادند. رسم و رسوم این شبکه طوری بود که اگر میان یک پروژه فراغتی هم داشتم، باید می‌رفتم و در یک فیلم و سریال دیگر هم بازی می‌کردم! درواقع استراحت و فراغت معنایی نداشت. اما عادت حرفه‌ای من این بود که وقتی حضور در کاری را قبول می‌کردم، هیچ کار دیگری را نمی‌پذیرفتم و همه تمرکز و توانم را روی یک کار می‌گذاشتم. البته آنجا از نظر ظاهری به من احترام می‌گذاشتند و لفظ استاد را برایم به کار می‌بردند. هرچند خودم را لایق این واژه نمی‌دانم و هنوز دارم یاد می‌گیرم. آنها قرار بود همه مخارج مرا تامین کنند، اما از نوعِ پول دادنشان فهمیدم که مخارج را از حقوقم کم کرده‌اند. من اعتراضی نکردم، چون همسرم که در ایران بود به من گفت: به آنها بگو مهرم حلال، جانم آزاد. واقعا از شرایط جم داشتم افسرده می‌شدم و در آن جهنم از بین می‌رفتم. محیط نامناسب، دوری از وطن، نابازیگری، ناکارگردانی و نابلدی دیگران آزارم می‌داد. من که در سال‌های فعالیتم در نمایشنامه‌ها و فیلمنامه‌های خوبی بازی کرده بودم، تحمل فیلمنامه‌های ضعیف و دیالوگ‌های آبکی شبکه جم را نداشتم.

-کریمیان، مدیر شبکه جم در آنکارا، استانبول و آنتالیا دفتر دارد. ما در آنتالیا اقامت داشتیم. گرداندن این دفاتر و این شبکه، مخارج زیادی دارد که نمی‌دانم پول آن از کجا تامین می‌شود. البته او پول خیلی کمی به عوامل فیلم و سریال‌ها می‌داد. کمتر کسی از بازیگران و عوامل آثار، او را می‌دید و انگار یک حالت مافیایی داشت. بیشتر او را از طریق سخنرانی‌های خود شبکه می‌دیدیم. یک بار او در شبکه جم اعلام کرد که امسال می‌خواهیم صد فیلم و سریال تولید کنیم، من هم گفتم از طرف من به او بگویید ده کار باکیفیت تولید کنید، بهتر از صد کار بی‌کیفیت و آبکی است. به قدری او با مردم بد حرف می‌زند که نمی‌تواند یک آدم تحصیلکرده و باشخصیت باشد. پشت صحبت‌های او جاهلی وجود دارد. اگر بخواهم عامیانه حرف بزنم، گرگی در لباس میش است. او دقیقا در گفتار و رفتار بازی می‌کند و ادا درمی‌آورد. من فکر می‌کنم او در عمرش حتی یک فیلم را تا آخر ندیده است.

-دلیل اصلی من برای رفتن به جم، بی‌پولی و نیاز مالی بود. من در ماه بیش از دو میلیون تومان فقط پول اجاره‌خانه و شارژ ساختمان می‌دهم و بجز این زندگی خرج‌های دیگری هم دارد. حقوق بازنشستگی من هم از اداره تئاتر فقط ماهی یک میلیون تومان و خرده‌ای است. خب، در این شرایط من چه کار کنم و چطور می‌توانم زندگی خودم و خانواده‌ام را اداره کنم؟

-ما پیشینه تاریخی و فرهنگی و ادبیاتی غنی‌ای داریم و می‌توانیم با زبان هنر و دوری از تکرار و با روش‌هایی نو و خلاقانه، داستان‌های فراوان ایرانی را به فیلم و سریال‌هایی دیدنی و جذاب تبدیل کنیم. آثاری که مردم را جذب و آنها را از دیدن آثار شبکه‌های ماهواره‌ای بی‌نیاز کند.

۱۴
آذر

چهره مهربان و آرام «مادر»، نگاه سرگردان و غم‌بار «حاجی واشنگتن» و پرداخت قهرمانانه تصویر «ستارخان» در پوستر فیلم‌های سینمایی علی حاتمی یادگار دورانی هستند که دست‌هایی هنرمندانه قادر بودند با روایت یک فیلم در یک تصویر، مردم را به سینماها بکشانند.

به گزارش ایسنا، ۱۵ آذرماه امسال بیستمین سالروز درگذشت علی حاتمی - کارگردان و فیلمنامه‌نویس ایرانی - است. او توانست در طول مدت فعالیتش در سینمای ایران، آثاری خلق کند که امضای خودش را داشت و جریان جدیدی را به مخاطبان سینما معرفی کرد. در کنار همه چیزهایی که علی حاتمی را «علی حاتمی» کردند، توجه او به جزییات و موارد جانبی در فیلم‌هایش قابل توجه است. یکی از این ویژگی‌ها، طراحی پوستر برای فیلم‌های او است.

حاتمی طراحی پوستر فیلم‌هایش را به کسانی سپرد که توانستند نشانه‌هایی آشنا برای همه آن‌هایی که فیلم‌های این کارگردان را دیده‌اند، باقی بگذارند. اکنون و در دورانی که سینمای ایران پر از پوسترهای نه‌چندان حرفه‌ای و ضعیف شده، مرور برخی از پوسترهای سینمای حاتمی که جزو ماندگارترین پوسترهای سینمای ایران نیز هستند، خالی از لطف نیست.



شاید امروز آن دغدغه‌ای که طراحان پوستر در گذشته داشتند، دیگر دیده نمی‌شود. پوسترها در آن دوره یکی از مهم‌ترین عوامل جذب مردم به سینما و تماشای فیلم بودند. هنرمندان برای طراحی پوسترها وقت می‌گذاشتند و فکر می‌کردند چه المان‌هایی از فیلم می‌تواند بالاترین حد جذابیت را برای مردم داشته باشد. در آن دوره، حرفی از کپی‌کاری نبود و پوسترها هم در کنار فیلم راوی داستان بودند.
مرور چند پوستر از سینمای علی حاتمی می‌تواند یادآور این نکته باشد که هنوز هم از قدرت پوستر برای زنده نگه داشتن سینما و گیشه‌ها می‌توان استفاده کرد و این‌که چقدر مطرح شدن داستان تکراری کپی پوسترها از نمونه‌های خارجی، به این هنر لطمه زده و جایگاه آن را در سال‌های گذشته از بین برده است.



ستارخان

«ستارخان» یکی از فیلم‌های خاطره‌انگیز حاتمی است. او با دست گذاشتن روی شخصیت یکی از محبوب‌ترین قهرمانان ملی ایران توانست اثری درخور توجه خلق کند. او طراحی پوستر فیلمش را به مرتضی ممیز سپرد و آنچه ممیز با استفاده از رنگ‌ها و نشانه‌هایی ساده ارائه کرد، در ذهن‌ها ماندگار شد.

پوستر «ستارخان» از ماندگارترین آثار ممیز در زمینه‌ی طراحی پوستر برای فیلم است. ممیز در این پوستر چهره‌ی ستارخان را به‌عنوان قهرمان ملی به‌خوبی جانمایی کرده و با المان‌های بسیار ساده، طرحی تأثیرگذار به‌وجود آورده است. اگرچه تنها چهره‌ی ستارخان در پوستر کار شده، اما جانمایی درست، آن را در محور کار قرار داده است.

ممیز علاوه بر طراحی پوستر، طراحی صحنه و لباس این فیلم را نیز برعهده داشت.



کمال‌الملک

شاید یکی از مهم‌ترین تصاویری که از کمال‌الملک به‌خاطر می‌آوریم، فیلمی باشد که مرحوم علی حاتمی آن را با حضور بازیگران مطرح سینما کارگردانی کرد. جمشید مشایخی در این فیلم، نقش کمال‌الملک را بازی کرد و عزت‌الله انتظامی ناصرالدین‌شاه بود.
طراحی پوستر این فیلم را نیز مرتضی ممیز انجام داد. او در این پوستر هم از چهره‌ی اصلی کمال‌الملک و هم جمشید مشایخی که نقش این هنرمند را در فیلم بازی کرد، بهره گرفت. این کار ممیز، مخاطب را برای پذیرش جمشید مشایخی در نقش کمال‌الملک آماده می‌کرد. این پوستر از جمله کارهایی است که در آن از خوشنویسی نیز استفاده شده و نام فیلم که با خط خوش نگاشته شده است، در مرکز پوستر دیده می‌شود.



حاجی واشنگتن

«حاجی واشنگتن» از دیگر آثار ماندگار علی حاتمی است که زندگی حسینقلی‌خان صدرالسلطنه (اولین سفیر ایران در آمریکا) را روایت می‌کند. داستانی غم‌انگیز که با بازی بی‌نظیر عزت‌الله انتظامی برای همیشه در سینما ماندگار شد. پوستر این فیلم را آیدین آغداشلو طراحی کرده است. انتظامی در نقش حسینقلی‌خان در مرکز پوستر قرار دارد و المان‌هایی که در ابعاد کوچکتر، کنار او کار شده‌اند برای همه آن‌هایی که فیلم را دیده‌اند، یادآور سکانس‌های خاطره‌انگیز این فیلم است.
آغداشلو درباره‌ی داستان طراحی این پوستر گفته است: علی حاتمی به من گفت برای فیلم «حاجی واشنگتن» پوستری بکشم. خیلی هم برای من مهم بود که پوستر خوبی بکشم. فکر کردم آنچه می‌کشم نمی‌تواند فقط تصویر خلاصه و فشرده‌ کل مضمون فیلم باشد، بلکه باید داوری خودم را هم ارائه دهم. آن داوری - که به شکل پوستر ارائه شد - همان داوری من است درباره علی حاتمی. در کل فکر کردم حاجی واشنگتن پا شده از ایران رفته آمریکا، آنجا که مستقر نشده، از ایران هم در حقیقت تبعید شده. شخصیت اصلی و تاریخی اولین سفیر ایران در آمریکا که - در فیلم حاتمی نیمه‌تاریخی شده! - هم به آمریکا فرستاده تا دفع شر شود و نمی‌خواستند در دربار بماند. او وسط زمین و هوا معلق مانده است، نه اینجایی است و نه آنجایی. پس انتظامی را کشیدم در حالی که وسط زمین و هوا معلق است. او در هوا رها شده است.

مادر

شاید کمتر کسی در میان علاقه‌مندان به سینما باشد که فیلم «مادر» علی حاتمی را ندیده باشد و با بازی‌های بازیگران این فیلم خاطره نساخته باشد. «مادر» از خاطره‌انگیزترین فیلم‌های سینمای ایران است که دیالوگ‌های آن بسیار مشهور شد و بر سر زبان‌ها افتاد. پوستر این فیلم نیز کار مرتضی ممیز است.
یکی از مهم‌ترین ویژگی‌های فیلم حاتمی، بازی‌های ماندگار بازیگران آن است. به همین دلیل، ممیز فرزندان مادر را در پوستر آورده و مادر را که شخصیت اصلی و محوری فیلم است و فرزندان به‌خاطر او کنار هم جمع شده‌اند، در مرکز کار قرار دارد. ممیز تصویر رقیه چهره‌آزاد (بازیگر نقش مادر) را در حالتی آرام در پوستر قرار داده و به مخاطب این را رسانده که همه چیز حول محور این شخصیت در فیلم اتفاق می‌افتد.

۰۲
آذر

عقیلی گفت: مراسم خاصی برای این اتفاق در نظر گرفته بودند. من در این آیین آرزو کردم چنین اتفاقی برای همه هنرمندان ایران نه فقط خوانندگان بلکه برای خطاطان، نقاشان، مجسمه‌سازان و... (و ‌البته برای دیگر اعضای بدن) اعمال شود.

مشرق: «خبر با نمک بود. یک شرکت بیمه در اقدامی نمادین حنجره سالار عقیلی را بیمه کرد. این خبر بلافاصله به تیتر خبرگزاری‌ها تبدیل شد و بازخوردهای گوناگونی را به همراه داشت. عده‌ای اعتقاد داشتند در شرایطی که بسیاری از موزیسین‌ها و حتی خواننده‌ها بیمه درمانی ندارند، چنین حرکتی یک‌ جور دهن‌کجی به جامعه موسیقی است. عده‌ای هم به اعطای این بیمه به سالار عقیلی نقد داشتند و تعدادی هم به بیانی طنزآمیز این بیمه را با بیمه آن خواننده مشهور خارجی قیاس کرده بودند.»

گفت‌وگویی با این خواننده در زیر می خوانیم از چند و چون ماجرای بیمه یک میلیاردی حنجره‌اش:

داستان بیمه شدن حنجره‌تان چیست؟
من به زودی اطلاعات کامل درباره این موضوع را در صفحه اینستاگرامم منعکس خواهم کرد اما به طور اجمالی باید بگویم که بیمه ایران برای اولین‌بار حنجره من را به عنوان اولین خواننده در ایران بیمه کرد. در واقع طی مراسمی این بیمه را به من اعطا کردند. این بیمه مربوط به زمانی است که برای حنجره من مشکلی پیش بیاید و در آن صورت نتوانم فعالیت حرفه‌ای هنری‌ام را ادامه بدهم. البته نکات و موارد زیادی در این بیمه‌نامه وجود دارد. زمانی که عکس این بیمه‌نامه را در صفحه اینستاگرامم گذاشتم، می‌توانید از موارد ریز این موضوع مطلع شوید.

حنجره‌تان دقیقاً چقدر بیمه شده؟
حنجره من برای امسال مبلغ ۵۰۰ میلیون تومان بیمه شده و این مبلغ در سال آینده به یک میلیارد تومان خواهد رسید.

اساسا حنجره خوانندگان به ویژه خوانندگان سبک سنتی تا چه اندازه با خطر بیماری روبه‌رو است؟
به‌ طور کلی این خطر، خوانندگان موسیقی را تهدید می‌کند چون انواع سرماخوردگی‌ها، گرد و غبار، آلودگی‌های هوا، زیاد صحبت کردن و ... می‌تواند فشارهای زیادی به حنجره بیاورد. گاهی برخی از خوانندگان به حنجره خودشان فشارهای بیش از اندازه می‌آورند که در اصطلاح سینگل نوت نام دارد. این بیماری مربوط به خوانندگان است و من به دلیل این که خودم هم تدریس می‌کنم سال‌ها روی آن تحقیق کرده‌ام.

این بیماری در حقیقت مربوط به دانه‌های قرمز رنگی است که روی حنجره ایجاد می‌شود و البته با جراحی قابل درمان است اما بعد از جراحی خواننده صدای قبل را به دست نخواهد آورد.

این بیماری بین خوانندگان شایع است؟
راستش را بخواهید اولین گروهی که در معرض این خطر قرار دارند، معلمان هستند چون باید برای شاگردان‌شان صحبت کنند. کسانی که سیگار می‌کشند هم در معرض این بیماری قرار دارند و البته برای خوانندگانی که ندانسته به صدای خودشان فشار می‌آورند، این بیماری می‌تواند اتفاق بیفتد. این مشکل بیشتر خوانندگانی را تهدید می‌کند که نمی‌دانند چگونه باید صدا را از حنجره خارج کنند.

همان‌طور که گفتید بیمه صدای خوانندگان برای اولین‌ بار روی حنجره شما انجام شد. با این توضیح که قبلاً این نوع بیمه‌ها شامل خیلی از خوانندگان خارجی در سراسر دنیا شده. این انتظار وجود داشت که اولین نفری که در ایران تحت این نوع بیمه قرار می‌گیرد یک خواننده پاپ باشد...
بله. همان‌طور که می‌دانید این بیمه در حضور تمام کارگزاران بیمه ایران به من اعطاء شد. مراسم خاصی برای این اتفاق در نظر گرفته بودند. من در این آیین آرزو کردم چنین اتفاقی برای همه هنرمندان ایران نه فقط خوانندگان بلکه برای خطاطان، نقاشان، مجسمه‌سازان و... (و ‌البته برای دیگر اعضای بدن) اعمال شود. به نظر من دستان خطاطان و نقاشان، پاهای بازیکنان فوتبال و برای دیگر هنرمندان دیگر اعضایی که با آنها به کار هنری یا ورزشی مشغول هستند، باید تحت پوشش چنین بیمه‌هایی قرار بگیرد. این ماجرا رخداد بزرگی بود، بنابراین امیدواریم برای دیگران هم اتفاق بیفتد. البته همان‌ گونه که می‌دانید هنرمندان قشر زحمت‌کشی هستند و دست‌شان به هیچ جایی بند نیست. با این توضیح اگر خدایی نکرده یک هنرمند بخشی که با آن هنرش را اجرا می‌کند، از دست بدهد ممکن است دچار مشکل شود. به نظر من بدترین اتفاق برای یک هنرمند این است که هنر یک هنرمند قبل از خودش بمیرد. امیدوارم با این تدبیر که از سوی بیمه ایران اندیشیده شده، این اتفاق برای دیگر هنرمندان هم بیافتد.

به نظرتان در شرایطی که خیلی از موزیسین‌های ما یک بیمه درمانی ساده هم ندارند، این حرکت صرفا تبلیغاتی به نظر نمی‌رسد؟ اصلاً سالار عقیلی مگر نیاز مالی دارد که حنجره‌اش بیمه شود؟
بعد مالی این اتفاق خیلی مهم نیست. شکل این اتفاق زیباست. فکر نمی‌کنم کسی در این میان به دنبال بعد مالی قصه باشد. چون وقتی هنر یک هنرمند را از او بگیرند دیگر اگر میلیاردها پول هم داشته باشد، برای او ارزشی ندارد. این اتفاق احساس امنیت هنرمند را بالا می‌برد و از سوی دیگر کار زیبایی است که در تمام ممالک دنیا وجود دارد. برای مثال صدای آقای پاواروتی در ایتالیا بیمه بود. بسیاری از دیگر هنرمندان در خارج از کشور مشمول این بیمه‌ها هستند. پاواروتی هم آدمی نبود که نیاز مادی داشته باشد. این اتفاق در حقیقت یعنی احترام به هنرمند. درست مثل این که وزارت ارشاد بیاید و بگوید آقای سالار عقیلی یا آقای همایون شجریان هر گاه خواستید کنسرتی برگزار کنید، ما سالن تالار وحدت را به طور رایگان در اختیار شما قرار خواهیم داد. این اتفاق به منزله این نیست که ما نیاز مالی داریم یا به دلیل فقر نمی‌توانیم هزینه سالن را پرداخت کنیم بلکه احترام به هنرمندان این سرزمین است. وقتی بیمه ایران چنین حرکتی را انجام داده، کاری ارزشمند انجام داده. البته این اتفاق ان‌شاءالله به زودی برای دیگر هنرمندان هم خواهد افتاد. من آنجا هم اعلام کردم که خوشحال خواهم شد اگر این اتفاق برای دیگر هنرمندان هم بیفتد.

برخی در پیام‌های‌شان درباره انتخاب شما سخن گفته و پرسیده بودند چرا سالار عقیلی برای بیمه حنجره انتخاب شده است؟
درباره چرایی این ماجرا مردم باید تصمیم بگیرند.

چرا این قدر پشت‌ سرتان حرف می‌زنند؟
همیشه به قطار در حال حرکت سنگ پرتاب می‌کنند. من هیچ‌گاه از کار دست نکشیده‌ام. همیشه در تکاپو بوده‌ام و کار موسیقی‌ام را بدون وقفه دنبال کرده‌ام. همواره در کار خودم در حال تولید و تحقیق بوده‌ام. شاید خیلی‌ها از این روند خوش‌شان نیاید. من کار خودم را انجام خواهم داد و افتخار می‌کنم که پشت‌ سر کسی حرف نمی‌زنم. چه در کنج قفس باشم چه در پرواز می‌خوانم/ قناری فطرتم تا زنده‌ام آواز می‌خوانم. می‌خواهم بگویم دوست نداشتم حتی در کلاس‌های آوازم که حدود ۲۰ سال قبل برگزار می‌شد، درباره هنرمندی بدگویی شود. حتی به شاگردانم که گاهی ممکن بود پشت‌ سر دیگران بدگویی کنند، می‌گفتم لطفاً این کار را انجام ندهید. این را شاگردان من می‌دانند که هیچ‌گاه دوست نداشته‌ام پشت‌ سر کسی حرف بزنم. من همه را دوست دارم و البته کار خودم را انجام می‌دهم. به دنبال حاشیه نیستم. همیشه سعی کرده‌ام برای مردم عزیزم بخوانم و تولیدات جدیدم را به دست‌شان برسانم.

الان مشغول چه کاری هستید؟
اکنون در کنار استاد مسعود شعاری مشغول ضبط چند آلبوم موسیقایی هستیم و در آن مشغول بازسازی چند کار قدیمی در موسیقی ایرانی هستیم. یک کار با استاد جلیل عندلیبی دارم که ضبطش به پایان رسیده و به زودی به دست مردم عزیز خواهد رسید. در حال ضبط سه کار دیگر هم هستم.

چرا شما در مقایسه با دیگر خوانندگان تا این اندازه پر کار هستید؟
کار ما موسیقی است و کار دیگری نداریم. این صحبت درست مثل این است که شما به یک وکیل دادگستری بگویید چرا مدام به دفترت می‌روی و مشغول کار هستی.

کلا فعالیت خوانندگان سنتی ما بیشتر از خوانندگان دیگر سبک‌هاست. برای مثال یک خواننده سنتی در ایران ممکن است در ۱۰ سال ۳۰ آلبوم به بازار بفرستد و یک خواننده پاپ در زمان مشابه ۱۰ آلبوم تولید می‌کند.
من این آمار را قبول ندارم. شاید برخی خواننده‌ها در موسیقی پاپ مثل حمید حامی که دوست عزیز من هم هست هر پنج سال یک‌ بار دو نوار روانه بازار کنند. این عدد نمی‌تواند به عنوان متر و معیار برای کم‌کاری یا پرکاری دو گونه مختلف موسیقی مورد نظر قرار بگیرد. عده‌ای از خوانندگان موسیقی پاپ هم هستند که ممکن است سالانه شش آلبوم روانه بازار کنند. این آمار نمی‌تواند ملاک قرار بگیرد.

درست است ولی وقتی به ویکیپدیای خوانندگان سنتی مراجعه می‌کنیم تعداد آلبوم‌های‌شان به شدت زیاد است. در صورتی که در باقی سبک‌های موسیقی این‌طور نیست.
همان‌طور که گفتم فرمول خاصی برای اندازه‌گیری وجود ندارد. مثلاً استاد محمدرضا شجریان هر چهار یا پنج سال یک‌ بار یک آلبوم روانه بازار موسیقی می‌کردند. این موضوع بیشتر یک مسأله شخصی است. همان‌گونه که یک وکیل دادگستری می‌تواند سالی چهار پرونده قبول کند در حالی که ممکن است یک وکیل هفته‌ای یک پرونده داشته باشد. یا یک جراح قلب که نمی‌تواند بیش از روزانه یک عمل جراحی را انجام دهد در حالی که جراحی دیگر روزانه هشت عمل را انجام می‌دهد. به نظر من هر کسی باید به توانایی خودش نگاه کند و اگر از دستش برمی‌آید، تا توان دارد کار کند.

شما خودتان در یک سال اخیر چند آلبوم داشته‌اید؟
از پارسال تا امسال سه آلبوم منتشر کرده‌ام.

خب به نظرتان سه آلبوم در یک سال تعداد بالایی نیست؟
بستگی دارد. یک وقت می‌بینید یک خواننده‌ای توانایی‌اش را دارد و سالی پنج آلبوم هم می‌دهد. اصلاً این صحبت شما ملاک نیست به نظرم.

درباره کنسرت‌هایی که پیش‌ رویتان است، توضیح دهید.
احتمالا با استاد فرهاد فخرالدینی با ارکستر ملی یک سری کنسرت‌هایی را داشته باشیم.

از چه زمانی این اجراها روی صحنه خواهد رفت؟
احتمالا از بهمن ماه این اجراها را آغاز خواهیم کرد. استاد فخرالدینی یگانه موسیقیدان مملکت ما هستند که من افتخار داشتم حدود ۱۰ سال در ارکستر ملی خدمت کنم. تمرکز این اجراها در تهران خواهد بود. البته در دیگر شهرهای ایران هم اجرا خواهیم داشت. البته احتمالاً در شهر ژنو سوئیس هم کنسرتی خواهیم داشت که به محض قطعی شدن خبرش را منتشر خواهیم کرد.

تیتراژهای تلویزیونی جدید ندارید؟
فعلا نه.

همان طور که احتمالاً می‌دانید چند سالی است نوع موسیقی موسوم به تلفیقی در ایران شروع به فعالیت کرده و اتفاقاً بازار خوبی را به خودش اختصاص داده است. به نظر شما این ماجرا اتفاق خوبی برای موسیقی سنتی است یا اصلاً این دو به هم ارتباطی ندارند؟
اگر این اتفاق بر اساس پایه‌ها و چارچوب‌های موسیقی ایرانی باشد می‌تواند کمک کننده باشد اما غیر از این نه.

گروه‌های فعال در بازار امروز موسیقی همچون چارتار، پالت یا مثلاً علی زندوکیلی...
این دوستان امروز در حال فعالیت هستند و مردم هم دوستشان دارند. به نظر من تا جایی که مردم هستند هنرمند هم باید فعالیت کند.
۱۹
آبان

وقتی سخن از عاشورا، کربلا و امام حسین به میان می آید یک مذهب به چشم می آید و ان شیعه و تفکر شیعی است که خودنمایی می کند مگر نه اینکه سال های سال است عزاداری برای اباعبدالله (ع) به نام شیعیان نوشته می شود و اکنون داعش به این بهانه قصد تخریب حرم دختر پیامبر در سوریه را دارد به این بهانه که این مقبره متعلق به شیعیان است.

در ابتدا وقتی به اربعین و راهپیمایی عظیم آن هم می نگریم همین موضوع به چشم می آید که این راهپیمایی متعلق به شیعیان است و این شیعیان هستند که عزم جزم می کنند تا این مسیر طولانی را بپیمایند و به احترام رشادت ها و ایثارهایی که در حادثه کربلا رخ داده سختی های این مسیر را بر خود هموار می کنند.

اما اینکه مکتب حسینی را فقط محدود به شیعیان بدانیم یک ظلم است، ظلم به حسین (ع) چرا که او را در قالب تفکر شیعی محدود کرده ایم و همانا اسلام راستین را که نجات بخش و سعادت بخش برای جهانیان است خودخواهانه به در قالب شیعی محدود کرده ایم و ظلم به مردم جهان است چرا که آنها را از معارف اصیلی که مایه نزدیک شدن به خداست و شناخت تنها دینی است که مقبول خداوند است نیز محروم کرده ایم.

مکتب حسینی چه از منظر رشادت و چه از منظر مظلومیت و ایثار حسین شیفتگان زیادی دارد آنها که فرصت آشنایی با این مکتب را داشته اند حسین و راه و روش او را ستوده اند گاندی بعنوان یک هندو پیروزی هندوستان در مقابل استعمار را در گرو شناخت حسین(ع) می داند.

چارلز دیکنز نویسنده انگلیسی در مورد قیام امام حسین می نویسد: « اگر مقصود حسین جنگ در راه خواسته های دنیوی خود بود، من نمی فهمم چرا خواهران و کودکانش را همراه خود برد. پس عقل چنین حکم می کند که او به خاطر اسلام فداکاری خویش را انجام داد.»

پرفسور براون هم در وصف عاشورا و کربلا می نویسد: « یادآوری واقعه کربلا که در آن سبط رسول بعد از تحمل آزار و عطش به شهادت رسید کافی است تا در سردترین و سست ترین افراد اثر گذارد. و حتی کسانی را که به امور حماسی و حزن آور اعتنا و توجهی ندارند به خود آورده و روح آنان را به درجات کمال بالا برد، به حدی که درد و مرگ بر آنان چیزی بی ارزش و سست شود».

از این دست جملات در مورد امام حسین و عاشورا بسیار است که در بین همه آنها یک نکته مستتر است و آن اینکه واقعه عاشورا و حرکت حماسی امام حسین(ع) آنقدر جذابیت داشته که افراد مختلف به آن جذب شده اند و حتی همچون گاندی پیروی از این حرکت را شرط پیروزی کشور خود دانسته اند بنابراین بی جهت نیست که عباس محمود عقاد (نویسنده و ادیب مصری) می نویسد: «جنبش حسین، یکی از بی‌نظیرترین جنبش‌های تاریخی است که تاکنون در زمینه دعوت‌های دینی یا نهضت‌های سیاسی پدیدار گشته است».

بنابراین واقعه کربلا در 1400 سال پیش اینچنین توانسته متفکران و سیاسیون را در سراسر جهان به فکر وادارد و آنقدر جذابیت از خود نشان دهد که این افراد به مطالعه آن بپردازند و در مورد آن سخن بگویند بنابراین رفتارها و حوادث مرتبط با امام حسین(ع) و حادثه عاشورا نیز می تواند این جذابیت را دارا باشد چرا که این رفتارها پس از 1400 سال به پاسداشت آن واقعه و امام بزرگوار انجام می پذیرد.

راهپیمایی عظیم اربعین با 20 میلیون نفر زائر از این دست از رفتارهاست مگر می شود قیام امام حسین در 1400 سال پیش جذاب باشد و برای مسیحیان و هندوها الگو قرار بگیرد اما این راهپیمایی با این حجم از جمعیت برای جهانیان و سایر مذاهب اسلامی اهمیتی پیدا نکند؟ بدون شک مسلمانانی از سایر مذاهب در این راهپیمایی عظیم حضور خواهند داشت حتی مسیحیان هم هر چند کم ولی حضور دارند بنابراین آنچه باید در دستور کار قرار بگیرد استفاده از چراغ هدایت حسین (ع) است در زمینه وحدت و هدایت مگر نه اینگه «ان الحسین مصباح الهدی» است پس این همایش و راهپیمایی عظیم می تواند در در وحدت بخشی بین شیعیان و اهل سنت راهگشا باشد و کشتی اسلام را از دسیسه استعمارگران نجات دهد و می تواند هدایت گر باشد برای آندسته از مردم جهان که با معارف حسینی آشنایی ندارند و از این راه با حسین(ع) آشنا می شوند فقط و فقط شرط این مسئله آن است که این موهبت الهی را بتوانیم در سراسر جهان مخابره کنیم.

هیچ میدانید اگر مسلمانان در کشورهای مختلف ببینند که 20 میلیون زائر مسلمان چگونه متحدانه در یک مسیر واحد و با هدف مشترک حرکت می کنند چه وحدتی بین مسلمانان شکل خواهد گرفت و اگر مردم جهان مشاهده کنند که در کشاکش جهان مدرن مسلمانان با چه مهربانی و فداکاری در راه رسیدن به حرم یک بزرگ مرد پای پیاده کیلومترها حرکت می کنند چه جاذبه ای برای سلام ایجاد شده است؟ این ظرفیت اربعین و حسین است که ناشناخته مانده ما از چنین نعمتی برخورداریم ولی استفاده نمی کنیم.

۱۷
آبان

خسرو معتضد اعلام کرد که در برخی موارد مانند ماجرای ملی شدن صنعت نفت با محمدرضا ورزی کارگردان «معمای شاه»‌ اختلاف دارد.

به گزارش ایسنا، او در گفت‌وگویی در این رابطه گفت: «معمای شاه» صحنه‌هایی دارد که به اوج می‌رسد؛ همچون صحنه‌های مربوط به سی‌ام تیر که از آن راضی بودم. همچنین نقش قوام‌السلطنه و نقش مصدق خوب ایفا شده بود اما برخی شخصیت‌ها و ایفای آنها نیز من را راضی نمی‌کند و با محمدرضا ورزی در بسیاری از موارد اختلاف نظر دارم؛ به عنوان مثال درباره برخی از دسته‌ها و جمعیت‌ها اغراق شده است؛ به نوعی که ملی شدن نفت سهم همه ملت ایران است و سهم گروه خاصی نبوده است.

او با اعتقاد بر این که تلویزیون باید هزینه کند و سریال‌های تاریخی بسازد، مطرح کرد: هزینه‌هایی که برای سریالی مثل «معمای شاه» صرف می‌شود، جای دوری نمی‌رود. این هزینه‌ها جواب تبلیغات بیگانه را می‌دهد. در حال حاضر در ترکیه زندگی کمال آتاتورک را ساخته‌اند و یا در مصر زندگینامه ملک فاروق را ساخته‌اند. در کشور ما نیز ساخت مجموعه تاریخی «مختارنامه» خیلی خوب بود ساخت چنین مجموعه‌هایی باید ادامه‌دار باشد.

معتضد درباره سریال‌های تاریخی ترکیه‌ای اظهار کرد: ۹۰ درصد سریال‌های تاریخی ترک دروغ هستند و با تاریخ نمی‌خوانند. اما مخاطبان زیادی دارند و علت گرایش مخاطبان ما به این سریال‌ها این است که تلویزیون ما هیچ خوراکی به مخاطبان ما نمی‌دهد.

او با بیان اینکه کارشناس محتوای سریال «معمای شاه» نیست، گفت: درباره محتوای این مجموعه نظری ندارم با وجود اینکه درباره‌ی آن اختلاف نظر زیادی داشته‌ایم اما نوع لباس‌ها و تانک‌هایی که در این مجموعه استفاده شده است، پیشنهاد من بوده است.

بخش دیگری از سخنان معتضد درباره‌ی شخصیت علیرضا پهلوی در این مجموعه بود: نظرم نسبت به نحوه به تصویر کشیدن این شخصیت مثبت است و علیرضا پهلوی واقعا این طور که در این مجموعه نشان داده شده، بوده است.

او درباره‌ی سریال «معمای شاه» یادآور شد: محمدرضا ورزی، کارگردان «معمای شاه» خود را یک کارگردان تاریخی می‌داند، اما زمانی اتفاقاتی می‌افتد که در محصور قرار می‌گیرد. این کارگردان برای تجسم اتفاقات سی‌ام تیر هزینه‌های زیادی کرده است و واقعا هم زحمت زیادی دارد. اما برخی‌ها تحت تاثیر یکسری عوامل و یکسری عدم نارضایتی‌هایی که مردم دارند، سریال را تخریب می‌کنند اما به هر حال برای ساخت یک مجموعه تاریخی بهترین کار این است که واقعیت را بگوییم.

معتضد در ادامه گفت: محمدرضا ورزی تا آنجا که توانسته، واقعیت را در «معمای شاه» گفته است و برای به تصویر کشیدن ۴۰ سال تاریخ، زحماتی زیادی را کشیده است.

او در بخش دیگری از گفت‌وگوی خود با اشاره به اجرای برنامه «پلی به گذشته» که پیش از این آن را اجرا می‌کرد اما متوقف شده است، اظهار کرد: من هیچ مشغله‌ای جز نویسندگی ندارم و به هیچ عنوان هیچ رانت دولتی نگرفته‌ام اما مدتی پیش به خاطر گزارشی که یکی از رسانه‌ها درباره‌ی من نوشته بود مبنی بر اینکه معتضد مداح شاه بوده است، برنامه من از تلویزیون متوقف شد. در حالی که این برنامه یکی از برنامه‌های پر مخاطب تلویزیون بود. من هر جا می‌روم از تاریخ صحبت می‌کنم و هیچگاه بحث سیاسی نمی‌کنم و از همه جا هم برای روایت تاریخ از من دعوت می‌کنند. شاید باورتان نشود، دستمزد اجرای این برنامه برابر با مقاله‌ای بود که در روزنامه‌ها می‌دادند. مثل برخی از مجریان تلویزیونی نبودم که دستمزدهای میلیونی بگیرم. دستمزد من در ماه، یک میلیون و دویست هزار تومان بود.

معتضد با بیان اینکه «پلی به گذشته» به پیشنهاد معاون فعلی سیما به روی آنتن رفت، اظهار کرد: این برنامه محبوب است و هفت سال به روی آنتن رفت، اما از مهر سال گذشته قطع شد. پیش از پخش این برنامه در برنامه «مردم ایران سلام» آقای شهیدی‌فرد دو روز در هفته تاریخ می‌گفتم پس از آن بود که پیشنهاد برنامه «پلی به گذشته» به من داده شد. اما به پیشنهاد رییس جدید شبکه دو این برنامه قطع شد و اکنون نیز ۱۲ برنامه پخش نشده و بلاتکلیف مانده است. باید این پرسش را مطرح کنم که آیا من عنصر نامطلوبی بوده‌ام که اینگونه با این برنامه برخورد شد؟ این مسائل آدم را می‌رنجاند.

وی درباره‌ی مجموعه عملکرد تلویزیون نیز گفت: از تلویزیون انتظار دارم از این حالت خاصی که به خود گرفته است و هر کسی سلیقه‌ای عمل می‌کند بیرون بیاید. تلویزیون در انتخاب مهمان‌های خود فقط به یک گروه ‌خاصی میدان می‌دهد که به عقیده من این نوع برنامه‌ها هیچ اثری بر روی مخاطب ندارد.

معتضد در بخشی دیگری از گفت‌وگو خود با اشاره به حذف برخی از مجریان تلویزیون گفت: چرا تلویزیون مجریانی که موفق بوده است را حذف می‌کند. مجریانی همچون شهیدی‌فرد و شهریاری چرا کنار گذاشته شده‌اند. حتی حیاتی را هم کنار گذاشته بودند.

او در بخش پایانی گفت‌وگوی خود درباره نحوه ورود خود به رادیو اظهار کرد: پس از انقلاب کسی که من را به رادیو برگرداند، شهید مجید حداد عادل بود با برنامه «داستان شب»، «شب سرخ کوفه»، «ماجراهای ترور ناصرالدین شاه، شیخ محمد خیابانی و ستارخان» از جمله ‌برنامه‌هایی بودند که نمایشنامه‌های آن را نویسندگی می‌کردم و شهید حداد عادل آن زمان مدیر تولید رادیو ایران در میدان ارگ بود.

۱۶
آبان



خلاصه می‌گویم: دعا در لغت به معنای «صدازدن» و «به یاری طلبیدن» است و در اصطلاح مسلمانان اگر قرار بر خلاصه گویی باشد این می‌شود که دعا یعنی «گفتگوی دقیق، برنامه محور و هدفدار انسان با خداوند متعال برای ایجاد ارتباط معنوی انسان با خالق یگانه خویش و طلب حاجت‌های دنیوی و اخروی و رفع نیازها، گرفتاری‌ها و کاستی‌هایش از خدا.»

آنچه از تاریخ اسلام برای ما مشخص و واضح هست این است که به جهت فشارها و دشواری‌های وارده و محدودیت‌های موجود در آن زمان از روش‌های معصومین (ع) برای انتقال مفاهیم بلند اسلامی و ارائه ی برنامه دقیق و هدفدار(نقشه راه) به مسلمانان، بهره گیری از قالب دعا بوده است؛ لذا باید بدانیم معصومین (ع) در قالب دعا برای ما حرف‌ها داشته اند و برنامه‌ها چیده اند و حیف است و ناصحیح که فقط و فقط دعا را برای رسیدن به امور صرفاً دنیایی و یا از سر عادت بخوانیم و خدا را فقط برای این چیزها بخواهیم.

همانطور که در تعریف آمد دعا دو هدف اساسی را دنبال می‌کند: اول ارائه برنامه و نقشه ی راه به ما در زندگیِ فردی، خانوادگی، اجتماعی و ... و دوم ایجاد ارتباط صمیمانه، اثرگذار و عاشقانه با خداوند متعال به جهت رفع نیازها. لذا اگر هدف ما بهره گیری کامل از دعاست باید به هر دوی این اهداف توجه شود و اینچنین به نظر می‌رسد به هر اندازه به این دو هدف توجه کنیم به همان اندازه از دعا بهره خواهیم گرفت و هر مقدار بی توجهی به این دو، ما را به همان مقدار از خداوند متعال و نتایج مهم دعا دورتر می‌کند.

گاهی می‌پرسیم چرا این دعای من هر چه بیشتر میخوانم پاسخ مطلوبم را نمی‌گیرم؟ نکته دقیقا همین است، آری نکته مهم در همین پاسخ مطلوب است. چه کسی می‌تواند پاسخ مطلوب به یک دعا را بداند؟ ما یا خدا؟ قطعا خدا.

چرا؟ ما توانمان در درک پیرامونمان و آینده امان محدود است. این محدودیت اصلا نقص نیست که کمال انسان در همین محدودیت است چرا که اگر در این موضوع محدود نبودیم در واقع اختیارمان را و آزادی امان و تفکرمان را از دست می‌دادیم و انسان به همین چیزها بند است و اگر این‌ها را نداشت چه فرق می‌کرد با غیر انسان؟

بنابراین می‌خواهم این مطلب را بیان کنم که پاسخ مطلوب به خواسته‌های ما را خدا می‌داند و همو است که بهترین، مناسب‌ترین و مطلوبترین سرانجام را در برابر خواسته ما بر ما ارزانی می‌دارد.

برای مثال یک فردی نظرش این است که فلانی برای ازدواج با او مناسب ترین است و هی اصرار می‌کند من فلانی را می‌خواهم و ای خدا حتما باید من وفلانی را به هم برسانی. در صورتی است که او نمی‌داند طرف مقابلش مناسب او نیست به هزار و یک دلیل که بر او پوشیده است به دلیل همان محدودیت که در قبل عرض کردم، خب خدا این دو را به هم نمی رساند چون میداند آن طرف قضیه چه خبر است.

از این مطلب می‌خواهم به اینجا برسم که دوستان خوبم بیایید در دعا کردن دنبال مصداق نباشیم. بگوییم خدایا همسر خوبی نصیبم کن و نگوییم حتما فلانی را چرا که نه میدانیم آینده چه میشود و نه صحیح است که برای خدا تعین تکلیف کنیم. اینجور مصداقی دعا کردن نعوذ بالله یعنی ما آگاه تریم.

به سرنوشت مطلوبمان نسبت به خدا. خب این صحیح نیست. صحیح همان است که اولیاء الهی برای ما ترسیم کرده اند. ما در قنوت نمازمان میخوانیم:

«رَبَّنَا آتِنَا فِی الدُّنْیَا حَسَنَةً وَفِی الآخِرَةِ حَسَنَةً وَقِنَا عَذَابَ النَّارِ». خدایا به ما نیکی و خیر و خوبی این دنیا و آن دنیا را بده، نمی گوییم این خیر ما هست این را بده و آن خیر ما نیست و آن را نه. در ادب دعا نیست که اینجور کنیم.

از دیگر نکات پیراومن دعا کردن این است که قطعا تفکر درباره محتوای ادعیه وارده از معصومین (ع) و گام برداشتن در مسیر آنچه که در ادعیه آمده ما را به هدف میرساند. ما گاهی بدون توجه به محتوا فقط دعا را میکنیم و گاهی هم از سر عادت ولی خب چون دقت در محتوا نداریم متاسفانه پیش می‌آید که خلاف آن هم عمل میکنیم.

مثلا نمیشود به سمت تهران حرکت کرد و دعا کنیم خدایا فردا ما را صحیح و سالم برسان به اهواز. این دو شهر دو مسیر متفاوت دارند. من جهت مثال این را عرض کردم در مورد ادعیه هم همینطور است. برای ازدواج در روایات آمده است دعایی که اگر پسری میخواهد همسری را برگزیند دعا کند که خدایا از میان زنان پاکدامنترینشان را و... نصیبم کن. خب دعا دارد برنامه می‌دهد به ما. می‌گوید آهای پسر برو میان دخترام و خانواده‌های مومن بگرد دنبال سرنوشتت. خب انوقت پسر می‌آید خیابان. خب اینجور که نمی‌شود. کار اینجور درست نمی‌شود. راهی که ما می‌رویم باید دقیقا در جهت همان راهی باشد که ادعه برای ما ترسم کرده اند و نه خلاف آن.

نکته دیگر در باب دعا این است که اگر میخواهیم دعا کنیم دیگران را هم دعا کنیم. خدا دوست دارد ما به فکر دیگران باشیم. اساسا اسلام چنین دینی هست و اساسش بر اجتماع است. پیامبر اعظم اسلام (ص) می‌فرمایند: «هیچ دعایى زودتر از دعایى که انسان در غیاب کسى مى کند، مستجاب نمى شود.»( بحارالأنوار، ج 93، ص 359، ح 17).

و دیگر اینکه از امام صادق (ع) روایتی آمده است که «هر کس بخواهد دعایش مستجاب شود، باید کسب خود را حلال کند و حق مردم را بپردازد. دعاى هیچ بنده اى که مال حرام در شکمش باشد یا حق کسى بر گردنش باشد، به درگاه خدا بالا نمى رود. (بحارالأنوار، ج 93، ص 321، ح 31).

خب این حدیث خودش خیلی واضح به ما می‌گوید گیر کارمان شاید کجا باشد. خب ما تا چه حد به حلال و حرام زندگی امان اهمیت می‌دهیم و متوجه هستیم و دقت میکنیم؟

دوستانم! ما گاهی با هزار ترفند حلال را حرام و حرام را حلال میکنیم و با هزار دلیل توجیهش میکنیم. مواظب باشیم کلاه سر خودمان نگذاریم. پزشک ممکن است زیر میزی بگیرد بگوید خب من کارم خوب است و از این بیشتر هم می‌دهند تا سلامتی را به دست بیاورند، معلم ده دقیقه دیر می‌رود سر کلاس ده دقیقه آخر را می‌زند و می‌گوید ظرفیت بچه‌ها همین قدر است، استاد دانشگاه هم همینطور، قصاب محل هم همینطور، راننده تاکسی ما هم همینطور، نانوایی ما هم همینطور، کشاورز ما و معمار ما، پرستار ما و همه و همه هم می‌تواند در رشته کاری اشان این توجیهات را بکنند. اینگونه توجیه کردن بدی‌اش این است که گمان می‌کنیم کارمان درست است. و همین طور کلاه گذاشته ایم سر خودمان.

۱۵
آبان

چند روزی است که در سایت ها و شبکه های اجتماعی، اخباری در مورد بازگشت تعدادی از بازیگران و عوامل فنی، که در ماه های گذشته به شبکه تلویزیونی جم پیوسته بودند، به چشم می خورد.

در این مورد حسن نوش آبادی، سخنگوی وزارت فرهنگ و ارشاد ضمن تایید این خبر اظهار داشت که بازیگرانی که «در پی حضور در فیلم های ماهواره ای رفته بودند» چون در آنجا «هیچ منفعتی» نتوانستند بدست آورند، عزم بازگشت دارند، « البته اگر بتوانند به این راحتی برگردند.»

زمزمه این سیل بازگشت از هنرمندان به ایران زمانی شروع شد که نامه ای با امضای مدیر شبکه جم تی وی، از قطع همکاری با تعدادی از بازیگران و عوامل فنی به دلیل محدودیت منابع مالی خبر می داد؛ در فضای مجازی منتشر شد.

بازگشت این تعداد از بازیگران و عوامل فنی به داخل کشور در حالی روی می دهد که بخش گسترده از جامعه هنری کشور، نسبت به خروج همین افراد موضع گرفتند. خروج صد نفر از اهالی هنر فیلمسازی، اگر چه از جایگاه هنریِ بالایی برخوردار نبودند؛ اما سوژه مناسبی برای تبلیغات شبکه هایی مانند جم و البته رسانه های فارسی زبان معاند جمهوری اسلامی شد.

هنرمندانی که از کنار همین مردم به شهرت می رسند و جایگاهی پیدا می کنند و به بهانه های واهی پشت به باورها و اعتقادات همین مردم می کنند.

حتی اگر مساله بی حجابی این بازیگران را با قاعده «محترم بودن عقیده هرکس برای خود» رفع و رجوع کنیم، اما باز حضور این افراد در تلویزیون های سیاسی معاند نظام و هجمه های مکرر به آنچه که «محدودیت های حجاب برای زنان» تلقی کردند، با هیچ توجیهی قابل حل نیست.

مصاحبه یکی از بازیگران زن با فعال «ضدحجاب» در صدای آمریکا و تاکید او بر «آزادی فکر، رهایی فکر و حق انتخابی» که پس از خروج از ایران و کشف حجاب دارد و باعث ترقی او در جایگاهش شده؛ یکی از نمونه های مصاحبه این دست از بازیگران با شبکه های ضد انقلاب است.

البته نباید فراموش کنیم که همزمان با اصرار بر کشف حجاب این بازیگران دست چندمی، بودند بازیگران زنی که با حضور محجبه خود در فیلم های خارجی، هم بر عقاید خود استوار مانند و اگر هم عقیده ای به آن نداشتند، برای احترام به مردمی که دوست دارند همیشه هنرمندان خود را در قالب حجاب ببینند، به صورت محجبه در فیلم های خارجی حاضر شدند تا نشان دهند که با احترام به عقاید یک کشور هم می توان سینمای ایران را ارتقا بخشید.

همانطور که در نامه مدیر شبکه جم تی وی، محدودیت منابع مالی شبکه ذکر شده بود، دلیل بازگشت بازیگران، چیزی غیر از «آزادی حجاب» و «حق انتخاب» است. مگر اینکه در زمان خروج ایشان از ایران، نظام سیاسی و قوانین مرتبط با آن عوض شده باشد.

با این حال به همه بازیگرانی که به بهانه های «ارتقا سینمای ایران»، «آزادی و رهایی و داشتن حق انتخاب» تصمیم به خروج از ایران و حضور در شبکه جم تی وی را گرفتند یادآور می شود که ایران همچنان همان کشوری است که به گفته شما «حجاب اجباری بر سر می کند» و آزادی هایی را مورد نظرتان را سلب می کند.

چه بهتر است همانطور که سخنگوی وزارت فرهنگ و ارشاد در مورد بازگشت این هنرمندان از تلویزیون جم اعلام کرده "صحنه برای نادمان باز است"، این بازیگران نیز نسبت به عمل خود اظهار پشیمانی و ندامت کنند تا اینکه بخواهند صدا و سیما و یا سازمان های دیگر را مقصر خروج خود معرفی کنند.

۱۰
آبان

بازیگر سینما، تئاتر و تلویزیون، خواننده، حسابدار راه‌آهن، ضربی‌خوان، تهران‌شناس، محقق و دوبلور؛ این صفت‌ها می‌تواند تا حدودی معرف مردی باشد که اگر امروز در میان ما بود، ۹۲ سالگی خود را جشن می‌گرفت، اما «مرتضی احمدی» یلدای دو سال پیش پر کشید. از دست دادن مردی با این همه هنر و گنجینه‌ای از فرهنگ عامیانه، دردناک بود، هرچند پیش از رفتنش، این فرصت به‌دست آمد تا قطعات زیادی با صدای او ضبط شود.

قرار است یک‌بار دیگر، صدای گرم ضربی‌خوانی‌های مرتضی احمدی در آلبوم چهارم «صدای طهرون» منتشر شود. خبرگزاری ایسنا به مناسبت سالروز تولد این هنرمند (۱۰ آبان‌ماه) به سراغ ناشر آلبوم‌هایش و نوه او رفت تا درباره بخشی از زندگی‌اش که به ضربی‌خوانی و موسیقی گره خورده بود، گفت‌وگو کند.

شاید قصه چگونگی ضبط این آثار و انتشار آلبوم‌ها، بارها در محافل مختلف نقل شده است، اما با فرا رسیدن سالروز تولد میراث‌دار فرهنگ و موسیقی کوچه‌بازاری «طهرون» خالی از لطف نیست که یک‌بار دیگر آن‌ها را مرور کنیم.

«صدای طهرون» چطور ضبط شد؟

بابک چمن‌آرا - ناشر موسیقی - که ضبط و انتشار قطعات ضربی‌خوانی مرضی احمدی را برعهده دارد، درباره چگونگی این‌ کار توضیح داد: نوروز سال ۸۸ بود که به واسطه دوستی‌ای که با نوه مرتضی احمدی داشتم، برای عید دیدنی به خانه‌اش رفتم. با خورش چاغاله‌بادوم از ما پذیرایی «طهرونی» کرد. هنگام گپ زدن صحبت از این شد که چرا آقای احمدی آهنگ‌ها را ضبط نمی‌کند؟ او نیز جواب داد که خیلی دلش می‌خواهد این کار را انجام دهد، زیرا ۴۰ سال درپی جمع‌آوری اشعار بوده است. من ‌ آن زمان استودیو هم داشتم و به او پیشنهاد کردم تا آثارش را ضبط کنم. ما از فروردین سال ۸۸ ضبط قطعات را هفته‌ای سه جلسه‌ آغاز کردیم. تا آخر تابستان نیز در مجموع ۱۰۶ قطعه را ضبط کردیم. در آن زمان فقط به فکر ضبط آثار بودیم نمی‌دانستیم قرار است این ضربی‌خوانی‌ها را چگونه منتشر کنیم.

او ادامه داد: نحوه کار ما به صورتی بود که آقای احمدی صدای تنبک را فقط در هدفون می‌شنید و ما صدای او را به‌صورت خام ضبط می‌کردیم تا در آینده هرچه بخواهیم روی آن ضبط کنیم. من ۱۰۶ قطعه را به وزارت ارشاد برای مجوز دادم، حدود ۳۵ شعر مجوز گرفت و بقیه را برای مجوز شعر رد کردند. از این ۳۵  قطعه ۱۲ قطعه آن برای موسیقی هم مجوز گرفت. سال ۸۹ اولین مجموعه همزمان با تولد آقای احمدی منتشر و جشن انتشار آن هم در تالار وحدت برگزار شد.

چمن‌آرا اظهار کرد: یک سال بعد به‌سراغ بقیه شعرهایی که مجوز گرفته بود، رفتم و با لطف افرادی مانند آقای علیزاده و خانم برومند و حمایت آن‌ها نسبت به آلبوم اول که منتشر شده بود، کلی توضیح و دلیل آوردم که با انتشار آلبوم اول هیچ اتفاقی نیفتاده است، این‌ها باعث شد ۱۳ قطعه دیگر مجوز بگیرد که دو سال بعد، در آبان ۱۳۹۱ منتشر شد.

او با بیان این‌که برای انتشار آلبوم سوم وقفه افتاد، گفت: سر مجوز آن به مشکل برخوردیم، زیرا شعرهای‌مان تمام شده بود و باید مرحله شعر را هم دوباره از سر می‌گذراندیم. زمانی که مجوز آلبوم‌های ۳، ۴ و ۵ را گرفتیم، حال آقای احمدی خوب نبود و دست و دل هیچ‌کدام‌مان نمی‌رفت که این کار را انجام‌ دهیم. متاسفانه او در یلدای ۱۳۹۳ فوت شد و از آنجایی که من در زمان فوت هیچ‌کس، کاری را منتشر نمی‌کنم، به خودم قول دادم این کارها را همچنان در تولدهایش منتشر کنم.

نمی‌دانم می‌توانم برای آلبوم ششم هم مجوز بگیرم یا خیر

این تهیه‌کننده موسیقی بیان کرد: در حال حاضر آلبوم چهارم و پنجم تقریبا آماده است و آلبوم چهارم با تاخیر چند روزه نسبت به روز تولد آقای احمدی منتشر می‌شود. پنجمین آلبوم هم سال آینده منتشر خواهد شد. ۱۰۶ قطعه بعد از یکی - دو سال به ۱۰۷ قطعه رسید که از میان آن‌ها و در این پنج آلبوم، حدود ۶۰ قطعه منتشر شده است. قطعات برای ششمین آلبوم هم وجود دارد، اما نمی‌دانم بتوانم برایش مجوز بگیرم یا خیر. امیدوارم بتوانم برای ششمین آلبوم هم مجوز بگیرم، زیرا آقای احمدی پرسپولیسی دو آتشه بود!

او با اشاره به این‌که همه اشعار خوانده‌شده در حافظه آقای احمدی بود، اظهار کرد: او نزدیک به چهار - پنج دهه برای جمع‌آوری آن‌ها وقت گذاشته بود. همان‌طور که خودش تعریف می‌کرد، مثلا در حال نهار خوردن بود، یکی که از کنارش رد می‌شد و شعر می‌خواند، او هم دمپایی پایش می‌کرد و در خیابان به‌دنبال آن فرد می‌دوید تا شعر را از او یاد بگیرد یا مادربزرگی را پیدا می‌کرد تا اشعار را برایش دانه‌دانه بخواند.  

عجله‌ای برای انتشار قطعات نداریم

چمن‌آرا گفت: عجله‌ای برای انتشار قطعاتی که تا امروز مجوز نگرفته‌اند، نداریم. فکر می‌کنم شاید روزی کسانی که قرار است مجوز بدهند، به این باور برسند که انتشار این‌ها، انتشار یک سند تاریخی و ثبت فرهنگ تهران است.

او ادامه داد: وزارت ارشاد نیز دلش می‌خواهد این آثار منتشر شود، اما آن‌ها نیز نگران کسانی هستند که این باور را نداشته‌ باشند. آن‌ها باید به این نتیجه برسند که انتشار این آثار نه‌تنها ایرادی ندارد، بلکه فرهنگ عامیانه و کوچه‌ی ‌ما توسط آدم‌های بزرگ به‌شکل کتاب نگارش شده است. امکان دارد ما برخی از این اشعار را بی‌ادبی بدانیم، اما این‌ها فرهنگ عامیانه ما هستند.

چمن‌آرا اظهار کرد: من آقای احمدی را خیلی ندیدم و در پنج - شش سال آخر، همراه او بودم. من زمانی با او آشنا شدم که چند ماه از فوت پدربزرگم می‌گذشت و به‌طور تصادفی آن‌ها در راه‌آهن همکار بودند. او خیلی ناگهانی در ذهن من جای پدربزرگم نشست. رابطه ما کاری نبود احساس می‌کردم که او پدر بزرگم است.

او پشت میکروفن ۸۹ ساله نبود ۴۰ ساله می‌شد

این تهیه‌کننده موسیقی درباره حال و هوای مرتضی احمدی هنگام ضبط، بیان کرد: آقای احمدی سال‌های آخر خمیده شده بود. با این حال به استودیو می‌آمد. هیچ‌کس دنبال او نمی‌رفت، بلکه خودش تاکسی می‌گرفت و به محل ضبط می‌آمد.

او در ادامه گفت: پس از آن‌که یک مقداری چای می‌خوردیم و خوش و بش می‌کردیم، خود آقای احمدی می‌گفت «خب دیگر برویم ضبط کنیم». او وقتی پشت صندلی می‌نشست، دیگر خمیده نبود. نه دستش می‌لرزید نه ممکن بود صدایش بلرزد.

چمن‌آرا افزود: آقای احمدی  پشت میکروفون، ۸۹ سال نبود، بلکه ۴۰ ساله می‌شد. وضع عجیبی بود. کسانی که در هر کسوتی مانند معلم، فوتبالیست، قالیباف و... حرفه‌ای کار کرده‌اند، زمانی که سنی از آن‌ها گذشته باشد و به اصطلاح بازنشسته شده باشند، پکر می‌شوند، اما زمانی که به سراغ کارشان می‌روند، دوباره انرژی می‌گیرند. من این موضوع را با آقای احمدی احساس کردم.

کم‌خطاترین فرد سر ضبط آقای احمدی بود

این ناشر موسیقی اضافه کرد: او بعضی وقت‌ها خودش اصرار می‌کرد که برخی قطعات را دوباره ضبط کنیم. او هرچه را که می‌خواست بخواند، روی کاغذ می‌نوشت و کم‌خطاترین فرد هنگام ضبط، آقای احمدی بود. او یک حسابدار راه‌آهن، بازیگرتئاتر، بازیگر سینما، پیش‌پرده‌خوان، ضربی‌خوان، تهران‌شناس، محقق و دوبلور بود.

نذری که خاطره‌ساز شد

چمن‌آرا به پرسپولیسی بودن مرتضی احمدی اشاره و خاطره‌اش از بازی خاطره‌انگیز استقلال - پرسپولیس را این‌گونه تعریف کرد: او در لحظه‌، شعار می‌ساخت و جایش در استادیوم مشخص بود. یک‌بار در روز بازی وقتی به استادیوم وارد شد، تازه حقوق گرفته بود و ۷۰۰ تومان پول در جیبش داشت، نذر کرد که به ازای هر گلی که پرسپولیس می‌زند، ۱۰۰ تومان به فقرا کمک کند. تیم محبوبش همین‌طور گل می‌زند تا می‌رسد تا گل ششم. آقای احمدی رو به خدا می‌کند و می‌گوید، خدایا غلط کردم. من موندم با ۱۰۰ تومن پول تا آخر ماه. بسه دیگه!

این تهیه‌کننده موسیقی بیان کرد: نیاز بود برخی قطعات را در دو ورژن بگیریم و بعضی کلمات آن را عوض کنیم. این جاگذاری‌ها توسط خود آقای احمدی انجام می‌شد.

او ادامه داد: امکان دارد در این اشعار همان‌طوری که در خانه و دورهمی‌ها خوانده می‌شود، از کلمات زشتی استفاده شود. خود آقای احمدی می‌گفت، برخی از این اشعار در اصل این کلمات را نداشته، آن‌قدر دهن به دهن چرخیده و مرجعی نبوده که بخواهند از روی آن بخوانند که به این شکل درآمده است. قطعات ضربی‌خوانی به دلایل اجتماعی یا سیاسی نوشته‌ می‌شدند.

چمن‌آرا تاکید کرد: ثبت این آثار به‌صورت کتاب یا فایل صوتی، این فایده را دارد که دست‌نخورده‌تر باقی‌ می‌مانند.

او پیش از ضربی‌خوانی به خوانندگی علاقه داشت

بهرنگ بقایی - نوه مرتضی احمدی - نیز به خبرنگار ایسنا گفت: پدربزرگم پیش از علاقه به ضربی‌خوانی، به خواندن علاقه پیدا کرده بود، تحت تاثیر صدای مادرش (که صدای خوش داشت) می‌خواند و اذان می‌گفت. راه ورود او به تئاتر نیز پیش‌پرده‌خوانی بود. کسانی که موسیقی پیش‌پرده و شعر آن را می‌ساختند، از فرهنگ عامیانه تاثیر می‌گرفتند و برای عامه مردم کار می‌کردند. بنابراین گرایش در او نسبت به فرهنگ عامیانه پیدا شد.

او ادامه داد: پس از آن‌که پیش‌پرده‌خوانی روبه افول رفت، او و برخی دوستانش مانند آقای انتظامی سعی کردند این موضوع را حفظ کنند.

بقایی در پاسخ به این پرسش که آیا آقای احمدی استاد آواز داشت؟ بیان کرد: پدر بزرگم استاد مشخصی که به او آواز یاد بدهد نداشت، اما می‌دانم که با جواد بدیع‌زاده و تفکری رفاقت داشت و همیشه می‌گفت از آن‌ها چیزهای زیادی یاد گرفته است.

نوه مرتضی احمدی دغدغه گردآوری اشعار کوچه‌بازاری تهران در پدربزرگش را به سال‌های خیلی دور مربوط دانست و گفت: او تا اواخر دهه ۷۰ به ضبط آن‌ها فکر نمی‌کرد، زیرا همچنان در حال گردآوری بود. پس از انتشار کتابش و گرفتن بازخورد مردم، بیشتر به فکر ضبط آثار افتاد. البته این موضوع کار خطرناکی بود، زیرا مطمئن بودیم که اشعار مجوز نخواهند گرفت. ما باید مطمئن می‌شدیم فردی که این آثار را ضبط می‌کند، آن‌ها را لو نمی‌دهد یا به‌صورت نامعتبر ارائه نمی‌کند.

بقایی اضافه کرد: من در این‌باره، با بابک چمن‌آرا صحبت کردم و فکر می‌کنم او خیلی حرکت شجاعانه و کار بزرگی انجام داد. او گفت به‌خاطر علایق شخصی‌اش می‌خواهد که این آثار ثبت شود و اگر ما بخواهیم فایل صوتی آثار را به ما می‌دهد و نزد خودش نگه نمی‌دارد.

احمدی راوی معتبر ضربی‌خوانی بود

او اظهار کرد: پدربزرگم حس و حال عجیبی داشت و همیشه درد دل می‌کرد که کاش بمانم و این آثار را ضبط شود، زیرا کسی بعد از من نمی‌تواند این‌گونه بخواند؛ من راوی معتبر این داستان هستم.

نوه مرتضی احمدی با بیان این‌که همه از انرژی پدربزرگم برای ضبط این آثار، تعجب می‌کردند، گفت: روزی که پیش او رفتیم تا خبر مجوز گرفتن آلبوم اول را به او بدهیم، بعد از شنیدن این خبر اشک شوق ریخت.

بقایی بیان کرد: او دغدغه پرورش شاگرد را نیز داشت، اما پیش از انتشار آلبوم‌ها، کسی با ضربی‌خوانی آشنا نبود. بنابراین کسی برای یادگیری مراجعه نمی‌کرد. از طرفی باید امکانات و مقدماتی برای تدریس وجود داشته باشد.

او با بیان این‌که خوشحالم که پدربزرگم در زمان رونمایی از کتاب‌ها و آلبومش حضور داشت، اضافه کرد: مطمئن هستم که پدربزرگم هنوز هم هست و ذوق می‌کند که چند روز دیگر، آلبوم جدیدش منتشر می‌شود. پروسه انتشار آلبوم به‌طور خیلی عجیبی پیش می‌رود، گویی او بالای سر کارش حضور دارد.

۱۷
مهر

بهزاد فراهانی از پیشنهاد بازی در سریال امام علی(ع) به زنده‌یاد فردین گفت. شاید حدس زدن این که مرحوم فردین برای چه نقشی کاندیدا شده بود، خیلی سخت نبود. این که شاخص‌ترین نماد بزرگ‌مردی و جسارت در این سریال کسی بود که نقشش را بعدها داریوش ارجمند بازی کرد اما کاندیدای اول کارگردان و تهیه‌ کننده سریال برای آن کسی جز فردین نبوده است. پیشنهادی که حدود ۲۵ سال پیش و ۱۰ سال قبل از درگذشت این هنرپیشه مطرح شده و شاید می‌توانست داستان زندگی او را جور دیگری رقم بزند اما تقدیر، یار نبوده است.

 هفته‌نامه تماشاگران امروز نوشت: «دفتر هنر دهه ۶۰ را از هر طرف که ورق بزنیم، امکان ندارد به نام محمدعلی فردین برنخوریم. هنرپیشه‌ای که نه به‌خاطر بازی‌های زیبایش که بیشتر به خاطر فتوت و جوانمردی‌اش در اذهان مردم ماندگار شده. فردین حالا نامش اصطلاحی است برای هر آن چه رنگی از کم‌لطفی دارد.

در گفت‌وگویی که دو هفته پیش با بهزاد فراهانی از پیشکسوتان سینما و تئاتر کشور داشتیم، روایتی شنیدیم از پیشنهادی که به این هنرپیشه مطرح برای بازی در یک سریال مذهبی تلویزیونی شد و او نپذیرفت. روایتی که ۲۵ سال مسکوت مانده و حالا برای اولین‌بار است که منتشر می‌شود. آنجا که بهزاد فراهانی از پیشنهاد بازی در سریال امام علی(ع) به زنده‌یاد فردین گفت، شاید حدس زدن این که مرحوم فردین برای چه نقشی کاندیدا شده بود، خیلی سخت نبود. این که شاخص‌ترین نماد بزرگ‌مردی و جسارت در این سریال کسی بود که نقشش را بعدها داریوش ارجمند بازی کرد اما کاندیدای اول کارگردان و تهیه‌ کننده سریال برای آن کسی جز فردین نبوده است. پیشنهادی که حدود ۲۵ سال پیش و ۱۰ سال قبل از درگذشت این هنرپیشه مطرح شده و شاید می‌توانست داستان زندگی او را جور دیگری رقم بزند اما تقدیر، یار نبوده است. بهزاد فراهانی، بازیگر نقش معاویه، محمد بیک‌زاده، تهیه‌کننده سریال امام علی(ع) و جمیله فردین، خواهر زنده‌یاد فردین کسانی هستند که روایت‌هایی را در این باره با «تماشاگران امروز» مطرح می‌کنند.

بهزاد فراهانی: فردین خودش نپذیرفت

بازیگر نقش معاویه در سریال امام علی(ع) می‌گوید اگر میرباقری و اصرارش برای حضور او در فیلم گرگ‌ها نبود، هیچ‌وقت به تلویزیون نمی‌آمد. او اولین کسی است که این مسأله را مطرح می‌کند.

در اتفاقات دهه ۶۰ شما و آقای رشیدی و آقای انتظامی شاید جزو خوش‌شانس‌ها بودید که بعد از انقلاب توانستید کار کنید و به سرنوشت آقای فردین و ملک‌مطیعی دچار نشدید.

پنج سال نگذاشتند من کار کنم و در تئاتر هم راهمان نمی‌دادند. در ضمن آقای فردین خودشان نخواستند. برای فیلم امام علی(ع) با آقای میرباقری دنبالش رفتیم. خدا بیامرزدش و نور به قبرش ببارد. به نظر من او یک تختی ثانی و آدم بسیار بزرگی بود.

برای کدام نقش؟

ما برای نقش مالک اشتر پیشش رفتیم و آقای فردین نپذیرفتند. او گفت من هنرپیشه‌ای هستم که مردم با این عصا و رقصی که دارم دوستم دارند، شما از من می‌خواهید بیایم مالک اشتر شوم که شمایلی از مولا علی(ع) است؟ با این کار، من همان فردین سابق را هم خرابش می‌کنم، لذا نمی‌آیم. این درست همان جوابی است که آذر شیوا داد. شما می‌دانید که اگر آقای میرباقری نبودند، ورود من به تلویزیون هیچ‌وقت دست نمی‌داد؟ آقای میرباقری وقتی می‌خواستند گرگ‌ها را کار کنند، پیش محمد هاشمی، مدیرعامل وقت صداوسیما رفتند و گفتند که یا ایشان باید این نقش را بازی کند یا من اصلاً کار نمی‌کنم. او بود که مجوز بازی من را گرفت و دستش هم درد نکند.

***

برای این که روایت دقیق‌تری از این موضوع داشته باشیم، با محمد بیک‌زاده، تهیه‌کننده سریال امام علی(ع) تماس گرفتیم. این تهیه‌کننده مطرح تلویزیون این مسأله را تأیید می‌کند که فردین اولین انتخاب آنها برای بازی در نقش مالک اشتر بوده است و به دو دلیل او کاندیدای این نقش بوده؛ هم به خاطر چهره زیبایش و هم به این دلیل که به مردانگی مشهور بوده است.

اخیراً با آقای بهزاد فراهانی یک مصاحبه انجام دادیم و ایشان گفتند برای نقش مالک اشتر گزینه اول آقای میرباقری، آقای فردین بوده‌اند و حتی با ایشان صحبت کردید ولی ایشان این نقش را نپذیرفتند. ما می‌خواهیم بدانیم که چقدر این موضوع صحت دارد؟

من بسیار مایل بودم که آقای فردین وارد کار شود و با ایشان هم صحبت کردم. اتفاقا آقای فردین هم پذیرفت. ایشان حتی این جمله را گفتند که مثل این که خداوند می‌خواهد من را عاقبت به‌ خیر کند ولی علت این که ایشان را نیاوردیم این بود که مجوز فعالیت نداشتند. در آن زمان ارشاد به ایشان مجوز فعالیت نداد.

البته آقای فراهانی روایت‌شان این بود که طبق صحبت خود آقای فردین چون تصویری که مردم از ایشان در ذهن داشته‌اند، بیشتر هنرپیشه فیلم‌های رقص و آوازدار بوده، ایفای یک نقش مذهبی یک مقدار سخت است.

نه. صحبت با ایشان را بنده انجام دادم. کسی هم همراه ما نبود. یعنی کسی که بخواهد یک نقل قولی از آقای فردین کند، من هستم و من هرگز این موضوع را جایی ذکر نکرده‌ام.

چه شد که شما و آقای میرباقری‌ به این گزینه رسیدید؟

چون آقای فردین چهره خیلی زیبایی داشتند.

غیر از چهره‌شان...؟

و این که چون در اجتماع به فتوت و مهربانی شهره بودند.

احتمالا همان زمان که می‌خواستید با آقای فردین صحبت کنید، می‌دانستید که خیلی سخت است ایشان را بعد از این همه سال محرومیت دوباره وارد کار کنید.

سخت که نه، چون ما مجوز کار خیلی‌ها را گرفته بودیم. من مجوز خانم خوروش را گرفتم و برای کار دیگری هم برای مرحوم رشیدی مجوز گرفتیم. نه، گرفتن مجوز مشکلی نداشت. حالا چه وضعیتی بود که در آن زمان ارشاد با حضور آقای فردین مخالفت کرد، نمی‌دانم. هم ارشاد و هم خود تلویزیون با فعالیت ایشان مخالفت کردند.

آن زمان، دوره آقای هاشمی بود؟

شروع کار ما در دوره آقای هاشمی بود. قانع کردن آقای هاشمی زیاد پیچیدگی نداشت. ایشان آدم بسیار همراهی با اهل هنر بودند. در واقع اگر حمایت‌های مدیران آن زمان صداوسیما نبود، هرگز امام علی(ع) ساخته نمی‌شد. به پای ما ایستادند. در آن زمان بودجه کل شبکه ۱۸۰میلیون تومان بود و من ۲۶۰ میلیون تومان هزینه کردم. این به معنی حمایت بی‌دریغ و بدون شائبه‌ای است که توسط آقای هاشمی و علی‌الخصوص آقای فریدزاده که در آن زمان مدیر شبکه یک بودند، نسبت به ما شد. به این جهت قانع کردن آنها برای حضور آقای فردین پیچیدگی نداشت.

پس کجای کار پیچیدگی داشت؟ در ارشاد آن زمان هم آقای ضرغامی بودند؟

یادم نیست.

شما چه مراحلی را طی کردید که گفتند مجوز نمی‌دهند؟

ما دیدیم به او اجازه نمی‌دهند کار کند و در عین حال نمی‌خواستیم پروژه دچار تنش و دردسر شود. بنابراین آقای ارجمند را انتخاب کردیم که ایشان هم گزینه خوبی بود. دیدیم که خیلی هم خوب بازی کرد.

ولی شاید تقدیر فردین با این کار شما طور دیگری رقم می‌خورد.

همان زمان ما مجوز علی آزاد که نقش ابن‌عباس را بازی می‌کرد، گرفتیم. او هم همان مشکلاتی را داشت که آقای فردین داشت.

تازه می‌گویند تنها مشکل فردین این بود که ستاره بوده.

صداوسیمای ما، صداوسیمای امروز، دیروز و ارشاد دیروز و امروز ما مخالف هرگونه قهرمان‌پروری بودند و فردین خودش بالذاته برای مردم ما قهرمان بود. اگر مجدد روی پرده می‌آمد، یا روی آنتن می‌رفت، این قهرمان بودنش بیشتر و بیشتر می‌شد؛ به‌ خصوص در نقشی مثل مالک‌ اشتر.

و نخواستند این اتفاق بیفتد.

بله. همین‌طور است. خطای بزرگی که ارشاد ما انجام داد و هنوز انجام می‌دهند این است که جلوی قهرمان‌سازی را در مدیوم‌های نمایشی می‌گیرند و این خطاست. جوان ما به پهلوان‌های کاذب پناه می‌برد.

جمیله فردین: فردین هم ممنوع‌الکار بود، هم ممنوع‌التصویر، هم ممنوع‌المعامله، هم ممنوع‌الخروج!

سال گذشته جمیله فردین، خواهر زنده‌یاد فردین در گفت‌وگویی با «تماشاگران امروز» بسیار از خواست قلبی زنده‌یاد برادرش برای بازگشت به عرصه هنر صحبت کرد اما این که این هنرپیشه مطرح به گفته بهزاد فراهانی این فرصت مغتنم برای حضور در این سریال را نپذیرفته یا به گفته تهیه‌ کننده سریال امام علی(ع) پذیرفته اما مجوزهایش صادر نشده است را جمیله فردین پاسخ می‌دهد. او سال گذشته گفته بود: «فردین خیلی دوست داشت کار کند و این جمله خودش است که می‌گفت وقتی من نمی‌توانم بازی کنم مثل این است که پرواز را از یک پرنده بگیرند و این خیلی ناراحت‌کننده است.»

ماجرایی مربوط به ۲۵ سال پیش داریم درباره این که از زنده‌یاد فردین برای بازی در سریال امام علی(ع) دعوت شد ولی ایشان نپذیرفتند، این صحت دارد؟

چه کسی این را گفته؟

در این باره دو نفر صحبت کرده‌اند. آقای فراهانی می‌گویند فردین خودشان بازی در این نقش را نپذیرفتند و تهیه‌کننده سریال امام علی(ع) می‌گوید نتوانستیم مجوز حضور ایشان را بگیریم.

با شناختی که من از فردین و رفتار و منش او دارم فکر می‌کنم جملاتی که آقای فراهانی عنوان کرده‌اند صحیح‌تر باشد؛ البته این جملات هم صد درصد نیست. ممکن است بعد از سال‌ها یک مقدار تغییرات در انشای این جملات داشته باشند ولی آنچه من می‌دانم و شاهدش بوده‌ام این بود که همیشه مخالف حضور ایشان بودند.

آقای بیک‌زاده هم گفتند نمی‌توانستیم مجوز کار ایشان را بگیریم.

این جمله درست است. فردین را مکتوب ممنوع‌الکار نکرده بودند اما همان‌طور که قبلاً هم گفتم او، هم ممنوع‌الکار بود، هم ممنوع‌التصویر، هم ممنوع‌المعامله و هم ممنوع‌الخروج. این چهار ممنوعیت برای او وجود داشت و دست و پایش را بسته بودند.

ممنوع‌الخروج؟

بله. تا یک مدتی اجازه نمی‌دادند حتی از کشور خارج شود.

۱۶
مهر
آلبوم‌های موسیقی پرویز پرستویی منتشر می‌شوند
 

پرویز پرستویی بازیگر و گوینده سرشناس که تاکنون موفق به دریافت پنج سیمرغ بلورین جشنواره فجر شده است، این روزها دو آلبوم موسیقی را با صدای خود در دست ساخت دارد.

پرستویی از هنرمندانی است که علاوه بر سینما، در موسیقی نیز فعالیت داشته و به زودی دو آلبوم با صدای وی منتشر خواهد شد. این هنرمند در نخستین آلبوم که شامل دکلمه‌های وی می‌شود، اشعار یغما گلرویی را خوانده است که این اثر مراحل ساخت را پشت سر گذاشته و پس از دریافت مجوزهای ارشاد روانه بازار موسیقی خواهد شد.

همچنین آلبوم دیگر پرستویی نیز باز هم همکاری یغما گلرویی است که این بار وی در این آلبوم به خوانندگی بر روی موسیقی پرداخته است.

گفتنی است، پرویز پرستویی پیش از این آلبوم‌هایی همچون من یک بازیگرم، بابایی (به همراه بیژن مفید)، دوستت دارم (به همراه ناصر عبداللهی)، من پرویز پرستویی و ... را در بازار موسیقی منتشر کرده است.