ریپورتر

طبقه بندی موضوعی
نویسندگان

۲۲۹۶ مطلب توسط «درویش» ثبت شده است

۱۶
دی

آنکارا در حال حاضر نقش پسر خوب ولادیمیر پوتین را بازی می‌کند و این در حالی است که تهران با اعتماد به نفس بیشتری حرکت می‌کند و در حال تقویت قدرت و نفوذ خود با حفظ فاصله است

تا دیروز برقراری آتش‌بس در سوریه با طول عمر بیش از چندساعت یک آرزو بود، امروز آتش‌بس ششمین روز خود را هم سپری کرده است اما هیاهوهای بازیگران منطقه‌ای در حال شکل و شمایل بخشیدن دیگری به آن است. اگر تا دیروز دایره بازیگران منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای در سوریه از شمار انگشتان دو دست هم فراتر می‌رفت، پایه‌های آتش‌بس اخیر در این کشور را ایران، روسیه و ترکیه در نشست 20 دسامبر در مسکو گذاشتند. اقدامی که تعداد بازیگران تاثیرگذار را به سه کشور کاهش داد اما به نظر می‌رسد که ترکیه بار دیگر با اقدام‌های خود در حال تهدید حیات آن مثلث است.

به گزارش اعتماد، میوه نشست مسکو بیانیه‌ای بود که به امضای وزرای امور خارجه ایران، روسیه و ترکیه رسیده بود اما هنگامی که نوبت به روی میز قرار دادن این بیانیه و تطبیق آن با واقعیت‌های میدانی و پیرامونی سوریه شد، روسیه و ترکیه کار را در قالب مذاکرات دو جانبه در آنکارا پیش بردند. نگارش جزییات با سرعت بسیار زیاد انجام گرفت و زمانی که اعلام شد آتش‌بس از روز جمعه برقرار می‌شود تمام بازیگران منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای با تردید و تعجب به آن نگریستند. روسیه بلافاصله قطعنامه حمایت از این آتش‌بس را به شورای امنیت برد و برای نخستین‌بار در برابر درخواست‌ها و پیشنهادها برای اصلاح آن هم مقاومت نکرد.

متن اصلاح شده با رای جامع در شورای امنیت به تصویب رسید و اعضای دایم شورای امنیت و نماینده ویژه سازمان ملل در امور سوریه اعلام کردند که از این توافق برای آتش‌بس حمایت می‌کنند. درست در همان بازه زمانی، ولادیمیر پوتین، رییس‌جمهور روسیه با حسن روحانی، رییس‌جمهور کشورمان تماس تلفنی داشت که در آن رایزنی، روحانی لزوم هماهنگی‌های بیشتر میان تهران و مسکو برای تا نشست آستانه را به وی یادآوری کرد. ولید معلم، وزیر امور خارجه سوریه نیزدر سفری از پیش تعیین نشده به تهران آمد و در گفت‌وگو با مقام‌های متعدد ایرانی از تلاش‌های ایران در سوریه قدردانی کرد. سفری که رنگ و بوی تجدید بیعت ایران و سوریه را با توجه به تغییرات در صحنه بازیگران درگیر در مذاکرات صلح برای این کشور داشت.

در حالی که روسیه و ترکیه بر حجم هماهنگی‌های دوجانبه می‌افزایند و قرار است تا پیش از نشست آستانه نیز رایزنی‌هایی در سطح کارشناسی میان دو کشور به شکل مستمر ادامه پیدا کند، خبرهای تایید شده حاکی از این است که محمد جواد ظریف، وزیر امور خارجه ایران و سرگئی لاوروف وزیر امور خارجه روسیه آخرین بار روز پنجشنبه 9 دی ماه گفت‌وگوی تلفنی با هم داشته‌اند و از آن زمان تاکنون تماس تلفنی در سطح دو وزیر میان دو پایتخت برقرار نشده است.

آتش‌بس در سوریه برقرار شده است اما بخش اعظمی از جزییات مورد توافق آنکارا و مسکو در هاله‌ای از ابهام قرار دارد. آنچه بحران سوریه را شش سال تمام از یک مرحله به سمت مرحله وخیم‌تر سوق داده است پیچیدگی‌های تحولات در صحنه میدانی، تعدد بازیگران و تنوع و تعارض منافع آنها، نامشخص بودن مرز میان اپوزیسیون سیاسی با معارضه مسلح، غیرقابل تشخیص بودن تفاوت میان معارضه مسلح با جریان‌های تروریستی بوده است. در چنین شطرنج پیچیده‌ای، متن نهایی برای آتش‌بس به سرعت نگاشته می‌شود و اجرا نیز از ساعاتی بعد کلید می‌خورد. آنکارا وعده می‌دهد جریان معارضه را کنترل کند و مسکو نیز متعهد می‌شود تا دولت بشار اسد، آتش‌بس را نقض نکند.

آنکارا در حالی برای چنین ضمانتی امضا می‌دهد که هنوز با وجود گذشت نزدیک به یک هفته از برقراری این آتش‌بس مشخص نیست که کدام جریان‌های معارضه به گعده آتش‌بس پیوسته‌اند و کدام یک فاصله خود را حفظ کرده‌اند و دست از تبادل آتش هم برنداشته‌اند. در این میان روسیه نیز با تعجیل تلاش می‌کند آتش‌بس را با وجود نقض‌های نه چندان اندک برجا مانده به تصویر بکشد و مسیر مذاکرات سیاسی سوری – سوری در آستانه را هر چه سریع‌تر هموار کند.

باز هم ساز مخالف چاووش اغلو
در چنین شرایطی جمهوری اسلامی ایران در چارچوب حمایت از هرگونه تلاشی برای برقراری آرامش در سوریه و انتقال کمک‌های بشردوستانه از آتش‌بس در سوریه استقبال کرد و اعلام کرد که حاضر است برای تسهیل روند مذاکرات سوری – سوری در آستانه نیز نقش مثبت خود را ایفا کند. وزیر امور خارجه ترکیه اما در نخستین گام خلاف تامین امنیت آتش‌بس در سوریه، باز سخنان ضدایرانی خود را تکرار کرد. روز گذشته مولود چاووش اغلو، در مصاحبه‌ای تلویزیونی انگشت اتهام برای نقض‌های پراکنده آتش‌بس در سوریه را به شکل غیرمستقیم به سمت ایران دراز کرد و در ادبیاتی نامتعارف با حال و احوال این روزهای رابطه دو جانبه به خصوص پس از نشست سه جانبه مسکو از ایران خواست که از نفوذ خود بر آنچه که آنکارا شبه‌نظامیان شیعه در سوریه می‌خواند، استفاده کند.

ترکیه همصدا با جریان‌های نظامی مخالف بشار اسد در سوریه ادعا می‌کند که این دولت سوریه است که مسوولیت نقض آتش‌بس را بر عهده دارد لذا از ایران خواست از نفوذ خود بر بشار اسد برای توقف تبادل آتش بهره بگیرد. چاووش اغلو پا را از این اظهارات هم فراتر گذاشت و اعلام کرد که آنکارا و مسکو در حال کار روی تحریم‌هایی هستند که علیه طرف‌هایی که ناقض آتش‌بس باشند، اعمال خواهد شد. وزیر امور خارجه ترکیه در ادامه سخنانش هشدار داد که اگر نقض آتش‌بس در سوریه ادامه پیدا کند، سلامت نشست آستانه که به گفته وی 23 ژانویه برابر با 4 بهمن برگزار خواهد شد، زیر سوال خواهد رفت.

وزیر امور خارجه ترکیه در حالی با اظهارات روز گذشته خود از ایران می‌خواهد که مانع از نقض آتش‌بس توسط دولت سوریه شود که در توافق آتش‌بسی که صورت گرفته این روسیه است که باید ضامن رفتارهای دولت مرکزی در سوریه باشد اما در جمله‌بندی چاووش اغلو، درخواستی از روسیه صورت نگرفته است. چاووش اغلو در اظهارات خود مستقیما از حزب‌الله لبنان و دولت بشار اسد به عنوان ناقضان آتش‌بس نام برده و تلاش کرده تقصیر هرگونه تاخیر یا کنسل شدن نشست آستانه را بر گردن آنها بیندازد؛ این در حالی است که روز سه شنبه بسیاری از گروه‌های مخالف که به آتش‌بس پیوسته بودند به بهانه نقض آتش‌بس از سوی دولت اعلام کردند که شرکت در این نشست را معلق می‌کنند.

توان محدود ضمانت‌کننده‌های آتش‌بس
در حالی که روز سه شنبه برخی گروه‌های مخالف بشار اسد از بایکوت کردن مذاکرات آستانه سخن گفتند سی‌ان‌ان در پاسخ به این سوال که آیا غیبت معارضه در آستانه مهم است یا خیر ؟ نوشت: از منظر سیاسی مهم است. پس از آنکه روسیه و ترکیه بر سر حضور گروه‌های مختلف در پروسه سه گانه توافق (آتش‌بس، نظارت بر آتش‌بس و مذاکرات صلح) به توافق رسیدند هرگونه عقب‌نشینی از حضور در آستانه از سوی این گروه‌ها می‌تواند از منظر سیاسی برای مسکو و آنکارا چندان برازنده نباشد. اما این نخستین‌بار نخواهد بود که مذاکرات درباره سوریه یا بایکوت می‌شود یا به تاخیر می‌افتد. اما غیبت آنها از منظر نظامی چندان تاثیرگذار نخواهد بود. گروه‌های شبه نظامی در گعده داخلی خود نیز نمی‌دانند که چه موضع‌گیری واحدی باید در برابر طرح آتش‌بس روسی – ترکی داشته باشند.

دست مخالفان اسد پس از واگذاری حلب خالی‌تر شده است و اگر این گروه تا نشست آستانه چند نقطه کلیدی دیگر را هم واگذار کنند، وضعیت آنها بدتر از امروز نیز خواهد شد. جبهه النصره و داعش مشمول آتش‌بس قرار نگرفته‌اند و به نظر می‌رسد که همین غیبت می‌تواند حیات آتش‌بس را تا حد بسیار زیادی تهدید کند.

از سوی دیگر موقعیت کردها در نشست آستانه نیز در هاله‌ای از ابهام قرار دارد و در حالی که این گروه منسجم‌ترین گروه مبارزه‌کننده با داعش در زمین سوریه است اما ترکیه با حضور آنها در مذاکرات آستانه زاویه دارد. کردها در چندسال اخیر در مناقشه داخلی سوریه مورد حمایت روسیه بوده‌اند و در جریان مبارزه با داعش، امریکا نیز از آنها حمایت می‌کند. در حالی که ترکیه و روسیه تعهد دو طرف درگیری به آتش‌بس را تضمین کرده‌اند، اما اصلی‌ترین سوال این است که هرکدام از این دو بازیگر دقیقا از چه توان سیاسی و میدانی برای کنترل طرف مورد تعهد خود برخوردار هستند؟ سی‌ان‌ان در پاسخ به سوال می‌نویسد: تسلط آنها بر دو طرف برای حفظ آتش‌بس کافی نیست. اصلی‌ترین مشکل این است که هر جبهه در سوریه گروه‌های متفاوتی را شامل می‌شود.

بسیاری از این گروه‌ها به نوعی با جبهه فتح‌الشام در ارتباط هستند. از سوی دیگر تعیین اینکه نقض را دقیقا کدام طرف انجام داده هم آسان نیست و حتی پس از تعیین مقصر، تنبیه آن نیز نمی‌تواند معنای ملموسی داشته باشد. ترکیه به عنوان مثال بر تمام گروه‌های درگیر تسلط ندارد و از سوی دیگر درگیری‌های نظامی این کشور با داعش در الباب سوریه از یک سو و ناامنی‌های داخلی ترکیه از سوی دیگر از توان آنکارا برای تاثیرگذاری جدی کاسته است.

حس بیهوده رقابت ترکیه با ایران
زمانی که در 20 دسامبر ایران، روسیه و ترکیه بیانیه 8‌ بندی را در مسکو امضا کردند، آنچه که محل تعجب بازیگران منطقه‌ای بود نه نزدیکی روسیه و ترکیه که امضای مشترک وزرای امور خارجه ایران و ترکیه بر پای 8 بند یک بیانیه بود. 6 سال تمام ایران در یک سوی پرونده سوریه ایستاده بود و ترکیه در سوی دیگر. المانیتور در این باره می‌نویسد: ترکیه با امضای بیانیه مسکو در حقیقت به سیاستی که از سال 2011 در سوریه دنبال می‌کرد دال بر برکناری فوری و بی‌قید و شرط بشار اسد پایان داد. یک حقوقدان ترک در این باره می‌گوید: بیانیه مسکو در حقیقت اعلامیه ورشکستگی سیاست‌های رجب طیب اردوغان رییس‌جمهور ترکیه در سوریه بود. ترکیه با امضایی که پای این بیانیه قرار داد در حقیقت به تقویت موضع ایران و روسیه در منطقه کمک کرد.

آنچه که در این بیانیه به آن اشاره‌ای نشده و البته چندان هم مورد توجه قرار نگرفته است، رقابت‌های منطقه‌ای است که ترکیه و ایران با هم دارند. این دو کشور تا همین یک ماه پیش هم در پرونده سوریه و هم در پرونده عراق با فاصله‌های بسیار زیاد از هم ایستاده بودند. دامنه رقابت‌های آنها نیز تنها به خاورمیانه محدود نمی‌شود بلکه وسعت آن تا قفقاز و آسیای میانه هم کشیده شده است. در حال حاضر نیز به نظر می‌رسد حس رقابت‌جویی که ترکیه با ایران در منطقه دارد می‌تواند حیات آتش‌بس در سوریه را تهدید کند.

در حالی که ترکیه حتی با وجود بیانیه مشترک با ایران و روسیه در مساله سوریه تلاش می‌کند وجهه رقابتی رابطه خود با ایران در منطقه را حفظ کند، المانیتور می‌نویسد که این کشور در حال حاضر در جایگاه رقابت با ایران در منطقه نیست. بزرگ‌ترین اشتباه آنکارا در مرحله نخست این بود که برکناری بشار اسد را به محور اصلی سیاست‌های خاورمیانه‌ای خود بدل کرد.

پس از آن هم ترکیه یک اشتباه فاحش دیگر مرتکب شد و آن هم این بود که همزمان هم می‌خواست با کرد‌ها بجنگد هم با داعش مبارزه کند و هم از موضع لزوم رفتن بشار اسد کوتاه نیاید. در چنین شرایطی و با این اشتباه‌ها، ترکیه باید بپذیرد که در مقایسه با ایران در جایگاه بسیار ضعیف‌تری قرار دارد. ترکیه در حال حاضر نقش پسر خوب ولادیمیر پوتین را بازی می‌کند و این در حالی است که ایران با اعتماد به نفس بیشتری حرکت می‌کند و در حال تقویت قدرت و نفوذ خود است.

عقب‌نشینی در عراق پس از کوتاه آمدن در سوریه
المانیتور در ادامه می‌نویسد که روسیه به دنبال متوازن کردن نقش منطقه‌ای ایران با کشیدن ترکیه به سمت خود است. ترکیه در بیانیه مسکو به نوعی با ایران و روسیه متحد شده اما حقیقت این است که در حال عقب‌نشینی از مواضع خود در سوریه و عراق و به طور کلی در خاورمیانه است. همزمان که بر نقش مثبت و فعال ایران چه از بعد اقتصادی و چه از منظر سیاسی در قفقاز و آسیای میانه افزوده می‌شود از نقش ترکیه در این دو منطقه کاسته می‌شود.

در مساله موصل نیز اردوغان اصرار بی‌موردی به حضور کرد و این در حالی بود که حسن روحانی رییس‌جمهور ایران در سخنانی در ماه اکتبر هشدار داد که دخالت کشورهای دیگر در امور هم بدون مجوز کشور میزبان بسیار خطرناک است. اردوغان در برابر این اظهارات سکوت اختیار کرد.

در همان مقطع حیدرالعبادی، نخست‌وزیر عراق تلاش می‌کرد فضای رابطه آنکارا – بغداد را متشنج‌تر نکند و در سخنانی اعلام کرد که عراق به دنبال جنگ با ترکیه نیست اما اگر تقابلی رخ دهد، بغداد آماده دفاع از خود خواهد بود. پاسخ اردوغان به العبادی تند و به دور از آداب دیپلماتیک بود. رییس‌جمهور ترکیه به نخست‌وزیر عراق گفت: حد خودش را بداند چرا که وی در قد و قواره اردوغان نیست. همان اردوغان روز 30 دسامبر تلفن را برمی‌دارد و با حیدرالعبادی صحبت می‌کند.

اینکه رییس‌جمهور ترکیه به نخست‌وزیر عراق زنگ می‌زند و این مسوولیت را به نخست‌وزیر کابینه خود محول نمی‌کند، نشان می‌دهد که وی از مواضع پیشین خود در قبال عراق هم عقب‌نشینی کرده است. درست همان‌طور که در سوریه عقب‌نشینی کرد.

به نظر می‌رسد که ترکیه تلاش می‌کند تا پیش از نشست آستانه، به نوعی در برابر ایران متحد‌سازی کند یا حداقل از تعداد مخالفان خود بکاهد. اردوغان روز 28 دسامبر نیز در سخنانی تاکید کرد که قطر و عربستان سعودی هم باید به مذاکرات درباره سوریه بپیوندند.

المانیتور در ادامه این مطالب می‌نویسد: حضور قطر و عربستان سعودی در این مذاکرات به معنای پایان توافق‌های انجام گرفته خواهد بود. بخش اعظمی از پرونده سوریه به ریاست‌جمهوری دونالد ترامپ در امریکا گره خورده است. دولت سوریه از بیانیه مسکو استقبال کرده است اما با صراحت به روس‌ها گفته که به ترکیه اطمینان ندارد. ایران و حزب‌الله لبنان در سوریه حضور پررنگی دارند و ترکیه نیز نتوانست با وجود تمام تلاش‌ها حزب‌الله را در سوریه در لیست تروریستی مدنظر خود قرار دهد. از سوی دیگر جبهه النصره که به شکل غیرعلنی از حمایت‌های آنکارا برخوردار بوده در لیست گروه‌های تروریستی قرار گرفته است.

المانیتور در پایان می‌نویسد: پوتین شطرنجباز ماهری است و اردوغان را کاملا در اختیار خود گرفته است. او هم بر اردوغان سیطره پیدا کرده و هم به او می‌گوید که چه کارهایی بکند. درست است که به نظر می‌رسد سرنوشت صلح در سوریه امروز به آنچه در آستانه و مسکو می‌گذرد مرتبط شده است اما روسیه باید مراقب رابطه مملو از بی‌اعتمادی آنکارا و تهران و تاثیرپذیری پرونده سوریه از آن هم باشد.

در این میان نقش روسیه به بندبازی می‌ماند. اندکی جانبداری بیش از اندازه از ترکیه می‌تواند منجر به بی‌اعتمادی بشار اسد به نیت روس‌ها شود و همزمان بر فاصله ایران بیفزاید. ایران، بازیگر یک یا دو روزه در سوریه نیست و بدون حضور ایران هیچ صلحی در سوریه میسر نخواهد بود.

۱۲
دی

آن طور که پیداست کارگردان سلام بمبئی تیمی را گرد هم آورده و عزمش را جزم کرده تا نه فقط برای مخاطب  ایرانی؛ که به مخاطب هند هم نشان دهد که می‌تواند از فیلم هندی هم فیلمی هندی تر بسازد!
 
ساخت فیلمی در جغرافیای کشور هند، بر اساس قصه‌ای به ظاهر عاشقانه و به شدت ضعیف، با بازی بازیگرانی که  مبنای حضورشان صرفاً چهره و تیپ و لباس آنهاست، استفاده از موسیقی پاپ وطنی و هندی... این خلاصه‌ای 2 خطی از یک فیلم 105 دقیقه‌ای است؛ فیلمی که قصه و خط روایی داستانش حتی در همان دو خط هم مفهوم و معنا ندارد.

سلام بمبئی تنها در یک مورد از انسجام و ضرباهنگ برخوردار است و آن هماهنگی اجزا در شل و وارفته بودن قصه و بازی بازیگران است. اگر قصه‌ی فیلم شل و وارفته عنوان می‌شود به این دلیل است که حتی تعلیق مدنظر کارگردان هم منطقی، باورپذیر و اثرگذار در نمی‌آید. علاوه بر این، بازی گلزار و بنیامین هم آن‌قدر سرد و بی‌روح است که کمکی به قصه‌ی این فیلم بی قصه نمی‌کند.

در فیلم سلام بمبئی کارگردان علاقه‌ی زیادی به استفاده از تصاویر هوایی باکیفیت بالا از مناظر بمبئی دارد و عموماً دوربین در روایت قصه؛ میان زمین آسمان سرگردان است. حتی در لحظاتی احساس می‌شود که فیلم تازه آغازشده و بعد همانند سریال های 90 شبی برای اتفاقات آتی آن، تصمیم گرفته شده است. این برداشت به این خاطر است که پس از گذشت حدوداً یک ساعت از فیلم هیچ موضوعی جز مخ زدن بنیامین و شوخی و گفت و گو های زشت در باره‌ی چندوچون ارتباط بنیامین با دختر هندی ندارد و نمایش زندگی روزمره( و البته خسته‌کننده) گلزار و معشوقش با موسیقی متن عمدتاً هندی؛ بیشتر یک کلیپ ضعیف عشقی را تداعی می‌کند تا روایتی برای بیان فرآیند شکل‌گیری عشق بین آن دو.

همان طور که گفته شد موسیقی در فیلم سلام بمبئی کاملاً  بر تصویر مسلط است و گویی ما شاهد یک فیلم کپی‌برداری شده از فیلم های ضعیف و موزیکال سینمای هند هستیم. البته نمی خواهم که محصولات سینمایی بالیوود، با همان اصطلاحاً فیلم هندی را بکوبم و مطلقاً این سبک فیلم‌سازی را محکوم کنم؛ اما نکته‌ای که بر آن تاکید داردم این است که این فیلم آن‌قدر سطحی، پیش‌پاافتاده و دم دستی است که حتی با فیلم های ضعیف بالیوود هم قابل‌مقایسه نیست.

بر پایه‌ی آنچه نوشته شد، باید از تهیه‌کننده و کارگردان این فیلم پرسید که آیا ظرفیت بالای اشتراکات دو کشور ایران و هند؛ تنها در حد ساخت چنین فیلمی است؟ آیا واقعاً این فیلم اثری درخور با مضمون عشق است؟

ایرادات متعددی که در پرداختن به موضوع عشق در فیلم سلام بمبئی وجود دارد تنها محدود به مفاهیم نمی‌شود و در اجرا هم نبود قصه موجب می‌گردد تا حس تعلیق مدنظر کارگردان در فرجام این عشق، منطقی و باورپذیر از کار در نیاید. در واقع پس از گذشت یک ساعت از فیلم، به مدت 30 دقیقه شاهد زنگ زدن، ایستادن مقابل خانه، نگاه‌های رو به افق و مغموم و ... هستیم که ابتدا معشوق به آن مبادرت می‌ورزد و پس از آن عاشق به همان کارها مبادرت می‌ورزد.
 
 نمونه‌ی دیگری که می‌شود در مورد روایت بی‌منطق قصه بیان کرد؛ علت گم شدن محمدرضا گلزار است. کارگردان برای ایجاد حس تعلیق و گره در قصه (که به نگارش خود اوست) موضوع و مسائلی را به‌کار می‌گیرد که بیشتر حس آب بستن به داستان را می‌دهد.
 
علت چنین برداشتی بی‌منطقی محض در پرداختن به موضوع آدم‌ربایی  در داستان فیلم است. کارگردان برای باورپذیر کردنِ میزانِ بد طینتی و خباثت رقیب عشقی گلزار تنها از عناصری مانند حرافی و اعتراضات تکراری و همچنین نمایش دادن یک کلت در دستان او بهره می‌گیرد؛ آن هم کلتی که پس از مسلح شدن به‌دست رقیب عشقی دوباره داخل داشبورد ماشین گذاشته می‌شود! نکات بی‌منطق فیلم فراوان‌اند. به طور کلی در قصه‌ی برهوت مانند این فیلم؛ حتی اگر بوته خاری هم رویت می‌شود پلاستیکی است!
 
با تمام آنچه بیان شد، تا به امروزشاهد فروش نزدیک به 8  میلیاردی این فیلم هستیم. برای فروش بالای یک فیلم عوامل متعددی دخیل هستند؛ حضور چهره‌های مشهور یا همان سلبریتی ها، جاذبه‌ی ظاهری تبلیغات و ایجاد تصور مثبت نسبت به فیلم با ارائه تصویری متفاوت از دیگر آثار ساخته‌شده در سینما (چنانکه در این فیلم محل ساخت فیلم و بازی بازیگران غیر ایرانی موجب این مسئله شده‌اند) و نکته‌ی دیگر موزیکال بودن فیلم است. فقدان تنوع ژانر و از جمله کمبود جدی فیلم های موزیکال و نیز وضعیت روحی مخاطب ایرانی می‌تواند از دیگر عوامل فروش بالای فیلم باشد.
 
با در نظر گرفتن مواردی نظیر: محل فیلمبرداری فیلم، هندی بودن عمده ی بازیگران فیلم، استفاده از عناصری نظیر موسیقی و قصه ای که می خواهد با محوریت عشق باشد؛ ناخودآگاه نوعی مقایسه در ذهن شکل می گیرد و سلام بمبئی با آثار سینمای هند و فیلمفارسی های سینمای خودمان قیاس می شود. وقتی فیلم سلام بمبئی را با آثار سینمای هند و فیلمفارسی های ساخته شده قبل و بعد از انقلاب مقایسه می کنم؛ به حال و روز و اعتبار فیلم هندی و حتی برخی فیلمفارسی ها تاسف می خورم؛ چرا که ضعیف ترین فیلم های هندی از  قابلیت تحریک احساسات مخاطب بهره مند بودند و فیلمفارسی ها نیز لااقل می توانستند بینندگان خود را سرگرم کنند!

سلام بمبئی فیلمی ضعیف و سردستی است؛ اما فروش بالای آن نشان می‌دهد که سینمای ایران در کدام حوزه‌ها و گونه‌های سینمایی از کمبود جدی رنج می‌برد و این کمبود آن قدر جدی و محسوس است که فیلم‌هایی از جنس سلام بمبئی می‌توانند از شرایط به نفع خود بهره ببرند.

۱۲
دی

روزنامه انگلیسی "دیلی میل" برجسته‌ترین پیش‌بینی‌های خود برای سال ۲۰۱۷ را منتشر کرد که بارزترین این پیش‌بینی‌ها وقوع "کودتا" در عربستان است.

به گزارش ایسنا، شبکه سومریه نیوز عراق به نقل از دیلی میل نوشت، دهه‌ها از سرکوب‌گری و زیاده‌روی در هزینه‌ها و فساد باعث بیرون راندن خاندان حاکم در عربستان خواهد شد.

این روزنامه پیش‌بینی کرد که کودتایی علیه سلمان بن عبدالعزیز، پادشاه عربستان سعودی به وقوع بپیوندد.

دیلی میل گزارش داد، عربستان بهای مداخله در سوریه و جنگ‌های داخلی در یمن را خواهد پرداخت و احتمال می‌رود که جایگزین ملک سلمان، محمد بن نایف، ولیعهد عربستان شود که رابطه‌های بلندمدتی با واشنگتن دارد.

در همین حال، عربستان امروز دومین سالگرد به قدرت رسیدن سلمان بن عبدالعزیز را جشن می‌گیرد.

همزمان، محمد بن نایف به مناسبت دومین سالگرد به قدرت رسیدن سلمان بن عبدالعزیز گفت که پادشاه "بسیار برای وحدت کشورهای عربی و تحکیم همبستگی اسلامی در سایه چالش‌های بزرگی که جهان عرب و اسلامی با آن مواجه هستند، تلاش کرده است و با تلاش‌های «مخلصانه‌اش» پیوندهای برادری و زمینه‌های همکاری مشترک میان کشورهای شورای همکاری خلیج فارس را مستحکم کرده است."

روزنامه دیلی میل در ادامه پیش‌بینی‌هایش نوشت که دونالد ترامپ، رئیس جمهوری منتخب آمریکا از دولت پکن انتقام بگیرد و این کار را از طریق مخالفت با هزینه‌های گمرکی بر واردات چینی انجام دهد و در پاسخ به این امر، چین سندهای خزانه‌داری آمریکا را از بین ببرد و در عین حال، امکان وقوع رویارویی نظامی در دریای چین جنوبی افزایش می‌یابد.

در ضمن پیش‌بینی‌های این روزنامه آمده است که در سال ۲۰۱۷ جهان بهای سال‌ها استقراض و زیاده‌روی در هزینه‌ها را خواهد پرداخت.

این روزنامه نوشت بسیاری از قرض‌های داده شده به کشورهای منطقه یورو همچون ایتالیا و یونان پرداخت نخواهد شد و پیش‌بینی می‌شود که بحران مالی دشوارتری نسبت به سال ۲۰۰۸ رخ دهد.

دیلی میل به این امر اشاره کرد که نظام جدید آمریکا به سلطه راسخ آمریکا در منطقه پایان خواهد داد و ترامپ ایالات متحده را به انزوای بین المللی خواهد کشاند و روسیه جایگزین آمریکا خواهد شد و ایران و ترکیه به قدرت‌های سلطه گر در منطقه خاورمیانه خواهند پیوست و همچنین چتر امنیتی جدیدی ایجاد خواهد شد که تهدیدی برای عربستان و زنجیره‌ای از کشورهای کوچک در حوزه خلیج فارس همچون بحرین و همچنین همپیمانان کلاسیک همچون اردن خواهد بود.

۱۱
دی

مراکز پژوهشی و اتاق های فکر نظام استکبار به این نتیجه رسیده اند که انقلاب مردمی ایران با دیگر کشورها متفاوت بوده و ایمان مذهبی و الگو گیری از نهضت سیدالشهدا (علیه السلام) روحیه ای مقاوم به آنها بخشیده است، به همین دلیل نوک پیکان حمله نرم خود را به سمت اعتقاد، فرهنگ و ارزش های حاکم بر جامعه برده اند.

سلاح دشمنان در این جنگ نرم، سلاح رسانه است. یکی از مهم ترین و فراگیرترین این رسانه ها، شبکه های ماهواره ای است. شناخت صحیح این ابزار و نحوه مواجهه با آن اولین گامی است که می تواند جلوی صدمات جبران ناپذیر به جبهه خودی را بگیرد.

کشور آمریکا که مالکیت ۹۰ درصد شبکه های ماهواره ای را در اختیار دارد و همین طور به لحاظ جمعیتی حدود ۴ برابر ایران جمعیت دارد، تنها ۸ شبکه ماهواره ای را به رایگان در اختیار مردم قرار داده و بقیه شبکه های ماهواره ای را به صورت تلویزیون کابلی و در قبال دریافت هزینه در اختیار آنها قرار داده است.

مهم ترین هدف شبکه های ماهواره ای، هدف قرار دادن خانواده ها است. این شبکه ها برای تمام اعضای خانواده، برنامه تولید و پخش می کند.

پدر خانواده به عنوان اصلی ترین رکن خانواده همواره مورد هدف شبکه های ماهواره ای بوده و آنها به دنبال این هستند که پدر خانواده را دچار بی غیرتی و مسائل غیر اخلاقی کنند. مادر خانواده نیز از این جنگ نرم رسانه ای در امان نبوده و شبکه های ماهواره ای سعی دارند با پخش سریال ها و فیلم های مخرب، مادر خانواده را نیز دچار بی حیایی و بی عفتی کنند.

بر خلاف خانواده های ایرانی که در آن مادران سمبل حیا و عفت هستند، مادرانی که در سریال‌های ماهواره ترویج می‌شوند، افرادی هستند که دنبال عیش و نوش و بی عفتی بوده و کوچکترین توجهی به تربیت سالم فرزندان خود ندارند. مادر شبکه های ماهواره ای تنها و تنها به چند چیز فکر می کند: اینکه چطور لباس بپوشد، چطور آرایش کند، در جمع مردان غریبه چطور خود را عرضه کنند و بر خلاف مادران ایرانی که فرزندان سالم تربیت می کنند مادران سریال های ماهواره فرزندان خود را به برقراری رابطه نامشروع با جنس مخالف تشویق هم می کنند.

یکی از این شبکه های ماهواره ای که به عنوان بازوی رسانه ای نظام استکبار با هدف فروپاشی فرهنگی جامعه ایران در حال فعالیت است، شبکه جم نام دارد که تحت مدیریت شخصی به اسم سعید کریمیان در ترکیه اداره می شود.

در سریال های این شبکه خیانت جایگزین رابطه خوب، اخلاقی و سالم در خانواده ها شده است، پدر و مادرها دائماً در حال خیانت به یکدیگر بوده و بیشتر سریال های شبکه جم بر پایه خیانت همسران به یکدیگر تولید و پخش می‌شوند.

جالب است که بدانید خیلی از سریال هایی که از شبکه جم پخش می‌شوند، حتی اجازه پخش در کشور تولید کننده و مبدأ را نیز ندارند. این سریال‌ها با این محتوا بی‌شک برای ایجاد اختلالات فرهنگی و عقیدتی در خانواده های ایرانی تولید و پخش می‌شوند.

شبکه ماهواره ای جم برای اینکه روی کانون خانواده های ایرانی هر بهتر و بیشتر اثر بگذارد، زنان را به عنوان مدیران فرهنگی خانواده های ایرانی مورد هدف قرار داده و به همین دلیل است که در بیشتر سریال های این شبکه، خانم ها شخصیت اول و محور اصلی داستان را به خود اختصاص می دهند.

علاقه این شبکه ضدفرهنگی به کار کردن روی سوژه زنان به اندازه ای است که در بیش از نیمی از نامگذاری سریال های این شبکه، از نام خانم استفاده کرده است.

شب نشینی های نامتعارف، استفاده از مشروبات الکلی، همجنس گرایی و نوع مراوده میان مرد و زن، همه این ها نوعی از سبک زندگی غربی هستند که در پس فیلم ها و سریال های شبکه جم که در ظاهر قرار است مخاطب خود را برای ساعاتی سرگرم کند، وجود دارد.

محور عمده در سریال‌های ترکی پخش شده از شبکه جم، تجمل‌گرایی و مصرف‌گرایی است، در حالی که خیلی از سریال های ترکی، درباره زندگی خانواده های متوسط و زیر متوسط جامعه ساخته می شود. ولی تیمی که در شبکه جم برای مردم ایران سریال انتخاب می کنند، تعمداً سریال هایی را انتخاب می کنند که زندگی های تجمل گرایانه و مصرف گرایانه را به تصویر می کشند.

محور بعدی خیانت است، خیانت های درون و برون خانوادگی با هدف ایجاد اختلال در رابطه های سالم خانواده های ایرانی و ترسیم الگویی برای رابطه نامتعارف که هیچ سنخیتی با خانواده های ایرانی ندارد. روابط مثلثی و مربعی میان بازیگران که سوژه اصلی سریال های شبکه جم است، اولا زمینه پخش طولانی مدت این سریال ها را تا بعضاً ۱۷۰ قسمت نیز فراهم می کند و مخاطب را تشویق می کند تا انتها این سریال ها را تماشا کند.

تکیه بر فرزندان نامشروع، ارتباطات نامناسب درون خانوادگی و روابط نامناسبی که درون این سریال ها به تصویر کشیده می شود که هیچ تناسبی با سبک زندگی در خانواده های ایرانی ندارد، تنها با این هدف انجام می شود که خانواده ایرانی از ارزش‌هایی که دارد فاصله بگیرد. بنابراین نباید تصور شود که این برنامه ها صرفا جهت سرگرمی مخاطب تهیه و پخش می شوند.

یکی از پر بیننده ترین سریال های شبکه جم، سریال «حریم سلطان» بود. این سریال داستان یک پادشاه عثمانی به نام «سلطان سلیمان» است که از سال ۱۵۲۰ تا سال ۱۵۶۶، به مدت ۴۶ سال پادشاه عثمانی بود. سلطان سلیمان در طول پادشاهی خود این قدر گرفتار جنگ و کشور گشایی بود که مجموعاً بیشتر از یک سال و نیم در کاخ خود در استانبول حضور نداشت.

خیلی از مخاطبین سریال حریم سلطان را با این نگاه گزینش کردند که تصور می کردند سریال حریم سلطان یک سریال تاریخی است، در صورتی که سریال حریم سلطان که در بیشتر کشورها با عنوان «سده با شکوه» فروخته شد، یک سریال سیاسی و اقتصادی بود. از این بُعد سیاسی که در اوج زمانی که در ترکیه شورش های داخلی اتفاق افتاده بود، دولت ترکیه توانست با تولید و ساخت سریال حریم سلطان در مقیاس وسیع، خودش را به تمدن عثمانی وصله بزند تا از این راه برای خودش وجهه کسب بکند. برای این منظور دروغ های تاریخی زیادی نیز در این سریال گفته شد که این سریال را از یک سریال تاریخی به یک سریال سیاسی تبدیل کرد.

همچنین اعتراف دولت ترکیه حاکی از این حقیقت است که سفر ایرانی ها بعد از پخش این سریال به ترکیه ۱۰ درصد رشد پیدا کرد. شاید به همین دلیل بود که سریال حریم سلطان را با ۹۰ درصد تخفیف به شبکه جم فروختند.

در این سریال برای شکستن قبح بی حجابی و ترویج لباس های نامناسب، چهره های نامتعارف، لباس های نامناسب و ظاهر زننده از بازیگران نشان داده شده در حالی که آخرین تصاویر بر جا مانده از زمان عثمانی حاکی از حجاب و لباس های پوشیده زنان آن دوران است. خانم های دوران عثمانی محجبه بوده اند که نوع لباس و پوشش آنها به طور کلی با آنچه در سریال حریم سلطان به نمایش گذاشته شده در تناقض است.

در این سریال چهره سلطان سلیمان، چهره ای معنوی تصویر شده است در حالی که وی ۳ فرزند پسر خود را از ترس خیانت و تصاحب حکومت به قتل رسانده است. همچنین وقتی تعداد خانم ها در دربار سلطان سلیمان زیاد می شده، به دستور سلطان آنها را در درون گونی کرده و سر آن را با سنگ بسته و به درون رودخانه می انداختند.

از همه بدتر اینکه سلطان سلیمان در جریان حکومتش ۳ بار به کشور ایران حمله کرده است و هر سه بار فرمان تجاوز عمومی و گروهی به دختران ایرانی را صادر کرده است. در واقع پخش سریال حریم سلطان، چهره منفور حکومت عثمانی برای ایرانیان را که به ناموسشان تجاوز کرده بود، چهره ای جذاب تصویر کرده که خیلی از آنها به تماشای این سریال نشستند.

۱۱
دی

8 2سال پیش امام خمینی (ره) بنیانگذار جمهوری اسلامی با ارسال نامه ای به گورباچف  رهبر وقت اتحاد جماهیر شوروی او را به اسلام فراخواند و از رفتن به سوی غرب برای حل مشکلات اردوگاه سوسیالیزم برحذر داشت.

این پیام را حضرت آیت الله جوادی آملی فیلسوف برجسته حکیم متاله و یک فقیه عالیقدر- که آوازه شهرت علمی او از مرزهای جمهوری اسلامی فراتر رفته و چون مشعلی فروزان در جهان علم و اندیشه نورافشانی می کند- به مسکو برد. آیت الله جوادی آملی را دکتر محمد جواد لاریجانی که آن هنگام یک دیپلمات برجسته در وزارت خارجه بود همراهی می کرد . لاریجانی خود یک ریاضیدان برجسته و یک فیلسوف است؛ آثار علمی و عملی نشان می دهد که وی در شمار یکی از دانشمندان برجسته کشور است .

از این مهمتر این هیئت  را زنی همراهی می کرد که اسوه و نماد زنان انقلابی کشور بود . مرحوم مرضیه حدیدچی دباغ به دستور امام (ره) همراه این هیئت  به مسکو رفت تا به عنوان نماد یک زن انقلابی و اسلامی در تفهیم این پیام تاریخی بخشی از تصویری باشد که در تاریخ ایران وجهان به عنوان صدور انقلاب ثبت می کند.

پیام تاریخی امام به گورباچف را می توان در 10 جمله زیر خلاصه کرد:

1- مشکل شما عدم اعتقاد به خدا و مبارزه طولانی و بیهوده با خداست.

2-برخورد واقعی با قضایای جهانی جز از طریق دین میسر نیست.

3-خدازدایی و دین زدایی از جامعه بزرگترین ضربه را به  مردم شوروی وارد کرده است در این مقوله تجدیدنظر کنید.

4- با مادیت نمی توان بشریت را از بحران عدم اعتقاد به معنویت که اساسی ترین درد جامعه بشری است به درآورد.

5-مارکسیسم سالیان دراز فرزندان انقلابی جهان را در حصارهای آهنین زندانی کرده است.

6- مشکل شما مسئله مالکیت ،  اقتصاد و آزادی نیست باید به حقیقت روی ‌آورید.

7-با شکستن دیوارهای خیالات مارکسیسم گرفتار زندان غرب و شیطان بزرگ نشوید.

8-باید به حقیقت روی آورید . اندیشه از ماده منزه است و به احکام ماده محکوم نیست.

9-ادراک شهودی انسان از حقیقت خویش مبرا از حس است.

10- از شما می خواهم درباره اسلام تحقیق کنید . جمهوری اسلامی ایران خلأ اعتقادی شما را می تواند پرکند. پناه بردن به کانون سرمایه داری غرب دردی را دوا نمی کند.

گورباچف خود دانش آموخته رشته فلسفه بود . لذا امام در این پیام با معرفی فارابی ، بوعلی سینا ، سهروردی ، ملاصدرا و محی الدین بحرینی دریچه ای برای او گشود تا درک حقیقت انسان ، جهان ، تاریخ و جامعه را از زاویه دید فیلسوفان الهی را نشان دهد.
گورباچف فرصت زیادی برای تصمیم گیری و تصمیم سازی بر اساس یک چارچوب فلسفی جدید نداشت . از یک سو او گرفتار اندیشه های منحط الحادی مارکسیسم بود که نزدیک به یک قرن دماغ اندیشه مردم شوروی را آزار می‌داد از سوی دیگر گرفتار سرویس های فعال موساد و سیا بود که ارکان قدرت در مسکو را متزلزل کرده بودند و جای پای آنها در دانشگاه، رسانه، رساند. سلسله مراتب قدرت در حزب کمونیست حتی در ارتش و دستگاه اطلاعاتی دیده می‌شود .

درست 3 سال بعد از ارسال این پیام امپراتوری 70 ساله کمونیستها در شوروی متلاشی شد و آمریکایی ها مرتب لیبرالیسم را به عنوان راه فرار از بن بست مارکسیسم به روس ها آدرس می دادند، هر چند در این نامه تاریخی گورباچف مخاطب امام بود، اما متن نامه نشان می دهد همه کسانی که در بن بست اندیشه های منحط مارکسیسم گیر کرده بودند مخاطب این نامه بودند. این نامه بذرهای پاکی را در اذهان نیمی از مردم جهان که به غلط به کژراهه مارکسیسم رفته بودند پاشید و آثار و نتایج آن را اکنون به طور ملموس می توان مشاهده کرد.

امروز ظهور فیلسوفانی چون الکساندر دوگین و حلقه فکری او در دانشگاه های روسیه نشانه ثمردهی آن بذر پاک است . فیلسوفانی که در چند و چون قدرت در مسکو و هدایت آن در جهان امروز نقش تعیین کننده دارند.امروز اگر در سوریه نیروهای  نظامی روسیه در کنار مقاومت علیه شقاوت غرب دیده می شود یک زیربنای فکری و تئوریک دارد. صرفا یک راهبرد سیاسی و نظامی موقت نیست.
 

***

رهبر معظم انقلاب اسلامی با تاسی به امام خمینی (ره) و با درک نیازهای فکری و تئوریک غرب بهمن 93 و آذر 94 دو نامه خطاب به جوانان اروپا و آمریکای شمالی ارسال فرمودند.

امروز در غرب سیاستمدار و زمامدار منصف و جویای حقیقتی وجود ندارد که رهبری نامه خود را خطاب به آنها بنویسد و همانند نامه امام (ره) به گورباچف ، آسیب شناسی دردهای جانکاه امروز جوامع غربی را مطرح و برای آن نسخه ارائه دهد لذا ایشان مجبور شدند نامه خود را خطاب به جوانان جوامع غربی بنویسند.

پس از تلاشی اردوگاه سوسیالیسم، اسلام چون مشعلی فروزان فرا راه تاریکی مسیرهایی که مردم مغرب زمین رفته بودند رخ نشان داد. شیاطین غربی به ویژه شیطان بزرگ با راه اندازی خط تولید فکری داعش و جریان تکفیری در این مقام برآمدند که تصویری زشت و موهن و قرون وسطایی از اسلام  ارائه دهند. رهبر انقلاب با اعلام زنگ بیدارباش جوامع غربی را متوجه این فریب نمودند و از جوانان غربی خواستند اسلام و پیامبر اعظم (ص) را بدون روتوش سرویس‌های اطلاعاتی و عملیاتی دولت هایی که در آن به سر می برند مطالعه کنند تا حقیقت اسلام را دریابند.

رهبر انقلاب در این پیام ها از مظلومیت مردم فلسطین و ستمی که به این ملت تا کنون رفته سخن گفتند . رهبر انقلاب از خطر تروریسم و نقش غرب در پدیداری این تبهکاری جدید پرده برداشتند. رهبر انقلاب در این پیام ها از پرخاشگری و بی بندوباری اخلاقی سخن گفتند و آنها را از فرهنگ مبتذل ، ستیزه جو و معناگریز برحذر داشتند.

نکات مهم و کلیدی در این دو پیام آمده است که در وقت خود صاحب نظران به آن  اشاره کردند. کلمات نورانی رهبری در این دو نامه همانند بذری را
می ماند که در جوامع غربی در قلوب جوانان پاشیده شده است شاید یک دهه طول بکشد آثار وجودی خود را نشان دهد. ما در آینده شاهد شکل گیری جنبش های مردمی خواهیم بود که اساس ارزشهای منحط جوامع غربی را هدف قرار دهند و از روی آن عبور کنند ، این روزها خیلی دور نیست جوامع غربی امروز روی سه عنصر شهوت ، قدرت و ثروت تکیه دارند . این سه عنصر تکیه گاه خوبی برای مشروعیت و مقبولیت حکومت نیست .

تاریخ بشر نشان داده است این وضعیت قابل دوام نیست . تاریخ قوم لوط ، ثمود ، عاد و... نشان می دهد که این نوع جوامع در معرض فروپاشی هستند.

۱۱
دی

در طول تاریخ انسان‌ها از روش‌های متعددی برای شکنجه و اعدام مجرمین استفاده می‌کردند.

به گزارش باشگاه خبرنگاران جوان؛ در طول تاریخ انسان‌ها برای مجازات مجرمان راه‌های زیادی را امتحان کرده‌اند که بسیاری از این روش‎‎‌ها وحشیانه بوده است. در این خبر به چندین روش اعدام وحشیانه و دردناک اشاره می‌کینم.

بستن به صلیب
یکی از وحشیانه‌ترین و دردناک‌ترین روش‌های اعدام باستان مصلوب شدن است. در این روش که بیشتر در روم باستان انجام شده فرد اعدامی به بالای صلیب رفته و توسط میخ یا طناب به آن بسته و نهایتا بر اثر گرسنگی و یا خونریزی جان می‌داد.

وحشیانه‌ترین روش‌های اعدام در تاریخ جهان +تصاویر
 
سلاخی کردن
سلاخی کردن یکی از روش‌های غیر انسانی برای اعدام در قرون وسطی بوده است. در این روش پوسن محکوم به اعدام را که به‌هوش و زنده بود را از گوشت و استخوانش جدا نموده و برای درد بیشتر مجرم بر روی گوشت او نمک می‌ریختند.
 
وحشیانه‌ترین روش‌های اعدام در تاریخ جهان +تصاویر
 
چرخ کاترین
در این روش که از یونان باستان سرچشمه گرفته است شخص را بر روی گردونی بسته و جلاد با میله آهنی یا تکه چوبی سخت بر روی بدن مجرم کوبیده تا استخوان‌هایش خرد شوند و محکوم از شدت درد جان دهد.
 
وحشیانه‌ترین روش‌های اعدام در تاریخ جهان +تصاویر
 
تکه تکه کردن
در این نوع از اعدام که بیشتر در کشور‌های انگلستان، هلند، بلژیک و ژاپن انجام شده است دزد یا فرد خطاکار را بسته و اعضای بدن او را از تنش جدا می‌کردند. جلادان برای شروع، شکم مجرم را دریده و اعضای داخلی را بیرون می‌کشیدند.
 
وحشیانه‌ترین روش‌های اعدام در تاریخ جهان +تصاویر
 
خرد کردن
"خرد کردن" بیش از 4000 سال در کشورهای جنوب شرقی آسیا مورد استفاده قرار می‌گرفت. در این روش اعدامی را به تکه سنگ صافی بسته و سپس به فیل آموزش دیده فرمان می‌دادند که از روی سر مجرم رد شود.
 
وحشیانه‌ترین روش‌های اعدام در تاریخ جهان +تصاویر
 
سوزادن
همانطور که از عنوان پیداست جلاد مجرم را از پا آتش زده و آتش کم کم تمام بدن فرد را دربر می‌گرفت. رم باستان، انگلستان و آمریکای شمالی از جمله مناطقی بودند که در گذشته این روش را برای مجازات مجرمین انتخاب کرده‌اند.
 
وحشیانه‌ترین روش‌های اعدام در تاریخ جهان +تصاویر
 
مرگ با اره
در این روش وحشیانه فرد را وارونه و از پا آویزان و سپس با اره او را به دو قسمت تبدیل می‌کردند. این روش در اسپانیا، روم باستان و بخشی از آسیا انجام شده است.
 
وحشیانه‌ترین روش‌های اعدام در تاریخ جهان +تصاویر
 
بستن به اسب
مجرم پس از آنکه دستانش از پشت بسته شد، پایش را به اسب بسته و او را در زمین‌های سنگی کشیده تا بر اثر جراحت جان دهد.
 
وحشیانه‌ترین روش‌های اعدام در تاریخ جهان +تصاویر
۱۱
دی

اخیرا آقای علم الهدی امام جمعه مشهد گفته اند" هرکسی با هر آرمی، هر جریانی به هر شکلی و هر نماد سیاسی که بخواهد در مقابل منویات، خط حرکتی و رهنمودهای حجت امام زمان (علیه‌السلام) قرار گیرد، ازنظر ما جریانی است مساوی با کفر و ما با آن می‌جنگیم." (1)این سخن یاد آوری نکاتی را ضروری میسازد.

۱) در روایات متواتر ملا ک اسلام وکفر شهادتین دانسته شده است حسب نظر مراجع تقلید نیز ملاک اسلام وکفر همین امر می باشد لذا اینکه ملاک اسلام و کفر را مقابله وعدم تقابل با رهبری بدانیم علاوه بر آنکه ازایشان مطالبه دلیل می شود، موجب انزوای اهل ایمان می گردد چرا که مثلا وقتی رهبری اصرار می کنند بر شرکت تمامی احاد مردم درانتخابات ومثلا پنجاه درصد حایزین شرایط درتهران شرکت نمی کنند آیا جناب علم الهدی حاضرند حکم به کفر وارتداد پنجاه درصد تهرانی ها بدهند آیا با این حال در تهران امنیتی برای دستگاه های حکومت اسلام باقی می ماند ؟

۲) مخالفت باخود خدا موجب معصیت است نه کفر،لذا تبدیل کردن ملاک ایمان وکفر به همراهی با حاکمیت وعدم همراهی با آن در زمانه ای که بخاطر عوامل متعددی بخشی از مردم دل خوشی از حاکمان ندارند به معنی خارج نمودن طیفی ازمردم از دین است این امرعلاوه بر ناسازگاری باسیره قطعی پیامبر رحمت که حتی ابوسفیان را درزمره مسلمین پذیرفت وتکریم نمود باسیره وعمل امام راحل هم ناسازگار است که بارها خود راخادم همین مردم میدانست وشهادت میداد مردم ما از مردم عهد رسول خدا به مراتب بهتر ومومن ترند. رهبر انقلاب نیز در تکریم مردم اعم از مخالف وموافق چیزی کم نمی گذارند.
 تحقیر وتوهین به مردم سیره فرعون است که قران می فرماید واستخف قومه فاطاعوه وکانوا قوما فاسقین فرعون برای مطیع کردن مردم, آنها را تحقیر واستخفاف نمود پس قوم اش از در اطاعت درامدند واین از فسق قوم فرعون بود.

۳) درزمانه ای که رهبری ومجموعه حاکمیت مکررا تکفیر را رد و این مرام را خارج ازاسلام می دانند چگونه است که آقای علم الهدی در پایتخت مذهبی مملکت دست به تکفیر بخشی از مردم کوچه وبازار که به هردلیل دلخوشی از حاکمان ندارند می زند (که در بسیاری موارد ناشی از بد عمل کردن حاکمان خصوصا روحانیت است) مردم چگونه بین دعوت به جذب حداکثری که رهبری عنوان میکند وتکفیر شما جمع کنند ؟
 
۴) تکفیر شما چه بسا عده ای مومن ساده دل را وظیفه مند به برخورد فیزیکی با جماعت مرتد به زعم شما بکند. مگر در همین مملکت قتلهای زنجیره ای دگراندیشان اتفاق نیفتاد ؟ اگراینجا قوه قضاییه به وظیفه قانونی پیش گیری از جرم  عمل نکند،و اگر بر اثر این تفکر خونی از کسی بریزد، آن دنیا چه پاسخی می دهید؟

۵) شورای سیاست گذاری ائمه جمعه که وظیفه نظارت بر امامان جمعه را دارد چه می کند؟ دامن زدن به اختلافات وکشاندن آن به مرز تکفیر کجایش با وظیفه امامت جمعه سازگار است؟ اقای علم الهدی تا کجا می خواهد در دامن زدن به اختلافات امت پیش رود؟

۶)  بدانیم اگر پیامبر اسلام با صبر وتحمل وگذشت وتغافل وبزرگواری دسته دسته مردم را به دین وارد ساخت (یدخلون فی دین الله افواجا)  با تنگ نظری ودرشت گویی وپرخاش موجبات خروج دسته دسته مردم به ویژه جوانان از دین فراهم میشود .
کلام خود را با سخنان ابراهیم علیه السلام در مورد مخالفان خود وکسانی که ایمان نیاوردند پایان می برم.

"فمن تبعنی فانه منی ومن عصانی فانک غفور رحیم"ابراهیم۳۶
"هرکس از من تبعیت کرد پس از پیروان من وبامن است وهرکس نپذیرفت ومخالفت کرد پس تو ای خدا بسیار بخشنده ومهربان واهل شفقت هستی"
 
 
 (1) سخنرانی آقای  علم‌الهدی در دیدار با مردم تربت‌حیدریه بر گرفته شده ازسایت alamolhoda.com

۱۰
دی
معاون پژوهش و فناوری وزارت علوم، تحقیقات و فناوری با تاکید بر اینکه دست اندرکاران اصلی در زمینه تولید 58 مقاله رد شده از سوی نیچر شناسایی شده‌اند، گفت: بررسی ما نشان می‌دهد که 398 نفر از دانشگاه‌های وابسته به وزارت علوم و بهداشت و دانشگاه آزاد در تولید این تعداد مقاله نقش داشته‌اند.
 
 
وحید احمدی در جمع خبرنگاران با تاکید بر اینکه همه متخلفان علمی گزارش بخش خبری نیچر شناسایی شده اند، افزود: پرونده این افراد بررسی و میزان نقش آنها در تهیه مقالات نیچر مشخص شده است ضمن آنکه معاونان پژوهشی دانشگاه‌ها نیز در حال پیگیری این موضوع هستند.

وی با تاکید بر اینکه دانشگاه‌ها گزارش‌های خود را در این زمینه ارائه کرده‌اند، خاطر نشان کرد: نتایج بررسی ما نشان می‌دهد که مجموع نویسندگان وزارت علوم، تحقیقات و فناوری در تهیه 58 مقاله خارج شده از نیچر 398 نفر بودند که از این تعداد 22 نفر از وزارت علوم، 30 نفر از وزارت بهداشت و 6 نفر از دانشگاه آزاد اسلامی به عنوان نویسنده مسئول (Author correspondent) بودند.

احمدی با اشاره تعداد نویسندگان همکار در 58 مقاله اعلام شده از سوی نیچر، اظهار کرد: تعداد نویسندگان همکار وزارت علوم، تحقیقات و فناوری 116 نفر، وزارت بعداشت 164 نفر و از دانشگاه آزاد 6 نفر بودند.

به گفته وی تعداد کل نویسندگان این مقالات در وزارت علوم 138 نفر، در وزارت بهداشت 194 نفر و در دانشگاه‌آزاد 66 نفر بوده‌اند.

معاون پژوهش و فناوری وزارت علوم، تحقیقات و فناوری با تاکید بر اینکه 398 در تهیه 58 مقاله نقش داشته‌اند، اضافه کرد: دانشگاه‌ها نیز پیگیر این موضوع هستند و از وزارت علوم درخواست صدور حکم برای متخلفان کرده‌اند.

وی با بیان اینکه بیشترین تخلفات از سوی یکی از دانشجویان دانشگاه تهران بوده که درخواست ابطال مدرک تحصیلی وی ارسال شده است.

 
نوع تخلفات 58 مقاله
احمدی به بیان تخلفات مرتکب شده از سوی 398 نویسنده 58 مقاله پرداخت و توضیح داد: تغییر نام نویسنده از زمان ویراستاری تا زمان انتشار یکی از تخلفات صورت گرفته است و این تغییر نشان می‌دهد که اسامی فروخته شده‌ است.

وی معرفی آدرس‌های ایمیل جعلی را از دیگر تقلبات علمی صورت گرفته دانست و ادامه داد: معمولا نشریات بین‌المللی از نویسنده مقاله درخواست معرفی داور می‌شود که این افراد اسامی محققان برجسته کشور را با آدرس ایمیل‌های جعلی ارائه می‌کردند.

معاون پژوهش و فناوری وزارت علوم با تاکید بر اینکه در خصوص صحت و سقم یافته‌های این مقالات بررسی صورت نگرفته است، اظهار کرد: بررسی صحت یافته‌های این مقالات نیاز به بررسی‌های فنی دارد و ما در این زمینه ارزیابی نداشته‎ایم هرچند که برخی شبهات در نتایج این مقالات وجود دارد.

محققان برجسته در لیست خاطیان نیستند
احمدی با تاکید بر اینکه افراد اصلی درگیر در تهیه این مقالات شناسایی و برای آنها درخواست مجازات صادر شده است، گفت: مدارک تحصیلی افرادی که فارغ التحصیل شده‌اند نیز ابطال خواهد شد.

وی در عین حال یادآور شد: در میان افراد متخلف اسامی محققان و پژوهشگران برجسته کشور نیستند و لیست تهیه شده از این افراد نشان می‌دهد که افراد خاطی از میان افرادی هستند که دارای ایندکس‌های پایینی هستند.

معاون پژوهش و فناوری وزارت علوم به گزارش مشترک وزارت بهداشت و علوم اشاره کرد که به شورای عالی انقلاب فرهنگی ارائه شده است و افزود: این گزارش نشان می‌دهد که جامعه علمی اصلی کشور با درصد قابل قبولی از لحاظ تخلفات علمی پاک است.

وی با بیان اینکه تعداد معدودی اقدام به تخلفات علمی کرده‌اند، یادآور شد: در دنیا نیز این روند وجود دارد به گونه‌ای که بر اساس آمارهای جهانی در کشور ژاپن با 6 درصد، عربستان با 13 درصد و آمریکا با 5 درصد با تخلفات علمی مواجه هستند.

احمدی با بیان اینکه کشورهایی چون کره و چین نیز با روند تخلفات علمی مواجه هستند، ادامه داد: نیچر گزارش مشابهی در خصوص تقلبات علمی چین منتشر کرده است.

گزارش دیگر نیچر درباره ایران
دبیر کل شورای عالی علوم، تحقیقات و فناوری اضافه کرد: پس از انتشار گزارشی از سوی نیچر در خصوص تقلبات علمی برخی از دانشمندان ایرانی،‌ اعتراضاتی به این نشریه شد و این نشریه نیز گزارش دیگری درباره وضعیت علمی ایران منتشر و در آن اعلام کرد که ایران «جزء کشورهای ارزشمند علمی و دارای اعتبار علمی» است.

وی تاکید کرد: این گزارش نیچر نشان می‌دهد که روند تقلبات علمی در همه دنیا وجود دارد و ایران با انتشار گزارش اول نیچر با بحران مواجه نیست.

احمدی درعین حال تاکید کرد: ولی این امر مانع از برخورد ما با متخلفان نخواهد شد و ما باید به عنوان متولیان علم و فناوری کشور با این جرایم برخورد کنیم.

ضرورت برخورد با وضعیت حاکم در میدان انقلاب
معاون پژوهشی و فناوری وزارت علوم، تحقیقات و فناوری در ادامه به وضعیت حاکم در میدان انقلاب و در خصوص فروش پایان نامه و مقاله گفت: آنچه که در میدان انقلاب و سایر نقاط درباره فروش پایان نامه و مقاله وجود دارد بسیار زننده است و باید با آن برخورد جدی صورت گیرد و من معتقدم با ابزارهای قانونی که در اختیار داریم می‌توانیم جلوی این ناهنجاری را بگیریم.
۰۷
دی

 

رابرت دنیرو بازیگر سینمای جهان

ایران آنلاین: رابرت دنیرو اسطوره بازیگری آمریکاست. وی یکی از بهترین هنرپیشه های تاریخ به شمار می رود و تاکنون نقش های ماندگار زیادی بازی کرده است.او در نقش پدر خوانده در بخش دومش توانست تمام نظر ها را به خود جلب کند و جایزه اسکار بهترین بازیگر نقش مکمل مرد را از آن خود کرد.

از زمانی که صنعت سینما به وجود آمده و شکل گرفته، بازیگران سرشناس زیادی جلوی دوربین رفته اند. از جمله آن ها می توان به مارلون براندو و کلینت ایستوود اشاره نمود. زندگی هنرپیشه ها معمولا پر حاشیه و پر سر و صداست و کوچک ترین نکات نیز خبر ساز شده و برای رسانه ها سوژه ایجاد می کند.


شاید امروزه بازیگران جوان و با استعدادی مانند لئوناردو دی کاپریو در کانون توجه قرار داشته باشند، اما برخی چهره ها بسیار قدیمی تر هستند و سابقه زیادی در سینما دارند.

یکی از بهترین مثال ها در این زمینه، رابرت دنیرو اسطوره بازیگری آمریکاست. وی یکی از بهترین هنرپیشه های تاریخ به شمار می رود و تاکنون نقش های ماندگار زیادی بازی کرده است.

کسب جوایز متعدد و نامزدی در بسیاری از جشنواره ها، تنها بخشی از افتخارات آقای دنیرو به شمار می روند. شاید بتوان بهترین کار او را بازی در فیلم «پدرخوانده: بخش دوم» دانست که برایش جایزه اسکار بهترین بازیگر نقش مکمل مرد را به ارمغان آورد.

با وجود آن که زندگی رابرت دنیرو بارها مورد توجه رسانه ها قرار گرفته، اما نکاتی درباره او وجود دارد که کمتر کسی آن ها را شنیده است. ما در این مقاله قصد داریم آن ها را برای شما بیان کنیم.

۱- اوایل زندگی و خانواده

رابرت دنیرو در ۱۷ آگوست سال ۱۹۴۳ در منهتن نیویورک به دنیا آمد. والدین او ویرجینیا ادمیرال و رابرت دنیروی بزرگ نام داشتند و که هردو در زمینه نقاشی و هنر فعالیت می کردند.

۲- تربیت به شیوه ای عجیب

پدر و مادر وی زمانی که آقای دنیرو تنها سه سال داشت، از یکدیگر طلاق گرفتند. او در کنار مادرش بزرگ شد، اما بیشتر وقت خود را با پدر خود می گذراند و به دیدن فیلم با او علاقه زیادی داشت. هنگامی که آن ها در کنار هم بودند، وقتشان را به این کار اختصاص می دادند.

۳- سوابق تحصیلی

رابرت دنیرو به مدرسه خصوصی مک بِرنی رفت و بعدها به مدرسه رودز مراجعه نمود. به هر حال او هیچ گاه نتوانست تحصیلاتش را به پایان برساند.

۴- بابی میلک
دوستان آقای دنیرو به خاطر ظاهر رنگ پریده ای که داشت، به او لقب «بابی میلک» داده بودند و وی اغلب با این نام شناخته می شد.

۵- کسب موفقیت در ۲۰ سالگی

او در سال ۱۹۶۳ در نخستین فیلم خود به نام «جشن عروسی» بازی کرد، اما فیلم شش سال بعد به نمایش درآمد. در سال ۱۹۷۳، دنیرو توانست با بازی در نقش یک بازیکن بیس بال در حال مرگ در فیلم «طبل را آهسته بزن» نظرات را به سمت خود جلب کند.

۶- نقطه عطف
رابرت دنیرو در سال ۱۹۷۴ با بازیِ نقش ویتو کورلئونه در فیلم «پدرخوانده: بخش دوم»، خود را به عنوان بازیگری سرشناس و با استعداد مطرح کرد و توانست جایزه اسکار را به دست آورد. چند سال بعد او در فیلم «راننده تاکسی» به ایفای نقش پرداخت و ماندگارترین عملکرد خود در دوران کاری اش را رقم زد.

۷- زندگی شخصی

دنیرو در سال ۱۹۷۶ با دیان ابوت ازدواج کرد که حاصل آن یک پسر بود. آن ها در سال ۱۹۸۸ از یکدیگر جدا شدند. در سال ۱۹۹۷، او با گریس هایتاور ازدواج نمود. این زوج یک پسر داشتند اما دو سال بعد کارشان به جدایی کشید؛ هرچند که طلاق آن ها هیچ گاه نهایی نشد و سال ۲۰۰۴ بار دیگر به هم پیوستند.

۸- کمال گرایی

او این خصیصه را از پدرش به ارث برده است. دنیروی بزرگ نقاشی کمال گرا بود که به کوچکترین جزئیات نیز توجه می کرد و چندین بار کارهایش را مورد بررسی قرار می داد.

۹- دندان های به هم ریخته

رابرت دنیرو برای بازی در فیلم «تنگه وحشت» ۲۰ هزار دلار به یک دندان پزشک پرداخت کرد تا دندان هایش را به هم بریزد. وی بعدها مجبور شد پول بیشتری برای برگرداندن آن ها به حالت عادی خرج کند.

۱۰- جنجال در فرانسه

در سال ۱۹۹۸ هنگام فیلم برداری در کشور فرانسه، او به خاطر فساد مورد بازخواست پلیس قرار گرفت. رابرت دنیرو اتهامات را انکار کرد و گفت که دیگر به فرانسه باز نمی گردد.

۱۱- علایق سیاسی
وی همواره از حزب دموکرات حمایت کرده است. دنیرو در سال های ۲۰۰۰، ۲۰۰۴ و ۲۰۰۸ از افرادی مانند جان کری و باراک اوباما حمایت کرده است. او حتی برای انتخاب مجدد اوباما کمک هایی نیز جمع آوری نمود.

۱۲- او آخرین کسی بود که جان بلوشی را زنده ملاقات کرد

رابرت دنیرو در ساعت ۳ صبح روز ۵ مارس ۱۹۸۲، این کمدین سرشناس را در یک هتل ملاقات کرد و او را در حال مصرف هروئین و کوکائین دید. عصر همان روز جسد جان بلوشی پیدا شد. وی بر اثر اُوِردوز جانش را از دست داده بود.

۱۳- دنیرو به عنوان صاحب رستوران

۱۸ حقیقت جالب که تاکنون درباره رابرت دنیرو نمی دانستید

او دو رستوران به نام های «ago» و «nobu» دارد. وی همچنین همراه با فرانسیس فورد کاپولا و رابین ویلیامز، رستوران رابیکون را اداره می کند.

۱۴- افزایش وزن برای فیلم گاو خشمگین

دنیرو برای فیلم گاو خشمگین تقریبا ۲۷ کیلوگرم اضافه کرد تا بتواند نقش شخصیت «جیک لا موتا» را بازی کند. او برای این کار به خوردن اسپاگتی و بستنی روی آورد.

۱۵- همکاری با مارلون براندو
مارلون براندو و رابرت دنیرو همکاری های متعددی با یکدیگر داشته و توانسته اند جوایز متعددی را از آن خود کنند. اولین آن ها به بازی دنیرو در نقش دوران جوانی ویتو کورلئونه باز می گردد.

۱۶- مشکلات سلامتی

دنیرو در سال ۲۰۰۳ دریافت که به سرطان پروستات مبتلا شده است. جراحی که وی در دسامبر همان سال انجام داد، موفقیت آمیز بود.

۱۷- بازیگری متعهد
رابرت دنیرو به خاطر آن که به برناردو برتولوچی برای بازی در فیلمش تعهد داشت، نتوانست نخستین اسکار خود را در سال ۱۹۷۵ دریافت کند.

۱۸- الگوها

مونتگومری کلیفت، رابرت میچام و مارلون براندو، از اصلی ترین الگوهای رابرت دنیرو بودند. این مسئله در انتخاب نقش های او نیز کاملا نمایان بود.

۰۷
دی
 
رونمایی از کتاب اصغر فرهادی

اصغر فرهادی در نامه‌ی سرگشاده‌ای که خطاب به رئیس جمهور منتشر کرده است،نسبت به گزارشی که به تازگی در یکی از روزنامه‌ها درباره‌ی زندگی عده‌ای در گورستان منتشر شده،واکنش نشان داد.

این کارگردان برگزیده اسکار در بخش‌هایی از این نامه خطاب به حسن روحانی نوشته است:

«سلام

امروز گزارش تکان‌دهنده زندگی مردان، زنان و کودکانی را که در گورهای یکی از قبرستان‌های اطراف تهران شب‌های سرد را به صبح می‌رسانند خواندم و اکنون سراسر وجودم شرم است و بغض. به بهانه این نامه به شما، قصد دارم همه آنانکه در این سرزمین و در این سی و چند سال مسئولیتی داشته و دارند را سهیم این شرمساری کنم. 

می‌دانم که عده‌ای سیاست‌باز اینگونه گزارش‌ها و خبرها را دستاویزی خواهند کرد برای گرم کردن تنور بازی‌های فرساینده سیاسی و انتخاباتی اما افسوس که گرمای این تنور، تن رنجور کودکان، زنان و مردانی را که شب‌ها در گوشه قبرها، لابه‌لای درختان پارک‌ها و زیر پل‌ها به خواب می‌روند گرم نخواهد کرد.

در این گزارش نام یکی از کسانی که شب های سرد استخوان‌سوز را در گوشه گوری نشسته به صبح می‌رساند و به تعبیر تلخ گزارشگر مرگ را زندگی می‌کند، «آرمان» است. این نام مرا رها نمی‌کند. «آرمان» گم شده‌ای که در گور پیدایش کرده‌اند.

در تاریخ خوانده‌ایم که گاهی حاکمان با لباس مبدل به میان مردمان می‌رفته‌اند تا به دور از محافظان و ملازمان و متملقان گوشه‌ای از درد و رنج مردم را بی‌واسطه  درک کنند. پیشنهاد می‌دهم لااقل برای تنوع در نگارش تاریخ امروز که آیندگان بهت‌زده خواهند خواند، گاهی صاحب منصبان بی‌همراه و ناشناس به میان مردم بروند. به روستاها و شهرهای دور افتاده. اگر ناشدنی‌ست به همین حوالی، محله‌های حاشیه تهران تا ببینند صورت‌های سرخ از سیلی آبرومندان بی‌بضاعتی که بیش از هر صاحب قدرتی جان و جوانی‌شان را برای این سرزمین قربانی داده‌اند. اگر باز ناشدنی‌ست یک روز به اورژانس شهر سری بزنند و مخفیانه سوار بر آمبولانسی شوند که قرار است بیماری بی‌رمق را به بیمارستانی برساند و از نزدیک شاهد باشند چگونه در مسیر، به جای راه باز کردن برای نجات جان یک بیمار، مسابقه‌ای تلخ بین دیگران است برای پیشی گرفتن از هم که پشت آمبولانس حامل یک هموطن رو به مرگ جای بگیرند و از این موقعیت برای زودتر رسیدن به مقصد نهایت استفاده را ببرند.

این مثالی ساده، تلخ و تکراری‌ست اما خلاصه‌ای‌ست از وضعیت امروز ما. چه کسی پاسخگوی این بی‌رحمی پنهان است؟ ما چرا و کی چنین شدیم؟ ما مردمانی که دیگر دوست داشتن هم‌وطن را از یاد برده‌ایم، ما که خشونت‌های پنهان و ریز در رفتار و گفتار روزمره‌مان ابزاری شده است برای بیرون کشیدن گلیم فردی‌مان از اجتماع. ما که دروغ را به عنوان مهارتی برای زیستن دوگانه در بیرون  و درون خانه می‌آموزیم و به کودکانمان می‌آموزانیم.

ما که تنها نظاره‌گر و شنونده فراموشکار رنج‌هائیم. چه کسی امروز از آن پدری که خود را از پل عابر پیاده خیابان میرداماد به دار کشید و در یادداشتی که از جیب خالی‌اش پیدا شد نوشت «هزینه درمان بیماری چشم‌هایم را نداشتم» سخنی می گوید؟ آن اندک کسانی نیز که دلسوزانه می‌گویند با انگ سیاه‌نمایی مورد هجمه‌اند. انگ سیاه‌نمایی فراری‌ست رو به جلو از سوی مسئولان برای عدم پذیرش مسئولیت سیاهی‌ها.»

به گزارش ایسنا، روزنامه شهروند به تازگی گزارشی را منتشر کرده است که حکایت از زندگی تعدادی از مردم در یک گورستان دارد.