اسرائیل چگونه تشکیل شد؟
در پی ساختن دولت مستقل یهود در قلب فلسطین، حق حیات را از ساکنین سلب کردند و با کشتن برنادوت میانجی سازمان ملل، و قتلعام ساکنین بی گناه روستاها، کشور اسرائیل را بنا نهادند.به آنها تلقین شده بود که مسیح، فرزند داود شاه (پیغمبر) برای نجات آنان خواهد آمد و سرزمین موعود، ارض قدس، یعنی فلسطین را به آنان هدیه خواهد داد.
برای قرنها به نسلهای بیشماری توسط همین مردان مذهبی در کنیسهها، اوراد و ادعیههای مربوطه، تلقین میشد.26 سرانجام با جنبش صهیونیستی آنان را به سوی ارض موعود هدایت کردند، انقلابی بر پایه غیرفلسطینی کردن فلسطین و یهودی کردن آن. «385» روستا و شهر در فلسطین ویران شد تا کشور اسرائیل به وجود آمدآمد.به این ترتیب، کشور اسرائیل موجودیت یافت. ژرژ لنچ افسکی در کتاب، «تاریخ خاورمیانه» به نکته جالبی اشاره کرده و نوشته است: «زمانی بود که هرتزل میکوشید دولتهای عربی را راضی کند تا با تأسیس کمپانیهای یهودی در فلسطین موافقت کنند. بعدآ با میانجیگری ویلهلم دوم، امپراتور آلمان سعی کرد رضایت دولت عثمانی را برای این کار جلب کند. وقتی به این خواسته نرسید، آرزوی تأسیس کانون ملی یهود توسط معاون او وایزمن پیش آمد. اعلامیه بالفور آنان را به این خواسته رساند.»
ولی اینها قدمهای اولیه بودند. قدمهای بعدی را «بنگورینها» برداشتند و در پی ساختن دولت مستقل یهود در قلب فلسطین، حق حیات را از ساکنین سلب کردند و با کشتن برنادوت میانجی سازمان ملل، و قتلعام ساکنین بی گناه روستاها، کشور اسرائیل را بنا نهادند. این بود سرنوشت تأسیس اسرائیل.
کشور اسرائیل بر پایه غیر فلسطینی کردن و یهودی کردن آن بنا شده است. کشوری که مردم آن را یا کشتند و یا بیرون راندند. اسرائیل کشوری شد برای همه یهودیان.
حیم وایزمن اولین رئیس جمهور آن کشور در سخنرانی خود به صراحت گفت: «... یک کشور یهودی همچنان که آمریکا، آمریکاست و انگلیس، انگلیس.»؛ لذا با بیرون راندن و کشتار دستهجمعی اعراب فلسطین، کشور مستقل یهود، کشور یهودی شد.
کشوری برای همه یهودیان، صرفنظر از اینکه در کجا زندگی میکنند. هر یهود بالقوه اسرائیلی است مشروط بر اینکه مادر او یهودی باشد. اعراب، و به طور کلی عرب زبانها که «مسلمانان، دو روزیها، عیسویان و ...» میباشند، جزو ساکنین اسرائیل محسوب نمیشوند.
در قانون اسرائیل حقی برای سکنه واقعی فلسطین در نظر گرفته نشده است. در قانونی که از مجلس دولت اشغالگر گذشته است: «کسی که میخواهد اهل اسرائیل باشد، باید یهودی باشد. با آنها که در اسرائیل زندگی میکنند. ولی یهودی نیستند، به سه طریق برخورد میشود: 1 ـ نادیده گرفته میشوند؛ 2 ـ در موارد لازم، آنها جدا نگه داشته میشوند؛ 3 ـ در مواقع ضروری، تبعید یا نابود میگردند.» ارتباط با عرب زبانها، از این سه نوع عکسالعمل خارج نیست.
این است پایه و اساس حکومت دموکراسی مورد ادعای دولت اسرائیل. جالب آنکه نه تنها اعراب، بلکه از دید دادگاه عالی اسرائیل، یهودیانی که معتقدند عیسی(ص) همان مسیح است که آمدنش در تورات پیشگویی شده است، یهودی شناخته نمیشوند.
بنابر قول خاخامها: «مسیح فرزند داود شاه (پیغمبر) برای نجات کلیمیان خواهد آمد»؛ اما آن دستهای از یهودیان که معتقدند: «مسیح موعود همان عیسی است»، با آنکه به انجام وظایف مذهبی بر طبق تورات عمل میکنند، بر این باورند که مسیح آمده و آنان را از ظلم و جور رهانیده است. این گروه از یهودیان از دید دولت اسرائیل، یهودی شناخته نمیشوند. اخیرآ تعدادی از آنان را که از جمله یهودیان کشور زیمبابوه میباشند، با آنکه از پدر و مادر یهودی هستند، یهودی نشناختهاند و آنها مجبور به ترک اسرائیل شدهاند.
این دسته میگویند: «ما یهودی هستیم؛ ولی معتقدیم که مسیح در قالب عیسی برای نجات ما آمده است. چرا دادگاه اسرائیل ما را یهودی نمیشناسد و بین ما و سایر یهودیان فرق قائل میشود؟ هر آینه ما در زمان هیتلر به دست نازیها میافتادیم، به عنوان یهودی کشته میشدیم. ولی حالا اجازه نداریم که در اسرائیل زندگی کنیم». 27 و شناسنامه اسرائیلی داشته باشیم.
البته دولت اسرائیل تمام کسانی را که از پدر و مادر یهودی متولد شدهاند، یهودی میشناسد، حتی ... یکی از خاخامهای اورشلیم گفته است: «ممکن است مسیح خود یک خاخامزاده یهودی باشد. لکن ما نمیتوانیم وقایعی که بعدآ اتفاق افتاد فراموش کنیم. عیسی سمبل دشمن ما شد. ما را با نام او شکنجه کردند و قاتلین مسیح خواندند.» 28
خاخامهای یهودی تا قبل از تشکیل کنگره صهیونیستها معتقد بودند که یهودیان نباید با غیر یهودی ازدواج کنند. لکن هیچ گاه این محدویت اجرا نشد. در طول زمان، قوم بنی اسرائیل به معنای واقعی از بین رفت. تکرار این مطلب بی اثر نیست که امروزه هیچ یهودی یافت نمیشود که نسبت او به فرزندان یعقوب برسد. از آغاز تاریخ ـ از سالها قبل از میلاد مسیح چنان که از تواریخ خود آنها برمیآید ـ آنها با آموریتها، کنعانیان، اهالی مدیترانه، فنیقیها و سایر اجداد سامی اعراب امروزی که در آن جا ساکن بودند و سرزمینشان را با هم قسمت کردند، ازدواج کردهاند.» 29
این نکته در کتاب نحمیا در تورات، صفحههای 770 ـ 769 چنین آمده است: «در آن روزها نیز بعضی یهودیان را دیدم که زبان از اَشدودیان و عمونیان (آموینان) و موآبیان گرفته بودند و نصف کلام پسران ایشان در زبان اَشرودی بود.
آنها بخوبی نمیتوانستند به زبان یهودی تکلم کنند؛ بلکه به زبان این قوم و آن قوم سخن میگفتند. بنابراین با ایشان مشاجره و ایشان را ملامت کردم. بعضی از ایشان را زدم و موی ایشان را کندم و ایشان را به خدا قسم دادم و گفتم که دختران خود را به پسران آنان ندهید و دختران آنها را برای پسران خویشتن مگیرید... من ایشان را از هر چیز بیگانه طاهر ساختم.»
اسرائیلیان از قوم هیبرو، به عبری سخن میگویند. اصولا کلمه «عبری» علامت اشتقاق از یک سرزمین یا یک ناحیه نیست. بلکه از کلمه ایبرین 30 گرفته شده و به معنای «کسی است که طی طریق کرده» است. چنان که ذکر آن رفت، این کلمه برای اولین بار برای حرکت ابراهیم از خانهاش در اردن «اور ـ اف ـ چاله یس» 31 به داخل سرزمین مقدس استفاده شده است. 32
بنا به گفته آلفرد لیلی ینتال، قوم یهود از کلمه «قوم برگزیده» برداشت غلط کرده است. خداوند، قوم یهود را نه از لحاظ اینکه مافوق دیگران هستند، انتخاب کرد، بلکه برای این انتخاب کرد که پیام یکتاپرستی را در زمانی که دین خداپرستی در میان مردم آن عهد وجود نداشت، به گوش مردم رسانند. بعدها ادیان دیگری همچون مسیحیت و اسلام جایگزین یهودیت شدند و پیروان آن ادیان، پیام رسانان وحدانیت خداوند گشتند.
در حقیقت، این برداشت غلط از آن زمان که مسحیت به وجود آمد و حضرت مسیح پیامآور آن شد، توسط خاخامها در «گتوها» تبلیغ گشت، و در حقیقت، راهی بود برای رقابت با دین مسیح؛ به ویژه پس از قدرت گرفتن کلیسا و جنگهای صلیبی که مصائب بسیاری را بر سر قوم یهود وارد ساختند. حتی تعداد زیادی از آنان را زنده سوزاندند. صرف نظر از اینکه تعداد بسیاری از آنان، ناگریز دین مسیح را پذیرفتند و کثیری از آنان نیز تظاهر به پذیرش کردند، بقیه خود را در چهاردیواری محلههای خود به دور از سایر جماعات، در واقع زندانی کردند.
لذا «اسرائیلیسم» نه بر پایه قومیت است و نه بر اساس یهودیت. بلکه آیین جدیدی است بر اساس تعلیمات زعمای قومی که در طول تاریخ به دنبال فرصت بودند تا عقدههای برتریطلبی خویش را درمان کنند. در حقیقت، مذهب بهانهای به دست خاخامها داد تا در طول زمان، مردمی ناآگاه را در محلههای خود از سایرین جدا سازند.
بازگردیم به مسئله تبعیض نژادی. دولت نژادپرست اسرائیل از همان آغاز تهاجم و غصب سرزمین فلسطینیان، مسئله «آنها» و ما را مطرح کردند. تا جایی که اصولا منکر وجود آنها که در آغاز اعراب فلسطین بودند، شدند. لکن بعدآ، این تبعیض و جداسازی به مرحلهای رسید که حتی درباره یهودی سفیدپوست و سیاهپوست نیز اجرا شد.
به طوری که در سال «1959 در بندر حیفا» بین «یهودیان سیاهپوست» و «یهودیان سفیدپوست» اروپایی زد و خورد سختی در گرفت و این، آغاز کار بود. این جریانات در تل آویو نیز کرارآ به وقوع پیوست.
این اغتشاشات منحصر به سیاهپوستان یهودی نیست؛ بلکه بسیاری از مهاجرین، حتی آنها که از روسیه آمدهاند، «در سال 1973» نیز از رفتار دولت اسرائیل در مورد جا و منزل و غذای خود شکایت داشتند و علیه دولت دست به شورش زدند.
«اسرائیلیها آنان را عقبمانده، متکبر، کلهشق» خطاب میکردند. در حقیقت اختلافی که بین اشکنازیها و سفاردینها توسط دولت اسرائیل به وجود آمده، باعث شده است که این دو تیره، مرتب با یکدیگر جنگ و جدال داشته باشند.
این تبعیضات، بیشتر بین سیاهپوستان و سفید پوستان اجرا میشود؛ به طوری که معروف است، تبعیض نژادی در اسرائیل حتی از آفریقای جنوبی هم البته تا قبل از تغییر نظام و بر سر کار آمدن سیاهپوستان حادتر است. «از سال 1971» دولت اسرائیل «از دادن اجازه کار به یهودیان سیاهپوست عبری امریکایی خودداری کرده است، و با آنکه 350 کودک آنان در آن جا به دنیا آمدهاند، از صدور شناسنامه برای آنها امتناع کرده است.» «آنها به طور کامل از سایرین جدا نگه داشته شدهاند. آنها نمیتوانند آن جا را ترک کنند و هیچ کس نمیتواند برای دیدن آنها وارد شود. اگر اصرار کنند، زندانی و یا اخراج میشوند...» 33
این تبعیض در مورد اعراب فلسطین بمراتب شدیدتر است؛ به طوری که لویی اشکول، یکی از نخستوزیران آن کشور در مصاحبهای در سال 1969 گفت: «فلسطینیها کی هستند؟ وقتی من به اینجا آمدم، 250000 هزار نفر غیر یهود و عرب بدوی در اینجا ساکن بودند. 34 اینجا بیابان بود. منتهی وقتی ما آن بیابان را آماده کردیم و قابلیت زندگی یافت، آنان علاقمند شدند که آن را از ما بگیرند.» 35
دکتر جوداه مگنیس 36 اولین رئیس دانشگاه هیبرو که به دلیل مخالفت با صهیونیسم از کشور اخراج شد، معتقد بود که به جای تبعیض نژادی، بهتر است همکاری بیشتر بین اعراب و یهودیان برقرار شود.
دکتر اسرائیل شاهاک ناراحت بود که چرا بین یهودیانی که مادرشان یهودی است و آنان که از مادر غیر یهودی به دنیا آمدهاند، فرق گذاشته میشود؟ او بین صهیونیسم و یهودیت فرق قائل بود. میگفت: «یهودیت مذهب کارتانتوری 37، دین کسانی است که به دستورات تورات عمل میکنند» او تأسیس دولت اسرائیل را به نحوی که انجام شده است، رد میکرد؛ زیرا آن را مسیح به وجود نیاورده است. این کشور توسط کسانی که میخواستند «اسرائیل مافوق همه باشد» 38، درست شده است و برای من قابل قبول نیست. از اینکه میبینم به من که یهودی امریکایی هستم، به چشم یهودی درجه دوم نگاه میکنند، ناراحتم. من اگر بخواهم خدای یهود را ستایش کنم، در همه جا میتوانم، این کار لازم نیست که در کشور اسرائیل انجام شود. من یک آمریکایی با مذهب یهود هستم.
بسیاری دیگر از یهودیان آمریکا نیز همچون موشه منوهین، پدر ویولونیست مشهور یهودی نیز همین نکته را عنوان کردهاند. منوهین میگفت: «ما یهودی به واسطه مذهب خود هستیم؛ نه چیز دیگر. صهیونیسم مذهب یهود نیست. اسرائیلیان از آن برای پیشبرد اهداف ناسیونالیستی استفاده میکنند.» هنری مورگنتاو 39 میگفت: «صهیونیسم در تاریخ یهود سفسطه عجیبی است از اصل غلط است.»
صهیونیستها مسئله تبعیض نژادی را، گرچه هر دو قوم عرب و یهودیان خاورمیانه از یک نژاد هستند، هر دو سامی میباشند، منتها یهودیان از شجره اسحق و اعراب از نسل اسمعیل هستند تا بدانجا رساندند که کشتار اعراب فلسطینی را بهعنوان «معجزه مطهر شدن زمین» عنوان کردند.
شاناک، استاد دانشگاه بیتالمقدس، در یکی از جلسات درس خود با افتخار و تکبر بسیار به دانشجویان گفته بود: «انسان والا، عالی شأن و متفکر، فقط ما یهودیان هستیم همان طور که در تورات مقدس نیز به آن اشاره شده است؛ چون جماعت غیر یهود حرفهاش دروغگویی است لذا باید گفتههای یهودیان مورد قبول واقع و بر اساس آن حکم صادر شود.» 40
اولین فرماندار صهیونیست نطق خود که در تاریخ 23 آوریل 1947 در مجلس نمایندگان ایراد کرد گفت: «مردم یهود پیوسته به خدمات ارزندهای که انجام داده بودند و امتیازاتی که در این زمینه توسط افراد خود کسب کرده بودند، به تعداد علما، نویسندگان، موسیقیدانان، فلاسفه و سیاستمدارانی که از بین طبقات یهود برخاسته بودند، افتخار میکردند ... امروز همین مردم با در برکردن یونیفرمهای ساختگی به صورت سربازان و پلیسهای در کمین نشسته درآمدهاند و با انداختن بمبهای نامحدود قوی و انفجار، وسیله کشتار شدهاند. احساس میکنم که وظیفه من است بگویم ... که یهودیان و کارگزاری آنان برای اینکه این اعمال را که مایه لعنت، است ریشهکن نکرده و برای همه اجتماعات یهودی خجلت به بار آوردهاند، سزاوار سرزنش هستند.» 41
در واقع از آغاز، بین بعضی از پیشوایان مذهب یهود و رهبران صهیونیسم در مورد فلسطین اختلاف نظر وجود داشت.
مایرسلز که یکی از زعمای کمیته ملی یهود در آمریکاست، درباره غصب سرزمین فلسطین و ترور مردم آن، چنین گفته است: «معنی دموکراسی این است که ساکنین هر کشور حق انتخاب قوانین، و حفظ قدرت قوای خود را داشته باشند و اگر این حق را منحصرآ به نهضت صهیونیستی بدهیم، با توجه به موضع دولتی که در فلسطین وجود دارد، اصول مسلم دموکراسی را ابطال کردهایم و معنای عملی این کار، اختناق ساکنین فلسطین و محروم کردن آنها از حق مالکیت و حکومت خود مختاری، و اجرای تمایلات و هوسهای افراد خارجی است که شاید فلسطین را دیده یا ندیده باشند!»
یعقوب ج شیف، رهبر کمیته یهودیان، پس از جنگ بینالملل اول در مورد اعمال یهودیان چنین اظهار عقیده کرده است: «اگر بگویم صدی پنجاه تا صدی هفتاد کسانی که به عنوان ملیون یهود معروفند، بیدین و منکر خدا هستند و اکثر زعمای نهضت ملی یهود علاقه و توجهی به مذهب یهود ندارند، گویا اشتباه نکرده باشم.» 43
ناتان قوقشی 44 که از جمله اولین یهودیان مهاجر به فلسطین بود، نوشته است: «ما آمدیم و اعراب بومی را به تراژدی آوارگی مبتلا کردیم و هنوز هم با جرأت تهمت میزنیم و از آنها بد میگوییم. به جای اینکه از آنچه درباره آنها کردهایم شرمنده باشیم، سعی میکنیم تا با نسبت دادن بعضی از کارهای شیطانی به آنها، آنان را بدنام کنیم ... ما کارهای خودمان را صحیح میدانیم و حتی کوشش میکنیم آنها را درخشان جلوه دهیم.» 45 این است اخلاق در مذهب یهود؟
نامبرده فراموش کرده است که صهیونیسم با هدف غیر فلسطینی و یهودی کردن آن به وجود آمده است، لذا از آغاز مشخص بود که «نژاد پرست و عملش غیراخلاقی است. از نظر صهیونیستها حق یعنی زور و هر کس با قدرت و توانمند است، حق با او است. در این میان، هیچ جایی برای اخلاق وجود ندارد.
منبع: موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران
- ۹۷/۰۲/۲۹