ریپورتر

طبقه بندی موضوعی
نویسندگان

سندروم ویتنام

جمعه, ۱۷ اسفند ۱۳۹۷، ۰۱:۰۰ ب.ظ
سندروم ویتنام؛ ناکارآمدی دیپلماسی اجبارآمیز آمریکا در تقابل راهبردی با ایران/ احتمال گزینه نظامی چقدر جدی است؟

دو گزاره و مفروض زیر از نیات ائتلاف متخاصم اسرائیل – عربستان سعودی و امارات به رهبری آمریکا برای تهاجم به ایران پرده برداشته است:

گزاره نخست: اظهارات بنیامین نتانیاهو در کنفرانس ورشو: «بر کسی دیگر پوشیده نیست که نمایندگان کشورهای عربی و اسرائیل گردهم آمده‌اند تا منافع مشترک جنگ با ایران را پیش ببرند.»

گزاره دوم: اظهارات مایک پنس در کنفرانس امنیتی مونیخ: «وقت آن فرا رسیده است که اروپا از توافقنامه هسته‌ای با ایران خارج شود. اکنون وقت آن است که شرکای اروپایی همراهی بیشتری در این خصوص از خود نشان دهند و هر گونه اقدام در راستای تخریب تحریم های آمریکا بر ضد ایران را متوقف کنند.»

این دو گزاره و مفروض فوق حاکی از این است که کنفرانس ورشو که به منظور ترویج صلح و ثبات خاورمیانه در لهستان برگزار شد، هدفش نشان دادن اتحاد و انسجام جهانی برای منزوی کردن ایران بوده است. اما تردیدی نیست که این نشست شباهت زیادی به یک نشست آمادگی برای جنگ داشت که بسیار مشابه تهاجم آمریکا به عراق در سال ۲۰۰۳ در زمان ریاست جمهوری جرج بوش پسر بود. همچنین اظهارات مایک پنس در کنفرانس امنیتی مونیخ در راستای این است که ایران را در تنگنا قرار دهد و خود با خروج از برجام و از سرگیری فعالیت‌های هسته‌ای زمینه شکل گیری اجماع جهانی برای تهاجم به ایران را فراهم کند.

با قدرت‌یابی پرزیدنت دونالد ترامپ و تصمیم وی برای خروج آمریکا از توافق هسته‌ای موسوم به برجام، زمینه تشدید تنش‌های بین دو کشور افزایش یافت که به صورت بارز می‌توان به حملات لفظی مقامات عالی رتبه دو کشور در مرداد ماه اشاره کرد که حسن روحانی رئیس جمهور ایران از عباراتی مانند «با دم شیر بازی نکنید» و «جنگ با ایران، مادر جنگ هاست» به ترامپ هشدار داد و در مقابل پرزیدنت ترامپ مطابق شخصیت عصبی و دمدمی مزاج به سراغ تویترش رفت و در پیامی که به نظر می رسید اوج عصبانیتش را نشان می‌دهد خطاب به رئیس جمهور ایران (با حروف بزرگ انگلیسی) نوشت: «هرگز، هیچگاه دیگر آمریکا را تهدید نکن وگرنه متحمل پیامدهایی خواهی شد که مانند آن را اندک افرادی تاکنون در سرتاسر تاریخ متحمل شده اند. ما دیگر کشوری نیستیم که حرف های جنون آمیز تو درباره خشونت و مرگ را تحمل می کرد. مراقب باش»

اما با تاکید بر مطالب فوق، این گزارش درصدد تبیین این مسئله است که جنگ میان ایران و آمریکا چقدر محتمل است و چه پیامدهایی می تواند داشته باشد؟ آیا حربه کاربرد نیروی نظامی در قالب «گزینه نظامی روی میز است» توسط ایالات متحده آمریکا در مقابل دشمنان راهبردی خود جنبه عملیاتی دارد یا صرفا در راستای دیپلماسی اجبارآمیز می باشد؟

 یکی از راهبردهای ایالات متحده آمریکا پس از جنگ سرد، دیپلماسی اجبارآمیز است که برای تاثیرگذاری بر محاسات طرف مقابل در مواردی از خشونت و تهدید به کارگیری نیرو استفاده می کنند و می‌کوشند از این طریق توان نظامی خود را به نفوذ و قدرت سیاسی ترجمه کنند.

ایالات متحده آمریکا همانند دیگر قدرت‌ها در سیاست خارجی خود به صورت رایج از پیوند نیروی نظامی و دیپلماسی استفاده کرده است. جرج شولتز وزیر خارجه سابق آمریکا جمله بسیار معروفی دارد: «دیپلماسی که با قدرت حمایت نشود در بهترین حالت بی اثر و در بدترین حالت خطرناک است.»

اما یکی از دلائل عدم کاربرد نیروی نظامی توسط ایالات متحده آمریکا را می‌توان تجربه تلخ ویتنام دانست که اعتبار آمریکا را به عنوان قدرت برتر که می‌تواند از نیروی نظامی خود بهره بگیرد، تضعیف کرده است. ایالات متحده آمریکا پس از باتلاق ویتنام، در حوزهای متعدد مانند تقابل با ایران در منطقه غرب آسیا با عدم پیروزی همراه بوده است و همین امر باعث شده که شبح سندروم ویتنام  همواره بر جایگاه کاربردی نیروی نظامی توسط آمریکا نقش غالب را ایفاء کند. همچنین شکست پی در پی آمریکا در عرصه افغانستان و عراق در اواخر قرن بیستم و هزینه‌های سنگینی که بر آمریکا تحمیل گردید، باعث شد که آمریکا دوباره به لاک انفعالی فرو  برود.

در واقع استفاده بیش از حد از شعار گزینه‌های نظامی علیه برنامه هسته‌ای ایران بدون کمترین کاربرد نظامی و یا موفقیت عملی، طرح بحث خروج از منطقه خاورمیانه در دوران باراک اوباما و تصمیم به عدم ورود به جنگ سوریه و یا تلاش برای خروج نیروهایش از این کشور و افغانستان در دوران ترامپ نشانه‌های این انعفال و عدم موفقیت دیپلماسی اجبارآمیز می‌باشد.

در واقع تجربه‌های عملیاتی ایالات متحده آمریکا در دو کشور افغانستان و عراق برای دیگر کشورها این باور را ایجاد کرد که استفاده از راهبردهای نظامی نامتقارن یا نامنظم از قبیل جنگ های چریکی یا اقدامات تروریستی موجب پیچیده‌تر شدن اوضاح و سخت‌تر شدن وضعیت برای نیروهای غربی می‌شود و می‌تواند درماندگی آن ها را به دنبال بیاورد.

ترامپ در حالی به قدرت رسید که روسای جمهوری قبلی را علت مخدوش شدن چهره نظامی آمریکا دانست و صراحتا بیان کرد که آمریکا در تمام جنگ های گذشته شکست خورده است و وی هدف خود را بازگرداندن آمریکا به دوران درخشان برتری می داند. بنابراین جمهوری اسلامی ایران به سیبل رویکردهای سیاسی و نظامی گروه جنگ طلب نزدیک ترامپ تبدیل شده است. اما ترامپ در برخورد با ایران همان با عوامل بازدارنده و منطق راهبردی روبرو است که پیشینیانش را از اقدام علیه ایران منع می‌کرد.

در این راستا این گزارش درصدد است نشان دهد که احتمال تهاجم آمریکا به ایران منتفی است و از جمله دلائل برای چنین مفروضی شامل موارد زیر است:

۱- تهاجم ایالات متحده آمریکا به جمهوری اسلامی ایران، فرایند عدم گسترش سلاح‌های هسته‌ای را معکوس و ان پی تی را تضعیف می‌کند و چنین امری می‌تواند زمینه خروج ایران از پیمان منع گسترش سلاح هسته‌ای را فراهم کند.

۲- تهاجم آمریکا علیه افغانستان (۲۰۰۱) و عراق (۲۰۰۳) فشار زیادی بر بودجه این کشور آورد و تلاش برای آغاز سومین جنگ در زمانی که ایالات متحده تلاش می‌کند خود را از خطر فروپاشی اقتصادی دور نگه دارد واقع بینانه نیست.

۳- تنگه هرمز یکی از مهمترین آبراهه‌های اقتصادی جهان است که حدود ۴۰ درصد از نفت مورد نیاز جهان ناگزیر از آن عبور می‌کند. با توجه به باریکی این تنگه و عمق کم آن با غرق شدن یک نفتکش غول پیکر در این آبراهه حتی اگر جنگی رخ ندهد دست کم یک ماه زمان لازم است تا مسیر از این مانع پاکسازی شود که این امر به معنی افزایش سرسام آور قیمت انرژی در جهان است و اقتصاد متلاطم بسیاری از کشورهای جهان نمی‌تواند این ضربه سنگین را تاب آورد.

۴- ایران دایره‌ی نفوذ و امکانات فراوانی در سرتاسر خاورمیانه دارد که در صورت حمله‌ی نظامی از آنها استفاده خواهد کرد. قوای نظامی ایران هم از منابع خود و هم از این امکانات استفاده خواهد کرد تا جبهه‌ی درگیری را به سرعت در تمام منطقه و فراتر از آن گسترش دهد.

۵- تهاجم آمریکا به ایران می‌تواند امنیت مهم‌ترین متحد خود در منطقه را به خطر بیندازد؛ زیرا که ایران از طریق گروه‌های نیابتی خود در منطقه مانند حزب الله لبنان، اهداف و مواضع اسرائیل را مورد حمله قرار می‌دهد؛ همچنین منطقه دیگر مکان امنی برای پایگاه‌ها و نیروهای آمریکایی نیست.

۶- حمله نظامی موجودیت متحدان منطقه‌ای آمریکا را از طریق درگیر کردن آنها با ایران به نحو بی‌سابقه ای به خطر خواهد انداخت.

۷- حمله نظامی می‌تواند مردم ایران و تمام جناح‌های سیاسی با وجود طرز نگرش متفاوت حول نظام کاملا متحد کند.

۸- حمله نظامی علیه ایران پیش نیازهایی چون ایجاد ائتلاف جهانی و دست‌کم منطقه‌ای را می‌طلبد که دولت آمریکا در وضعیت کنونی اساسا از آن محروم است.

 

*دانشجوی دکترای روابط بین الملل

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی