چرا ترکیه به ائتلاف ضد ایرانی عربستان علیه ایران پیوست؟
مقامات آنکارا طی روزهای گذشته اظهارات تندی درخصوص تهران داشته و همنوا با عربستان سعودی اتهاماتی را در رابطه با فعالیتهای منطقهای ایران مطرح کردهاند. این در حالی است که ایران و ترکیه دو کشور همسایه و با روابط و قدمتی دیرینه هستند. اکنون باید به این مساله پرداخت چرا ترکیه نسبت به همسایهای که قرابتهای فراوان و پیوندهای مشترک زیادی دارد، این موضعگیریهای تند را کرده و آن اظهارات را بیان میکند. باید یک به یک اتهامات مطرح شده توسط آنکارا مورد بررسی قرار گیرد و دید که واقعیت ماجرا چیست. بهطور مثال، ترکها مانند سعودیها، مدعی هستند که ایران در عرصه منطقهای، فرقهگرایی را دنبال میکند.
معنای فرقهگرایی مدنظر آنها این است که ایران در سوریه از علویان و شیعیان حمایت میکند در حالی که این مساله واقعیت ندارد. سیستم حکومتی سوریه، یک سیستم سکولار است و نوع مناسبات دینی علویان و شیعیان با یکدیگر تفاوت دارد. ایران در سوریه حامی کردهاست و تلاش میکند تنشی میان دمشق و کردها ایجاد نشود و این در حالی است که کردها جزو اهل سنت هستند. ایران در حالی متهم به فرقهگرایی و دامن زدن به اختلافات میان شیعیان و اهل سنت از سوی برخی از مدعیان میشود که سالهای بسیاری است که ایران از حماس و جهاد اسلامی و دیگر گروههای مقاومت فلسطینی حمایت میکند و این گروهها سنی مذهب هستند و کشورهای اهلسنت نیز در این مدت هیچ کمکی به آنها نکردهاند. در یمن نیز گروه حاکم، حوثیها هستند. حوثیها هرچند جزو فرق شیعه محسوب میشوند ولی فرقه آنها با مذهب حاکم در ایران متفاوت است. این مسائل نشاندهنده این است که اتهامزنی به تهران درخصوص فرقهگرایی و دامن زدن به اختلافات مذهبی، تنها یک ادعا است.
جالب آنجاست که این اتهامزنیها به ایران از سوی برخی کشورها در حالی مطرح میشود که آن کشورها بیش از هر بازیگر دیگری در منطقه، رویکردهای فرقهگرایانه داشتهاند. بهطور مثال، در هفته گذشته من به رضا هاکان تکین، سفیر ترکیه در تهران گفتم آنکارا قدرتی فرقهگراست تا دولتی دموکراتیک؛ مدعای حرف من نیز آن است که دولت حاکم بر بحرین چندین سال است که شهروندان خود را که اغلب از شیعیان هستند، مورد سرکوب قرار میدهد یا ریاض، مردم شرق عربستان را که شیعی هستند، تحت فشار قرار میدهد اما ترکها تا به امروز حتی یک اعتراض به این سرکوبها و فشارها نداشتهاند.
به نظر میآید مهمترین علت در اتهامزنی به تهران آن هم به صورت همزمان از سوی آنکارا، ریاض و تلآویو بیش از هر چیز تحت تاثیر رشد روزافزون جایگاه ایران در معادلات منطقهای باشد؛ به هر حال ایران به یک قدرت منطقهای تبدیل شده و این قدرت منطقهای را هیچ بازیگری نمیتواند نادیده بگیرد و همین مساله، عصبانیت ترکیه، عربستان سعودی و اسراییل را موجب شده است. ایران همواره در طول دهههای گذشته قدرتی ثباتآفرین در منطقه بوده و استقرار صلح و آرامش در خاورمیانه را دنبال کرده است.
هماینک نیز این قدرت ثباتآفرین ایران در کمربند طلایی خاورمیانه تا مدیترانه قرار گرفته و موجب شده تا تهران لنگرگاه ثبات باشد اما این کشورها به دلیل رقابتهایی که با ایران دارند، نمیخواهند این نقش و آن قدرت را بپذیرند و تلاش میکنند از هر طریقی طرف ایرانی را تضعیف کنند. در این چارچوب، عربستان با استفاده از قدرت مالی و ترکیه با استفاده از قدرت سیاسی و جایگاه ژئوپولتیکی تلاش میکنند ائتلافی را علیه ایران تشکیل دهند اما این ائتلاف، تنها در میان رهبران سیاسی است و در بدنه اجتماعی ترکیه و عربستان شکل
نگرفته است.
به عبارتی، با وجود تلاشهای انجام شده، جامعه ترکیه و عربستان تفاوتهای عمیقی با یکدیگر دارند. همچنین این ائتلاف میان دولتهای عربستان و ترکیه نیز چندان عمیق نیست. به نظر میآید مهمترین دلیل همسویی آنکارا در این شرایط به دلیل بحران اقتصادی حاکم در ترکیه و همچنین تبعات ناشی از کودتا و تحولات پس از آن باشد و همین مساله موجب شده تا ترکیه با عربستان و دیگر شیخنشینهای حاکم در خلیج فارس مناسباتش را توسعه دهد تا از این رهگذر، هم از کمکهای اقتصادی آنها بهرهمند شود و هم گردشگران این کشورها بیش از پیش رهسپار سرزمین ترکها شوند. نکته دیگری که موجب افزایش حملات به ایران شده است، روی کار آمدن دونالد ترامپ به عنوان رییسجمهور در امریکاست که موجب شده تا امیدواریها در آنکارا، ریاض و تلآویو برای تحت فشار قرار دادن تهران و پیشبرد برنامههایشان بیش از پیش شود. ادراک رهبران و نخبگان عربستان، اسراییل و ترکیه طی سالهای اخیر این بوده است که دولت امریکا به رهبری باراک اوباما حاضر نبود تا اقدامی خاص علیه ایران در جهت تحت فشار قرار دادن تهران انجام دهد.
نظر این کشورها آن است که دولت کنونی امریکا استراتژی توقف و کنترل تهران را دنبال میکند و امیدوار هستند تا واشنگتن با تهران وارد مناقشه بشود تا آنها نیز از رهگذر این مناقشه بهرهمند شوند. اشتباه محاسباتی آنها این است که ترامپ صددرصد دوست این کشورها هم نیست. او هنوز هیچ سیاست مشخصی را در رابطه با خاورمیانه اتخاذ نکرده و معلوم نیست که در این منطقه چه میخواهد.
با این وجود، اسراییل، ترکیه و عربستان از رهگذر نامشخص بودن سیاستهای واشنگتن و حضور افراد تندرو در دولت امریکا که رویکردهای ضدایرانی هم دارند، درصدد هستند تا توجه ترامپ را معطوف به ایران بکنند تا او ایران را هدف بگیرد و خود را از خطر دور کنند. بهترین بهانهای هم که آنها در برهه کنونی پس از حل بحران هستهای یافتهاند، اتهام دخالتهای منطقهای ایران و مطرح کردن این ادعاست که ایران فرقهگرایی را دنبال میکند و از رهگذر این اتهام تلاش میکنند ابزارها و بازوهای منطقهای ایران را قطع بکنند.
همین مساله موجب میشود تا ایران نسبت به هر زمان دیگری در رابطه با تحرکات برخی کشورهای منطقه هوشیارتر باشد چرا که آن تحرکات میتواند ایران را وارد یک بازی خطرناک بکند که بیرون آمدن از آن همانند مساله هستهای همزمانبر و هم پرهزینه است. در این چارچوب، مسوولان ایرانی میتوانند کانون مدیریت بحران را تشکیل دهند تا از پراکندگی در تصمیمگیری و رصد تحولات جلوگیری شود.
از دیگر سو، کشورهایی همچون ترکیه و عربستان و همچنین رژیم صهونیستی درصدد پیدا کردن بهانهای از ایران و از کاه، کوه ساختن هستند و به همین خاطر ما نیز نباید بهانهای به دست آنها بدهیم تا توجهات به سمت ایران جلب بشود. از سویی، ضروری است دستگاه دیپلماسی بیش از پیش گفتوگوهای خود را با کشوری همچون ترکیه افزایش دهد. بیتردید این گفتوگوها میتواند ثمربخش باشد و مانع از تندروی ترکها علیه ایران بشود.
دوست داشته باشیم یا نداشته باشیم، ترکیه همانند ایران از قدرتهای مهم منطقهای است و این دو کشور محکوم به همکاری با یکدیگر هستند. همکاریهای آنها میتواند آتش را بخواباند. آنها نسبت به شیخنشینهای جنوبی، همسایه بهتری برای ما بودهاند و ما نباید اجازه دهیم برخی اختلافات میان دو کشور که طبیعی هم است، موجب سایه افتادن بر دیگر مناسباتمان شود.
- ۹۵/۱۲/۰۳