رقصنده با زلزله
سیاست شأن دارد. این دعوای حیدری- نعمتی و قبیله ای که دو طرف قدیمی سیاست در ایران بر سر هر مساله ای راه می اندازند و این روزها به بهانه زلزله کرمانشاه دوباره به مسکن مهر پیله کرده اند، اسمش هر چه باشد، سیاست نیست. نزاعی است برای بقا و بهره مندی بیشتر از خوان نعمت نفت
سیاست و سیاستمداران در عرف امروز جهان خادم مردم اند نه مخدوم آن ها. سیاست بسیج کردن منابع است برای هدفی غیر از خودش. اما اینجا ظاهرا تبدیل به بت اعظمی شده که هر اتفاقی را باید به پیشگاه او عرضه کرد و هر حقیقتی را باید به پایش قربانی کرد. به قول یکی از اقتصاددانان، ما در ایران به جای دولت یک دستگاه بزرگ بروکراتیک داریم که کارش صرفا توزیع منزلت بین چهرهای ثابت و همیشگی عرصه سیاست و اخیرا هم فرزندانشان است.
خشم حیدری و نعمتی نمی گذارد این حقیقت روشن را ببینیم که فقط "مسکن مهر" نیست که با هفت ریشتر فرو ریخته بلکه اغلب ساختمان ها، حتی آنها هم که قرار بوده امن تر ساخته شوند- مثل همان بیمارستانی که از قضا در دهه٧٠ ساختش آغاز شده تا به کار چنین روزی بیاید- خراب شده و ناگفته معلوم است که حال و روز بخش عظیمی از ساخت و سازها در تمام شهر ها و روستاهای کشور همین است.
آقا حیدر و آقا نعمت و آقازاده ها و نوچه ها جملگی به جای اینکه جواب بدهند چرا در تمام این سالها بدیهی ترین و حادترین مسالهء کشوری که تمام پهنه سرزمینی اش لرزه خیز است- یعنی "مقاوم سازی" و "رعایت استانداردهای بسیار سخت گیرانه" در ساخت و ساز- بعد از گذشت چند دهه همچنان حل نشده باقی مانده، به محض یافتن بهانه ای شروع به متهم کردن یکدیگر می کنند و آدم را یاد آن دیگ سیاهی می اندازند که دیگ دیگر را به رو سیاهی طعنه می زد!
حاصل آن همه قوانین ساخت و ساز و نظام نامه های صنفی و نظارت های کاغذی نظام مهندسی، که بعضا اعضایش درست مانند پزشکان سر و دستی هم در بزم سیاست می افشانند، این شده که عمر ساختمان های کشور به یک چهارم عمر سازه های دیگر کشورها تنزل کرده و ساخت و ساز که امری تخصصی است یکسره در اختیار سوداگران غیر متخصص یا متخصصان سوداگر افتاده.
سیاست ورزی مبتذل باعث شده بسیاری از مشکلات اصلی کشور در چرخه باطل نزاع های بی حاصلی بیفتد که نتیجه اش فراموشی اصل مساله است.
در این میان البته سهم قصور رسانه ای هم کم نیست. وقتی اخبار و سوژه های سیاسی کم اهمیتی معمولا در صدر اخبار دیگر قرار دارند، مطالبه گری و رویکرد اجتماعی در تولید محتوا فراموش خواهد شد. به جای آنکه در چنین شرایطی رسانه ها تمام توجهات را به نظام مهندسی و سوداگری حاکم بر ساخت و ساز جلب کنند و تیغ تیز نقد را در این میدان از نیام برکشند، اغلبشان به همین جوسازی های سیاسی دل خوش می کنند، که البته برای صاحبان پیدا و پنهان سیاسی این رسانه ها کارکرد دارد و ای بسا که فلسفه وجودی شان را تشکیل می دهد.
خدا نیاورد روزی را که تهران، بلرزد، آن وقت اگر باشیم، خواهیم دید که چه بازی کودکانه ای را در بساط سیاست راه انداخته بودیم.
- ۹۶/۰۸/۲۷