چرایی پشتیبانی منتظری از منافقین
هفته گذشته در جریان مناظرهای که در دفتر مطالعات و تدوین تاریخ ایران برگزار شد، آقای مجتبی لطفی (از مسوولان دفتر آیتالله منتظری) تلاش کرد به کمکهای آیتالله منتظری به خانوادههای منافقان و بهاییانی که به جرم جاسوسی برای رژیم اسرائیل در زندان بهسر میبردند جنبه انسانی بدهد.
این اولین باری است که وجود چنین ارتباطی رسماً و در یک محفل عمومی پذیرفته میشود: «سایت قطره- شاگرد آیتالله منتظری در نشستی به کمک کردن آیتالله منتظری به مجاهدین خلق و حتی بهاییها اشاره کرد که پیش از این توسط اطرافیان آیتالله منتظری گفته نمیشد.»
بعد از شنیدن این مطلب یاد یکی از نصایح دلسوزانه امام ؟ره؟ افتادم که در فروردین۶۷ خطاب به آیتالله منتظری فرموده بودند: «سعی کنید افراد بیت خود را عوض کنید تا سهم مبارک امام بر حلقوم منافقین و گروه مهدی هاشمی و لیبرالها نریزد.»
درباره سخنان امروز آقای لطفی و اذعانی که در آن نسبتبه پیوندهای بیت مرحوم آیتالله منتظری با جریانات معاند با اسلام و ایران صورت گرفته، در حقیقت بیان شاهدی در تایید نامه تاریخی امام ؟ره؟ است. در این زمینه یادآوری این نکته خالی از لطف نخواهد بود:
همانگونه که مجاهدین خلق دهههاست در خدمت بیگانهاند (از صدام تا صهیونیسم) عناصر تشکیلاتی بهاییت نیز در دوران پهلوی از جمله کارگزاران مورد وثوق رژیم اسرائیل در ایران بودهاند؛ به همین دلیل بعد از استقلال ملت ایران از سلطه بیگانگان همواره این عناصر تشکیلاتی به طرحهای ضد ایرانی صهیونیستها یاری رسانده و بعضاً شناسایی و دستگیر شدهاند.
در چنین شرایطی دستگاههای اطلاعاتی کشورهای متخاصم با ایران و گروهکهای مرتبط با آنان با هدف تداوم یافتن جذب نیرو از اصل پشتیبانی خانوادههای بهخدمت درآمدگان خود غفلت نمیورزند. همچنین در صورت دستگیر شدن عواملشان با تمام توان با استفاده از اهرمهای سیاسی، اقتصادی و دیپلماسی از آنان حمایت میکنند. علت اصلی این توجهات از این روست که افراد سستعنصر و دیگر عناصر غیر پایبند به منافع ملی باور کنند که با قدمگذاشتن در وادیهای پرمخاطره و ماجراجویانه جاسوسی، از حمایت وسیع و همهجانبهای برخوردار خواهند بود که به آنان مصونیت میبخشد.
برای نمونه، بعداز افشای روابط غیرمتعارف امیرانتظام با آمریکا و دستگیر شدنش به این دلیل، خانواده وی تحت پوشش قرار میگیرد؛ البته با محمل سازمانهای بین المللی همچون صلیب سرخ، زیرا عمل مستقیم واشنگتن در این زمینه میتوانست شرایط وی را سختتر سازد:
«در بهار سال1359 گروهی از صلیب سرخ جهانی از زندان اوین دیدن کردند. وقتی به سلول من رسیدند، رییس گروه صلیب سرخ به دیدنم آمد و مدت دو ساعت بدون حضور پاسدار با من صحبت کرد و در باره خانواده و سرنوشت آنها پرسید... وی پس از دو ماه بازگشت و بازهم درحدود دو ساعت با من به گفتوگو نشست و نامهای را به من داد که در آن سازمان صلیب سرخ جهانی، سرپرستی خانوادهام را بهعهده گرفته بود.»(آن سوی اتهام،خاطرات عباس امیرانتظام، جلد1، ص154)
همچنین بهرغم برخورداری آقای امیرانتظام از ثروتی قابلتوجه، اعطای جایزه بنیاد صهیونیستی کرایسکی به وی نیز صرفاً با این هدف صورت میگیرد که دیگران احساس کنند در کنار مخاطرات، جاذبهها و مواهبی نیز وجود دارد.
در اینجا این سوال پیش میآید که آیا اصولاً ورود آیتالله منتظری را به عرصه پشتیبانی از خانوادههای عناصری که در مسیر تامین منافع دشمنان جمهوری اسلامی قرار گرفتهاند، میتوان انسانی خواند؟ قابل انکار نخواهد بود که سازمان مجاهدین خلق برای روحیهدادن به اعضای دستگیرشده خود از طریق شبکهای پنهان به پشتیبانی مالی از خانوادههای آنان میپردازد، یا اسرائیل به طرق مختلف به عناصر بهایی که به لحاظ تشکیلاتی با آن مرتبط بوده و دستگیر شدهاند به همین گونه پشتیبانی میرساند.
حال در این میان حتی به فرض قبول اینکه ورود آیتالله منتظری به این وادی با زمینهچینی و محملسازی انسانی بوده است؛ اما آیا بعد از مدتی علقههای سیاسی و پیوندهای عاطفی باقیمانده، ایشان را تحت تاثیر قرار نداد؟ تا آنجا که رویکردهایشان بهویژه در عرصه سیاسی 180درجه تغییر کند.